Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
metric ton
U
تن متریک یا تن هزار کیلویی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Loo sanpra
U
[منطقه ای در چین که در آن یک فرش کوچک در ابعاد یک متر در یک متر با رنگ های قرمز، زرد، سیاه و آبی به دست آمده است و عمری بین هزار و هفتصد پانزده تا دو هزار و دویست و نود سال دارد.]
tea is sold by the kilogramme
U
چایی را کیلویی می فروشند چایی به کیلو فروخته میشود
metric
U
متریک
metric system
U
سیستم متریک
bathymetric
U
باتی متریک
International System of Units
U
سامانه متریک
milfoil
U
بومادران هزار برگ هزار برگ
metric space
U
فضای متریک
[ریاضی]
metric horsepower
U
اسب بخار متریک
newton
U
واحد نیرو در سیستم متریک
hertz
U
واحد فرکانس در سیستم متریک
watt
U
واحد توان در سیستم متریک
watts
U
واحد توان در سیستم متریک
metric system of measurement
U
سیستم اندازه گیری متریک
nits
U
واحد غیرمتداول روشنایی درسیستم متریک
lumen
U
واحد فلوی روشنایی درسیستم متریک
ton
U
واحد استاندارد وزن در سیستم متریک
weber
U
واحد شار مغناطیسی درسیستم متریک
tons
U
واحد استاندارد وزن در سیستم متریک
ohm
U
واحد مقاومت الکتریکی درسیستم متریک
ohms
U
واحد مقاومت الکتریکی درسیستم متریک
metric system
U
سیستم مقادیر واوزان ومقیاسات متریک
steradian
U
واحد زاویه صلب در سیستم متریک
nit
U
واحد غیرمتداول روشنایی درسیستم متریک
volt
U
واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
poise
U
واحد ویسکوزیته دینامیکی درسیستم غیر متریک
thermie
U
واحد کار یا انژی الکتریکی درسیستم متریک
tesla
U
واحد چگالی یا انبوهی شارمغناطیسی در سیستم متریک
volts
U
واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
slug
U
واحد غیر متریک جرم معادل 9395/41 کیلوگرم
slugs
U
واحد غیر متریک جرم معادل 9395/41 کیلوگرم
slugged
U
واحد غیر متریک جرم معادل 9395/41 کیلوگرم
thousandth
U
یک هزار
ten thousand
U
ده هزار
thousands
U
هزار
multiped
U
هزار پا
thousandths
U
یک هزار
milliped
U
هزار پا
milleped
U
هزار پا
millions
U
هزار در هزار
labyrinthine fret
U
هزار تو
mil
U
هزار
one thousand
U
یک هزار
per mill
U
در هزار
myriad
U
ده هزار
million
U
هزار در هزار
per mill
U
در هر هزار
myriads
U
ده هزار
thousand
U
هزار
per mil
U
در هزار
kilocycle
U
هزار چرخه
thousand and one
U
هزار ویک
millepore
U
هزار سوراخ
spline
U
هزار خار
myriagram
U
ده هزار گرم
myriameter
U
ده هزار متر
myriametre
U
ده هزار متر
myriapoda
U
هزار پایان
several thousands
U
چندین هزار
polypody
U
هزار پایی
myrialitre
U
ده هزار لیتر
kilometers
U
هزار متر
kilos
U
در معنای یک هزار
bimillenary
U
دو هزار ساله
milliard
U
هزار میلیون
millenniums
U
هزار سال
thou
U
یک هزار دلار
tonne
U
هزار کیلوگرم
tonnes
U
هزار کیلوگرم
kilogram
U
هزار گرم
millennium
U
هزار سال
millennia
U
هزار سال
kilogrammes
U
هزار گرم
kilograms
U
هزار گرم
grandest
U
هزار دلار
grander
U
هزار دلار
grand
U
هزار دلار
chiliad
U
هزار عدد
chiliad
U
هزار ساله
kilo
U
هزار گرم
kilo
U
معادل هزار
kilo
U
در معنای یک هزار
kilometres
U
هزار متر
diplopodous
U
دارای هزار پا
kilos
U
هزار گرم
kilometre
U
هزار متر
kilos
U
معادل هزار
kilobaud
U
هزار بیت در ثانیه
omasum
U
هزار لاخئذقث خق ذثق
kilo
U
هزار بیت داده
To take ones leave .
U
هزار تومان کم آورده ام
billionths
U
یک تقسیم بر هزار میلیون
billionth
U
یک تقسیم بر هزار میلیون
yarrow
U
بومادران هزار برگ
two thousand tonner
U
کشتی دو هزار تنی
kilos
U
هزار بیت داده
hectare
U
ده هزار متر مربع
hectares
U
ده هزار متر مربع
gigacycle
U
هزار میلیارد چرخه
Kbit
U
معادل هزار بایت
k
U
نشانه بیان یک هزار
kilomegacycle
U
هزار میلیون چرخه
millenium
U
دوره هزار ساله
millennial
U
جشن هزار ساله
kips
U
هزار دستورالعمل درثانیه
g
U
در معنای یک هزار میلیون
kilohertz
U
هزار سیکل در یک ثانیه
gigabyte
U
یک هزار میلیون بابت
I have all kinds of problems.
U
هزار جور گرفتار ؟ دارم
I am inundated with work.
U
هزار جور کارسرم ریخته
it was valued at rials 000
U
پنج هزار ریال قیمت شد
to die a thousand deaths
U
هزار مرگ و میر مردن
kilo
U
فرکانس هزار سیکل در ثانیه
kilos
U
فرکانس هزار سیکل در ثانیه
This is only one instance out of many .
U
این یک مورداز هزار تا است
millenial
U
وابسته به دوره هزار ساله
gigahertz
U
فرکانس یک هزار میلیون سیکل در ثانیه
puff pastry
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
it was valued at rials 000
U
پنج هزار ریال بهابران گذاردند
puff paste
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
phyllo (pastry)
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
flaky pastry
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
gigaflop
U
یک هزار میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
The losses run into hundreds of thousands.
U
خسارات بالغ به صدها هزار می شوند.
millenarianism
U
اعتقاد به سلطنت هزار ساله مسیح
kilovoltage
U
نیروی برق برحسب هزار ولت
millenarian
U
معتقد به سلطنت هزار ساله مسیح
postmillenarian
U
معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
the hall seats one thousand
U
تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
postmillennialist
U
معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
premillennial
U
وابسته بظهور ثانوی عیسی قبل از هزار سال
angstrom
U
واحد اندازه گیری معادل با یک هزار میلیونیوم متر
Analogical architecture
U
[معماری بومی ایتالیا در سال هزار و نهصد و هفتاد]
kiloton weapon
U
جنگ افزار اتمی که قدرت انفجاران برابر هزار تن تی ان تی است
Kbyte
U
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا معادل هزار بایت
kb
U
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
Jehovah's Witnesses
U
دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
kilo
U
هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
kilos
U
هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
kilos
U
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
kilo
U
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
the early bird catches the worm
<proverb>
U
کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
it is a thousand pities
U
جای هزار افسوس است مایه بسی تاسف است
terabyte
U
یک هزار گیگا بایت یا یک میلیون مگا بایت داده
capital ship
U
کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
kabal
U
قبال
[نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.]
I dont have one toman let alone a thousand tomans .
U
هزار تومان که هیچه یک تومان هم ندارم
Moghat
U
مقات
[نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com