English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
leave alone U تنها گذاردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to impress a mark on something U نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
only U تنها
siolus U تنها
by yourself U تنها
lone U تنها
lonely U تنها
alone U تنها
out in the cold <idiom> U تنها
solo U تنها
solos U تنها
just U تنها
unique U تنها
uniquely U تنها
merest U تنها
mere U تنها
solitarily U تنها
single handed U تنها
by oneself U تنها
solus U تنها
recluse U تنها
solitary U تنها
sole U تنها
loneliest U تنها
lonelier U تنها
single U تنها
exclusive U تنها
recluses U تنها
soles U تنها
unaccompanied U تنها
by it self U تنها
single line U خط تنها
by one,s self U تنها
single-handed U تنها
aside U صحبت تنها
single U تنها یک نفری
fly by the seat of one's pants <idiom> U دست تنها
asides U صحبت تنها
to pull a lone oar U تنها کارکردن
wirte only U تنها نوشتن
he alone went U تنها اورفت
singly U تنها انفرادا
soli U تنها خوانان
bread alone U تنها نان
bare handed U دست تنها
strands U تنها گذاشتن
lonesome U تنها وبیکس
strand U تنها گذاشتن
lone electron U الکترون تنها
read only U تنها خواندنی
sole argument U تنها دلیل
single haneded U دست تنها
Do not leave me alone. U من را تنها نگذار.
sole U شالوده تنها
sole U تنها انحصاری
soles U شالوده تنها
soles U تنها انحصاری
to reckon with out one's host U تنها به قاضی رفتن
to live to oneself U تنها زندگی کردن
lonely hearts U تنها و جویای همدم
to pull a lone oar U تنها پارو زدن
To go alone to the judge . <proverb> U تنها به قاضى رفتن.
lone pair electron U زوج الکترون تنها
but U نه تنها بطور محض
adhoc U تنها به این منظور
monological U تنها سخن گو خودگووخودشنو
out of pure mischief U تنها از روی بدجنسی
kick back <idiom> U تنها استراحت کردن
leave in the lurch <idiom> U دست تنها گذاشتن
not only he came but U نه تنها امد بلکه
photon U تنها یک الکترون تابش شود
bare king U شاه تنها یا بی یاور شطرنج
baring the king U تنها کردن شاه شطرنج
one-track mind <idiom> U تنها به یک چیز فکر کردن
par for the course <idiom> U تنها چیزیکه انتظار داشته
rat race <idiom> U رها کردن ،تنها گذاشتن
fair-weather friend <idiom> U شخصی که تنها دوست است
zoon U تنها محصول یک نطفه واحد
Come along and keep me company. U بامن بیا تا تنها نباشم
lip service <idiom> U تنها زبونی موافقت کردن
i did it only for your sake U تنها به خاطرشما این کار را کردم
endorsement in blank U فهر نویسی به وسیله امضاء تنها
i rely solely on god... U تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
i was reserved for it U تنها برای من مقدر شده بود
tap U ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
tapped U ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
live out of a suitcase <idiom> U تنها بایک چمدان زندگی کردن
tapping U ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
Leave her alone. U اورا تنها (بحال خود ) بگذار
His only aim and object is to make afortune . U تنها قصدش پولدار شدن است
This is the only way to guarantee that ... U تنها راه برای تضمین این است که ...
You alone can help me. U تنها (فقط )شما می توانید کمکم کنید
My only problem is money . U تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
peripheral U و تنها محدود به سرعت مدار الکترونیکی است
only death does not tell lies U تنها مرگ است که دروغ نمی گوید
monarch U پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
monarchs U پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
letter-box company U شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
tuners U زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
tuner U زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
HD U ارسال داده تنها در یک جهت روی کانال یک سویه
I am obsessed by fear of unemployment . U تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
unilateral contract U پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
sleeping partner U شریکی که تنها سرمایه دارد و درامور شرکت دخالتی ندارد
You should always be careful walking alone at night. U همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
to disturb any one's privacy U کسیرا تنها یا اسوده نگذاشتن مخل اسایش کسی شدن
sleeping partners U شریکی که تنها سرمایه دارد و درامور شرکت دخالتی ندارد
This is important, not only today, but also and especially for the future. U این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
slanders U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slandering U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slandered U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
cantilever U تیرکی که تنها در یک انتهابصورت صلب به تکیه گاهی متصل شده است
front de liberation national U فعالیت می کرد و در حال حاضر تنها حزب سیاسی الجزایر است
restricted propellant U سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد
latchkey child [کودکی که معمولا در خانه بخاطر مشغله پدر مادر تنها است]
slander U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
tabling U تو گذاردن
tables U تو گذاردن
tabled U تو گذاردن
table U تو گذاردن
invested U گذاردن
investing U گذاردن
invest U گذاردن
invests U گذاردن
lay U گذاردن
instate U گذاردن
setting up U گذاردن
sets U گذاردن
repose U گذاردن
reposal U گذاردن
set U گذاردن
impone U گذاردن
to lay it on thick U گذاردن
lays U گذاردن
to leave out U جا گذاردن
skew U کج گذاردن
skewing U کج گذاردن
skews U کج گذاردن
to lay it on with a trowel U گذاردن
undamped U نوسان ازاد که تنها به نیروهای داخلی اینرسی الاستیک و وزن بستگی دارد
physiocratic system U روش اقتصادی فیزیوکراتها عقیده به اینکه تنها زمین عامل تولید است
child U یک رکورد داده که تنها با توجه به محتوی رکوردهای موجوددیگر میتواند ایجاد شود
identities U تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
identity U تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
innovates U بدعت گذاردن
innovated U بدعت گذاردن
innovate U بدعت گذاردن
stroking U سرکش گذاردن
place U در محلی گذاردن
places U در محلی گذاردن
placing U در محلی گذاردن
thwart U بی نتیجه گذاردن
thwarted U بی نتیجه گذاردن
check U نشان گذاردن
checked U نشان گذاردن
checks U نشان گذاردن
work on/upon <idiom> U تفثیر گذاردن
consign U امانت گذاردن
consigned U امانت گذاردن
innovating U بدعت گذاردن
suspend U معوق گذاردن
suspending U معوق گذاردن
suspends U معوق گذاردن
demarcated U نشان گذاردن
pouch U درجیب گذاردن
pouches U درجیب گذاردن
demarcate U نشان گذاردن
leave U باقی گذاردن
leaving U باقی گذاردن
reverence U احترام گذاردن
stroke U سرکش گذاردن
imprint U گذاردن زدن
imprinted U گذاردن زدن
imprints U گذاردن زدن
stroked U سرکش گذاردن
incase U در جعبه گذاردن
strokes U سرکش گذاردن
consigning U امانت گذاردن
impressing U نشان گذاردن
bulid U بنیان گذاردن
gage U وثیقه گذاردن
to leave behind U درپس گذاردن
to leave behind U باقی گذاردن
to d. up U خوراک گذاردن
reposit U ودیعه گذاردن
pyx U درجعبه گذاردن
imburse U درکیسه گذاردن
put away U کنار گذاردن
pt down U کنار گذاردن
placing at disposal U در دسترس گذاردن
schedule U دربرنامه گذاردن
scheduled U دربرنامه گذاردن
interlay U در میان گذاردن
interlocate U در میان گذاردن
schedules U دربرنامه گذاردن
novelize U بدعت گذاردن
to leave unsaid U نا گفته گذاردن
skews U اریب گذاردن
skewing U اریب گذاردن
impressing U باقی گذاردن
impresses U نشان گذاردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com