English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
kick back <idiom> U تنها استراحت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
lounges U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lie-down U استراحت کردن
outstretch U استراحت کردن
lie down U استراحت کردن
lie by U استراحت کردن
to rest on one's oars U استراحت کردن
rest U استراحت کردن
calm down <idiom> U استراحت کردن
rests U استراحت کردن
unbuckle U استراحت کردن
go to rest U استراحت کردن
lie up U استراحت کردن
lie off U استراحت کردن
to take one's rest U استراحت کردن
to pause U استراحت کردن
to repose oneself U استراحت کردن
to rest oneself U استراحت کردن
unbuckled U استراحت کردن
unbuckling U استراحت کردن
to go to roost U استراحت کردن
to retire to bed U استراحت کردن
unbuckles U استراحت کردن
to breathe a horse U استراحت کردن به اسب
rest U استراحت کردن بالشتک
retire U استراحتگاه استراحت کردن
to rest up U استراحت کامل کردن
rest up U استراحت کامل کردن
rests U استراحت کردن بالشتک
retires U استراحتگاه استراحت کردن
lie دراز کشیدن استراحت کردن
lies U : دراز کشیدن استراحت کردن
bucket step U فیکس کردن پا برای استراحت
lied U : دراز کشیدن استراحت کردن
to live to oneself U تنها زندگی کردن
lip service <idiom> U تنها زبونی موافقت کردن
rat race <idiom> U رها کردن ،تنها گذاشتن
baring the king U تنها کردن شاه شطرنج
one-track mind <idiom> U تنها به یک چیز فکر کردن
live out of a suitcase <idiom> U تنها بایک چمدان زندگی کردن
lair U گل الود کردن استراحت کردن
lairs U گل الود کردن استراحت کردن
idles U استراحت
vacation U استراحت
relaxation U استراحت
vacations U استراحت
idlest U استراحت
idled U استراحت
rests U استراحت
breather U استراحت
rest U استراحت
breathers U استراحت
yasme U استراحت
rehabilitation U استراحت
recumbency U استراحت
byes U استراحت
idle U استراحت
bye U استراحت
relief interval U استراحت متناوب
sick leave U استراحت بیماری
surcease U پایان استراحت
nooning U استراحت نیمروز
relief time U زمان استراحت
rest cure U معالجه با استراحت
resting potential U پتانسیل استراحت
lie-down U استراحت کوتاه
rest period U دوره استراحت
lie down U استراحت کوتاه
electrode bias U ولتاژ استراحت
meal break U استراحت ناهار
binnacle U استراحت پزشکی
idle period U دوره استراحت
respite _ U فاصله استراحت
quiescent point U نقطه استراحت
rests U محل استراحت
rest U محل استراحت
repose U اسودگی استراحت
quiescent current U جریان استراحت
lair U محل استراحت جانور
eased U سهولت استراحت رسایی
jump suit U لباس خانه و استراحت
work relief U استراحت توام با کار
i yearn for U ارزوی استراحت دارم
jump suits U لباس خانه و استراحت
eases U سهولت استراحت رسایی
work ratio U نسبت کار به استراحت
easing U سهولت استراحت رسایی
lairs U محل استراحت جانور
lodgment area U منطقه استراحت یا فرود در سر پل
respite U استراحت تمدید مدت
binnacle list U فهرست استراحت پزشکی
ease U سهولت استراحت رسایی
rest U تکیه گاه استراحت
rests U تکیه گاه استراحت
mass practice U تمرین بدون استراحت
parlor car U سالن استراحت قطار
Zen U استراحت بحالت نشسته
zazen U پایان استراحت نشسته
solo U تنها
out in the cold <idiom> U تنها
single handed U تنها
lonely U تنها
solos U تنها
lone U تنها
unaccompanied U تنها
single U تنها
solitary U تنها
soles U تنها
sole U تنها
just U تنها
single line U خط تنها
only U تنها
loneliest U تنها
unique U تنها
solus U تنها
mere U تنها
by one,s self U تنها
recluses U تنها
recluse U تنها
merest U تنها
by it self U تنها
uniquely U تنها
solitarily U تنها
single-handed U تنها
by oneself U تنها
siolus U تنها
alone U تنها
by yourself U تنها
lonelier U تنها
exclusive U تنها
lounging U محل استراحت ولم دادن
dwelled U محل توقف توقفگاه استراحت
dwell U محل توقف توقفگاه استراحت
lounges U محل استراحت ولم دادن
bedtime U وقت استراحت موقع خوابیدن
dwellings U پیاده شدن برای استراحت
lounged U محل استراحت ولم دادن
rehabilitation U اردوگاه استراحت تسلی دادن
dwelling U پیاده شدن برای استراحت
slack suit U لباس مخصوص گردش یا استراحت
bedtimes U وقت استراحت موقع خوابیدن
lounge U محل استراحت ولم دادن
to take a mandatory break U وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
dwells U محل توقف توقفگاه استراحت
he alone went U تنها اورفت
soles U تنها انحصاری
aside U صحبت تنها
singly U تنها انفرادا
fly by the seat of one's pants <idiom> U دست تنها
bread alone U تنها نان
bare handed U دست تنها
single U تنها یک نفری
lonesome U تنها وبیکس
lone electron U الکترون تنها
soles U شالوده تنها
sole U تنها انحصاری
sole U شالوده تنها
asides U صحبت تنها
to pull a lone oar U تنها کارکردن
single haneded U دست تنها
leave alone U تنها گذاردن
strand U تنها گذاشتن
sole argument U تنها دلیل
strands U تنها گذاشتن
read only U تنها خواندنی
Do not leave me alone. U من را تنها نگذار.
wirte only U تنها نوشتن
soli U تنها خوانان
change of pace U جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
change up U جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
lying in U دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
neutral corner U گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
lounge car U قطار دارای سالن استراحت وتفریح
to reckon with out one's host U تنها به قاضی رفتن
leave in the lurch <idiom> U دست تنها گذاشتن
not only he came but U نه تنها امد بلکه
adhoc U تنها به این منظور
to pull a lone oar U تنها پارو زدن
lonely hearts U تنها و جویای همدم
To go alone to the judge . <proverb> U تنها به قاضى رفتن.
out of pure mischief U تنها از روی بدجنسی
lone pair electron U زوج الکترون تنها
monological U تنها سخن گو خودگووخودشنو
but U نه تنها بطور محض
truces U وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
truce U وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
diastasis U استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
longtour area U منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
lounger U کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
ring stool U چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
Come along and keep me company. U بامن بیا تا تنها نباشم
bare king U شاه تنها یا بی یاور شطرنج
zoon U تنها محصول یک نطفه واحد
fair-weather friend <idiom> U شخصی که تنها دوست است
par for the course <idiom> U تنها چیزیکه انتظار داشته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com