Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
align
U
تنظیم کردن تطبیق کردن
aligned
U
تنظیم کردن تطبیق کردن
aligning
U
تنظیم کردن تطبیق کردن
aligns
U
تنظیم کردن تطبیق کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
calibration
U
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
adjustments
U
تنظیم تطبیق
fire coordination
U
هماهنگ کردن اتش تطبیق کردن اتشها
sight adjustment
U
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
tune
U
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes
U
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting
U
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
reconcile
U
تطبیق کردن
reconciling
U
تطبیق کردن
reconciles
U
تطبیق کردن
jibes
U
تطبیق کردن
jibed
U
تطبیق کردن
conform
U
تطبیق کردن
accomodate
U
تطبیق کردن
jibe
U
تطبیق کردن
gibes
U
تطبیق کردن
jibing
U
تطبیق کردن
checked
U
تطبیق کردن
checks
U
تطبیق کردن
conformed
U
تطبیق کردن
conforms
U
تطبیق کردن
conforming
U
تطبیق کردن
compare with
U
تطبیق کردن
check
U
تطبیق کردن
tallied
U
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallies
U
تطبیق کردن مطابق بودن
tallied
U
تطبیق کردن مطابق بودن
orients
U
روانه کردن تطبیق دادن
tally
U
تطبیق کردن مطابق بودن
tally
U
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallying
U
تطبیق کردن مطابق بودن
tallying
U
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
orienting
U
روانه کردن تطبیق دادن
orient
U
روانه کردن تطبیق دادن
tallies
U
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
adjusting
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
adjusts
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
to align oneself with somebody
U
خود را با کسی میزان
[تطبیق]
کردن
calibrated
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrate
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
coordination
U
تشریک مساعی تطبیق دادن هم اهنگ کردن
stet processus
U
گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
compensates
U
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensated
U
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensate
U
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
set out
U
شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
controls
U
نظارت کردن تنظیم کردن
edit
U
تصحیح کردن تنظیم کردن
adjusts
U
تعدیل کردن تنظیم کردن
control
U
نظارت کردن تنظیم کردن
controlling
U
نظارت کردن تنظیم کردن
edited
U
تصحیح کردن تنظیم کردن
to balance out
U
میزان کردن
[تنظیم کردن ]
adjusting
U
تعدیل کردن تنظیم کردن
classify
U
تنظیم کردن
adjustments
U
تنظیم کردن
regularising
U
تنظیم کردن
regiment
U
تنظیم کردن
regularize
U
تنظیم کردن
calibrate
U
تنظیم کردن
adjustment
U
تنظیم کردن
tunes
U
تنظیم کردن
regularized
U
تنظیم کردن
formulated
U
تنظیم کردن
regiments
U
تنظیم کردن
classifying
U
تنظیم کردن
adjusts
U
تنظیم کردن
adjusting
U
تنظیم کردن
calibrates
U
تنظیم کردن
formulating
U
تنظیم کردن
adjust
U
تنظیم کردن
to draw up
U
تنظیم کردن
calibrating
U
تنظیم کردن
to draw out
U
تنظیم کردن
redact
U
تنظیم کردن
regularises
U
تنظیم کردن
regularised
U
تنظیم کردن
frame
U
تنظیم کردن
formulates
U
تنظیم کردن
classifies
U
تنظیم کردن
make out
U
تنظیم کردن
calibrated
U
تنظیم کردن
set up
U
تنظیم کردن
lineup
U
تنظیم کردن
to make out
U
تنظیم کردن
regulating
U
تنظیم کردن
attending
U
تنظیم کردن
regulates
U
تنظیم کردن
to set out
U
تنظیم کردن
attends
U
تنظیم کردن
tune
U
تنظیم کردن
regulated
U
تنظیم کردن
lay down
U
تنظیم کردن
attend
U
تنظیم کردن
regulate
U
تنظیم کردن
to put in to shape
U
تنظیم کردن
regularizes
U
تنظیم کردن
regularizing
U
تنظیم کردن
formulate
U
تنظیم کردن
reconstitute
U
تنظیم مقیاس کردن
spot
U
تنظیم تیر کردن
ranging
U
تنظیم تیر کردن
reconstituting
U
تنظیم مقیاس کردن
spots
U
تنظیم تیر کردن
ranging
U
تنظیم کردن اسلحه
preset
U
از پیش تنظیم کردن
set the clock
U
ساعت را تنظیم کردن
pre-set
U
از پیش تنظیم کردن
adjustments
U
تنظیم و میزان کردن
tune up
U
موتور را تنظیم کردن
pre-setting
U
از پیش تنظیم کردن
pre-sets
U
از پیش تنظیم کردن
draw up
U
کارها را تنظیم کردن
reconstitutes
U
تنظیم مقیاس کردن
reconstituted
U
تنظیم مقیاس کردن
adjustable wheel
U
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
to draw up a contract
U
قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
sight in
U
تنظیم کردن دید در تفنگ
adjusts
U
میزان کردن تنظیم کنید
adjusting
U
میزان کردن تنظیم کنید
replenish
U
تنظیم کردن روغن سلاحها
replenished
U
تنظیم کردن روغن سلاحها
replenishes
U
تنظیم کردن روغن سلاحها
replenishing
U
تنظیم کردن روغن سلاحها
adjusts
U
تصفیه نمودن تنظیم کردن
adjusting
U
تصفیه نمودن تنظیم کردن
zero
U
روی صفر تنظیم کردن
zeroes
U
روی صفر تنظیم کردن
zeros
U
روی صفر تنظیم کردن
order
U
سفارش دادن تنظیم کردن
edit
U
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
locating
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
edited
U
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
timing
U
تنظیم زمان عمل کردن موتور
indict
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
sets
U
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
mount
U
تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
mounts
U
تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
locates
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
pilots
U
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
indicting
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
pilot
U
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
piloted
U
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
indicted
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
set
U
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
billing
U
صورتحساب بدهی را تنظیم وارسال کردن
pressurises
U
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurising
U
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
located
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locate
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
pressurize
U
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
setting up
U
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
indicts
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
pressurizing
U
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurizes
U
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
zero beat
U
تنظیم کردن دقیق موج دستگاه وفرکانس ان
zeroes
U
تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
wake up
U
تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
call book
U
دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
zero
U
تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
zeros
U
تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
zeroes
U
قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
to tune in TV
[radio]
U
روی کانال مشخصی تلویزیون
[رادیو]
را تنظیم کردن
zeros
U
قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
adapts
U
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
zero
U
قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
adapting
U
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapt
U
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
right justify
U
هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
halving adjustment
U
تنظیم نیم حبابها به منظورتراز کردن دستگاههای اندازه گیر
weather helm
U
تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
to kern
U
کاهش دادن
[و تنظیم کردن ]
فاصله دخشه ها
[فناوری چاپ]
dial
U
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dials
U
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialed
U
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialled
U
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
range
U
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranged
U
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranges
U
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
adaptation
U
توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
blue key
U
نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
adaptations
U
توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
clock
U
مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
clocks
U
مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
collimate
U
تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
image
U
تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
images
U
تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
fire support coordination
U
هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
config.sys
U
در -MS DOS فایل متن مشخصاتی که حاوی دستوراتی برای تنظیم پارامترها و بار کردن نرم افزار درایو است
infinity method
U
روش موازی کردن دو خط تارموی دوربین تنظیم دوربین در بینهایت
camera station
U
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tune
U
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com