English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
compass compensation U تنظیم قطب نما از نظر اثر نیروی مغناطیسی فلزات مجاور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
magnetic force U نیروی مغناطیسی
magnetic furnace regulation U تنظیم کوره مغناطیسی
magnetomotive force U نیروی محرکه مغناطیسی
magnetizing force U نیروی مغناطیسی کننده
field of force U میدان نیروی مغناطیسی
magneto e.m.f. U نیروی محرکه مغناطیسی
magnetic U دارای نیروی مغناطیسی
magnetic lines of force U خطوط نیروی مغناطیسی
electromagnetic U وابسته به نیروی مغناطیسی برق
isomagnetic U دارای نیروی مغناطیسی متساوی
isodynamic U دارای نیروی مغناطیسی مساوی
buffer duo U دو پیاده مجاور در برابر دوپیاده مجاور با یک عرض فاصله
metallography U شرح فلزات بررسی در ساختمان درونی فلزات
electromagnetic U ایجاد میدان مغناطیسی در اثر نیروی الکتریکی
base metal U فلزات اصلی فلزات کم بها
base metals U فلزات اصلی فلزات کم بها
coulomb's law U نیروی بین دوبار الکتریکی یا مغناطیسی باحاصل ضرب بارهای انهانسبت مستقیم و با مربع فاصله انها از هم نسبت عکس دارد
limitrophe U مجاور مرزی مجاور
magnetic induction U چگالی شار مغناطیسی اندوکسیون مغناطیسی چگالی میدان مغناطیسی چگالی خطوط قوای مغناطیسی
adjacent rows U ردیف های مجاور [رج های مجاور]
accelerator winding U سیم پیچی سری که در تنظیم کنندههای ولتا از نوع نوسان ساز با باز شدن دوسر پلاتین میدان مغناطیسی را به سرعت کاهش میدهد وباعث بسته شدن هرچه سریعتر پلاتین میشود
medium U مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
soft U که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
softer U که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
softest U که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
mediums U مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
ferromagnetic material U هر مادهای که بار مغناطیسی را نگه می دارد بتواند مغناطیسی شود
magnetic tape U پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
magnetic tapes U پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
sight adjustment U تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
magnetic ink character recognition U تشخیص کاراکترهای جوهرمغناطیسی بازشناسی کاراکتربا جوهر مغناطیسی دخشه شناسی مرکب مغناطیسی
degauss U پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
record U گیرندهای که سیگنالهای الکتریکی را به مغناطیسی تبدیل میکند تا داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
tape U پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
taped U پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
tapes U پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
camera station U ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
juggernauts U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
magnetic skin effect U جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی
tunes U تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune U تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
magnetic blowout U خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی
range spotting U تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tune U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
permalloy U خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
magnaflux U نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
page U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
magnetic reluctance U مقاومت مغناطیسی رلوکتانس مغناطیسی
magnetic flow U فوران مغناطیسی فلوی مغناطیسی
magnetic deflector U یکسوکننده مغناطیسی اشکارساز مغناطیسی
magnetic ritation U گردش مغناطیسی دوران مغناطیسی
vicinal U مجاور
conterminous U مجاور
circumjucent U از هر سو مجاور
next U مجاور
vicinity U مجاور
nearby U مجاور
proximal U مجاور
abutting U مجاور
vicinage U مجاور
neighbouring U مجاور
nigh U مجاور
contiguous U مجاور
adjoining U مجاور
coterminous U مجاور
neighbor U مجاور
near by U مجاور
adjacent U مجاور
appressed U مجاور
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy U نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force U نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force U نیروی دشمن نیروی مخالف
coinage metals U فلزات مسکوک
abrasive grit خرده فلزات
post transition metals U فلزات پس واسطه
parting of metals U تجزیه فلزات
scissel U دم قیچی فلزات
drillings U براده فلزات
cuttings U براده فلزات
base metal U فلزات بنیانی
metal physics U فیزیک فلزات
noble metals U فلزات نجیب
whitesmith U ابکار فلزات
dioxide; metals U دیاکسید-فلزات
fineness U عیار فلزات
base metals U فلزات بنیانی
anal U مجاور مقعد
vicinal dihalide U دی هالید مجاور
adjacent U مجاور همسایه
contiguous zone U منطقه مجاور
adjoin U مجاور بودن
paranephric U مجاور کلیه
bordering U مجاور بودن
adjoining U نزدیک مجاور
parahepatic U مجاور کبد
bordered U مجاور بودن
border U مجاور بودن
adjoins U مجاور بودن
adjoined U مجاور بودن
neighbours U نزدیک مجاور
aduacent sound U صدای مجاور
collateral U همسایه مجاور
proximal stimulus U محرک مجاور
neighbour U نزدیک مجاور
gravesides U مجاور قبر
abuting surface U سطح مجاور
abuttals U زمین مجاور
adjacent lines U خطهای مجاور
adjacent video U ویدئو مجاور
graveside U مجاور قبر
against U پیوسته مجاور
abuttal U زمین مجاور
neighbors U نزدیک مجاور
smeltery U کارخانه ذوب فلزات
metal foulings U خرده سوفاله فلزات
melting pot U دیگ ذوب فلزات
non ferrous metal industry U صنعت فلزات غیراهنی
melting pots U دیگ ذوب فلزات
metllurgist U متخصص ذوب فلزات
molten bath U حمام ذوب فلزات
metallurgical engineering U علم ذوب فلزات
work hardening U سخت کاری فلزات
narrow band filter U صافی فلزات باریک
native metals U فلزات خالص طبیعی
ferrous U فلزات اهن دار
metal foundry U ریخته گری فلزات
metallize U روکش کردن با فلزات
white bearing metals U فلزات سفید یاطاقان
burnisher U الت پرداخت فلزات
docimasy U فن ازمایش فلزات ودواها
metallurgy U استخراج و ذوب فلزات
calibration U تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostat U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
adjacent point نقطه های مجاور
adjacent channel interfernce U تداخل کانال مجاور
colocate U در مجاور هم قرار دادن
allele U ژنهای ناهمسان مجاور
guiding U عضلات کمکی مجاور
anchimeric assistance U کمک گروه مجاور
surrounding U احاطه کننده مجاور
monkey chatter U تداخل کانال مجاور
mill U دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
founding U علم ذوب وریختن فلزات
nonferrous U غیراهنی فلزات غیر اهنی
edging machine U دستگاه خم کننده لبه فلزات
metalline U فلزی اغشته به نمک فلزات
tumbling barrel U غلتک مخصوص صیقل فلزات
mills U دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
metallurgical U وابسته به فن استخراج وذوب فلزات
joming test U ازمایش تعیین سختی فلزات
pyrometallurgy U استخراج فلزات در اثر حرارت
electrometallurgy U ذوب فلزات بوسیله برق
bullion U شمش فلزات با عیار معین
sullage U مواد اضافی فلزات مذاب
carats U درجه خلوص فلزات پربها
cupellation U گرفتن فلزات قیمتی از سرب
assays U عیارگیری فلزات گران قیمت
metallurgy U فن استخراج وذوب فلزات فلزگری
assay U عیارگیری فلزات گران قیمت
carat U درجه خلوص فلزات پربها
electro plating U ابکاری فلزات به کمک برق
metallurgists U متخصص قال کردن فلزات
metallurgist U متخصص قال کردن فلزات
magnetic flux density U چگالی شار مغناطیسی چگالی خطوط قوا اندوکسیون مغناطیسی
appressed U کاملا نزدیک و مجاور چیزی
hand to hand U دست بدست یکدیگر مجاور
hand-to-hand U دست بدست یکدیگر مجاور
adjacent U دو میدان متصل به دو گروه مجاور
garbage U واسط رادیویی از کانالهای مجاور
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
extrusion U شکل دادن گرم یا سرد فلزات
hydrometallurgy U استخراج یاتهیه فلزات بوسیله اب یا مایعات
transmutation of metals U استحاله فلزات باعلم کیمیا کیمیاگری
neck U کم شدن ناگهانی مقاطع فلزات نرم
necks U کم شدن ناگهانی مقاطع فلزات نرم
vicker's diamond hardness tester U دستگاه ازمایش تعیین سختی فلزات
sight alinement U تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
dross U کف روی سطح فلزات مذاب مواد خارجی
snips U قیچی دستی برای بریدن ورقات فلزات
metallurgic U وابسته بفن استخراج و قال کردن فلزات
electrometallurgy U صنعت ذوب فلزات با سیستمهای پیشرفته الکتریکی
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
nip U فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nipped U فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com