Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
set value
U
تنظیمات در کارخانه تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
default setting
U
تنظیمات در کارخانه تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
default value
U
تنظیمات در کارخانه تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
default
U
تنظیمات در کارخانه تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
default
U
تنظیمات از پیش تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
default value
U
تنظیمات از پیش تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
default setting
U
تنظیمات از پیش تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
set value
U
تنظیمات از پیش تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
coarse setting
U
تنظیمات دقیق دوربین یازاویه یاب بستن تنظیمات جزیی به زاویه یاب
set-up
U
تنظیمات
configuration
U
تنظیمات
constellation
U
تنظیمات
maintenance calibration
U
تنظیمات مربوط به نگهداری تنظیم تعمیراتی
authentication
U
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
coarse sight
U
زاویه یاب مخصوص تنظیمات جزئی ودقیق
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
dosimetry
U
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locating
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
production
U
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
productions
U
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
air priorities committee
U
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing
U
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
radar locating
U
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix
U
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
shops
U
کارخانه
shop
U
کارخانه
shopped
U
کارخانه
worked
U
کارخانه
work
U
کارخانه
plant
U
کارخانه
plants
U
کارخانه
works
U
کارخانه
workhouse
U
کارخانه
factories
U
کارخانه
workplace
U
کارخانه
factory
U
کارخانه
workplaces
U
کارخانه
manufactory
U
کارخانه
house work
U
کارخانه
coopery
U
کارخانه
workhouses
U
کارخانه
factory-spun
U
نخ کارخانه ای
copper smelting plant
U
کارخانه ذوب مس
cotton factory
U
کارخانه نخ ریسی
spinning factory
U
کارخانه نخ ریسی
cotton mill
U
کارخانه نخ ریسی
spinning
U
کارخانه نخریسی
chimney stalk
U
دودکش کارخانه
cement plant
U
کارخانه سیمان
cast steel plant
U
کارخانه فولادریزی
ice plant
U
کارخانه یخ ساز
cut back
U
تعطیل کارخانه
out
<adv.>
U
بیرون از کارخانه
generating station
U
کارخانه برق
generating plant
U
کارخانه برق
shed
U
کارخانه سرپوشیده
shedding
U
کارخانه سرپوشیده
sheds
U
کارخانه سرپوشیده
gas works
U
کارخانه گاز
fulling mill
U
کارخانه قصاری
factory chimney
U
دودکش کارخانه
ex mill
U
تحویل در کارخانه
ex factory
U
تحویل در کارخانه
electric plant
U
کارخانه برق
car factory
U
کارخانه خودروسازی
bookbindery
U
کارخانه صحافی
power stations
U
کارخانه برق
plants
U
نبات کارخانه
power station
U
کارخانه برق
brewery
U
کارخانه ابجوسازی
breweries
U
کارخانه ابجوسازی
plant
U
نبات کارخانه
manufacturers
U
صاحب کارخانه
manufacturer
U
صاحب کارخانه
mills
U
کارخانه نورد
siren
U
سوت کارخانه
mill
U
کارخانه نورد
sirens
U
سوت کارخانه
sirenic
U
سوت کارخانه
works inspector
U
بازرس کارخانه
plant mixing
U
امیختن در کارخانه
plant mixing
U
اختلاط در کارخانه
gasworks
U
کارخانه گاز
plant construction
U
ساختمان کارخانه
pilot plant
U
کارخانه نمونه
packingplant
U
کارخانه کنسروسازی
works superintendent
U
مدیر کارخانه
installation
U
کارخانه نصب
installations
U
کارخانه نصب
smelting plant
U
کارخانه ذوب
smeltery
U
کارخانه گدازگری
power house
U
کارخانه برق
manufactoring plant
U
کارخانه تولیدی
manufacturing
U
کارخانه دار
manufaturer
U
صاحب کارخانه
industrialists
U
کارخانه دار
lock out
U
تعطیل کارخانه
industrialist
U
کارخانه دار
studio
U
کارگاه کارخانه
packinghouse
U
کارخانه کنسروسازی
studios
U
کارگاه کارخانه
He is running ( runs ) the factory .
U
او کارخانه را می گرداند
shop
U
کارخانه خرید کردن
foundry
U
کارخانه ذوب فلز
dockyard
U
کارخانه کشتی سازی
smeltery
U
کارخانه ذوب فلزات
shopped
U
کارخانه خرید کردن
dockyards
U
کارخانه کشتی سازی
tin smelting plant
U
کارخانه ذوب قلع
stonework
U
کارخانه سنگ بری
wirework
U
کارخانه سیم سازی
tinwork
U
کارخانه قلع کاری
foundries
U
کارخانه گداز فلز
cotton-mills
U
کارخانه ریسندگی پنبه ای
foundries
U
کارخانه ذوب فلز
foundry
U
کارخانه گداز فلز
shops
U
کارخانه خرید کردن
ship yard
U
کارخانه کشتی سازی
cotton spinner
U
صاحب کارخانه نخ ریسی
creamery
U
کارخانه کره گیری
iron foundry
U
کارخانه ذوب اهن
field
U
خارج اداره یا کارخانه
dye works
U
کارخانه رنگ سازی
energy plant
U
کارخانه تولید نیرو
engineering works
U
کارخانه ماشین سازی
nailery
U
کارخانه میخ سازی
metallurgical plant
U
کارخانه ذوب اهن
gas works
U
کارخانه تولید گاز
gas works tar
U
قطران کارخانه گاز
lock out
U
بسته شدن کارخانه
glassworks
U
کارخانه شیشه گری
contractor plant
U
کارخانه پیمان کار
concreting plant
U
کارخانه بتن سازی
concrete plant
U
کارخانه بتن سازی
saw mill
U
کارخانه اره کشی
salt works
U
کارخانه نمک سازی
ropewalk
U
کارخانه طناب سازی
printworks
U
کارخانه چیت بافی
ashery
U
کارخانه نمک قلیاسازی
powder mill
U
کارخانه باروت سازی
coking plant
U
کارخانه ذغال سازی
pottery factory
U
کارخانه چینی سازی
computer integrated manufactureing
U
کارخانه کاملا" اتوماتیک
lead works
U
کارخانه سرب گدازی
plants
U
محل کارخانه یا کارگاه
shipyards
U
کارخانه کشتی سازی
mills
U
کارخانه اسیاب کردن
mill
U
کارخانه اسیاب کردن
fields
U
خارج اداره یا کارخانه
fielded
U
خارج اداره یا کارخانه
shipyard
U
کارخانه کشتی سازی
plant
U
ماشین الات کارخانه
plant
U
محل کارخانه یا کارگاه
plants
U
ماشین الات کارخانه
firmest
U
کارخانه موسسه بازرگانی
firmer
U
کارخانه موسسه بازرگانی
firms
U
کارخانه موسسه بازرگانی
firm
U
کارخانه موسسه بازرگانی
saltern
U
کارخانه یا معدن استخراج نمک
sawmill
U
کارخانه چوب بری والوارسازی
factory team
U
تیم کارخانه اتومبیل سازی
distilleries
U
کارخانه یا محل تقطیر رسومات
grindery
U
کارخانه تیزکنی افزارکفش دوزی
distillery
U
کارخانه یا محل تقطیر رسومات
sawmills
U
کارخانه چوب بری والوارسازی
computer aided factory management
U
مدیریت کارخانه با استفاده ازکامپیوتر
dairy farm
U
مزرعه یا کارخانه لبنیات سازی
sheet roller
U
کارخانه نورد ورق فلزی
power plant
U
کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
to start up something
U
دستگاهی
[کارخانه ای]
را راه انداختن
[مهندسی]
Its no joke running a factory .
U
اداره کردن یک کارخانه شوخی نیست
to put something into operation
U
دستگاهی
[کارخانه ای]
را راه انداختن
[مهندسی]
power plants
U
کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
rolling mill
U
کارخانه تولید ورق اهن وفولاد
laboratorial
U
ازمایشگاهی مربوط به کارخانه شیمیائی یاداروسازی
installs
U
قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
installing
U
قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
install
U
قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
blueprints
U
تجدید ساختمان اتومبیل طبق مشخصات کارخانه
blueprint
U
تجدید ساختمان اتومبیل طبق مشخصات کارخانه
rolling mill
U
ماشین غلتک دار کارخانه شیشه جام
cost in use
U
هزینه تملک و بهره برداری از ساختمان یا کارخانه
feed stock
U
مواد اولیه که جهت تولید به کارخانه وارد میشود
finery
U
زر و زیور جامه پر زرق و برق کارخانه تصفیه فلزات
d , top concept
U
تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
equipment
U
وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
shipyards
U
کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
preprogrammed
U
که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
shipyard
U
کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
assembly
U
کارخانهای که واحدهای آن از قط عاتی از کارخانه هایی دیگر و در کنار هم جمع شده اند
downtime
U
مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
marketing
U
بررسی روشهای پخش و توزیع کالااز لحظه خروج از کارخانه تا رسیدن به دست مشتری
technical observer
U
بازرس یا نافر فنی کارخانه در یکانهای رزمی که نافربه طرز استفاده از وسیله میباشد
determination
U
تعیین
designations
U
تعیین
designation
U
تعیین
appointments
U
تعیین
specification
U
تعیین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com