English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (650 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
decline U تنزل کردن کاستن
declined U تنزل کردن کاستن
declines U تنزل کردن کاستن
declining U تنزل کردن کاستن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exchange depareciation U تنزل ارزش پول خارجی تنزل قیمت ارز
shorten U مختصر کردن کاستن
shortened U مختصر کردن کاستن
shortens U مختصر کردن کاستن
fall U تنزل کردن
to go backward U تنزل کردن
to come down with a run U تنزل کردن
degrade U تنزل کردن
degrades U تنزل کردن
fall off <idiom> U تنزل کردن
defuses U خنثی کردن از وخامت کاستن
defusing U خنثی کردن از وخامت کاستن
defuse U خنثی کردن از وخامت کاستن
defused U خنثی کردن از وخامت کاستن
demonetize U تنزل پیدا کردن
to sink in the scale U در مقام تنزل کردن
decayed U فاسد شدن تنزل کردن
decay U فاسد شدن تنزل کردن
decaying U فاسد شدن تنزل کردن
playdown U تنزل دادن کوچک کردن
decays U فاسد شدن تنزل کردن
kill spring U فرود با کاستن فشار بلندشدن و خم کردن زانو
nose dive U ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
declassifying U تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassify U تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifies U تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassified U تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
write down U یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
shave down U کوتاه کردن موی سر پیش ازمسابقه شنا جهت کاستن مقاومت در مقابل اب
decelerated U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerate U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerating U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerates U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
sags U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sagged U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sag U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
pared U کاستن
pares U کاستن
abates U کاستن
abating U کاستن
pare U کاستن
detracting U کاستن
subtracts U کاستن
detracts U کاستن
reduce U کاستن
detracted U کاستن
detract U کاستن
rebate U کاستن
rebates U کاستن
discounted U کاستن
discounting U کاستن
discounts U کاستن
to fine down U کاستن
discount U کاستن
lowering U کاستن از
lowered U کاستن از
lower U کاستن از
lowers U کاستن از
to tone down U کاستن
lessens U کاستن
lessening U کاستن
lessened U کاستن
lessen U کاستن
to cut down U کاستن از
extenuatextent U کاستن
decreases U کاستن
decreased U کاستن
subrtraction U کاستن
lighten U کاستن
decrease U کاستن
disquantity U کاستن
pull down U کاستن
draw off U کاستن
subtracting U کاستن
reducing U کاستن
subtract U کاستن
reduces U کاستن
abate U کاستن
abated U کاستن
lightens U کاستن
lightening U کاستن
lightened U کاستن
subtracted U کاستن
decrement U کاستن پلهای
diminishable U قابل کاستن
cheapen U ازقیمت کاستن
abirritate U ازحساسیت کاستن
disvalue U ازارزش کاستن
soften U خوابانیدن کاستن
softened U خوابانیدن کاستن
cheapened U ازقیمت کاستن
to currail expensee U از هزینه کاستن
softens U خوابانیدن کاستن
cheapens U ازقیمت کاستن
decompress U ازفشارهوا کاستن
cheapening U ازقیمت کاستن
contractions U تنزل
decline U تنزل
fall U تنزل
regress U تنزل
declined U تنزل
decadency U تنزل
declines U تنزل
regression U تنزل
depreciation U تنزل
step backwards U تنزل
contraction U تنزل
abated U تنزل
decrease U تنزل
abating U تنزل
decreases U تنزل
reductions U تنزل
abates U تنزل
reduction U تنزل
degradation U تنزل
declining U تنزل
set back U تنزل
decadence U تنزل
degression U تنزل
abate U تنزل
decreased U تنزل
allaying U از شدت چیزی کاستن
pull up U کاستن سرعت اسب
allayed U از شدت چیزی کاستن
allay U از شدت چیزی کاستن
allays U از شدت چیزی کاستن
unweight U کاستن فشار اسکی
disaffect U از علاقه و محبت کاستن
qualifies U ازبدی چیزی کاستن
back off U کاستن سرعت در سر پیچ
qualify U ازبدی چیزی کاستن
live load reduction U کاستن از بار زنده
damping U کاستن ازنوسانات دستگاه
extenuate U تخفیف دادن کاستن از
lowers U تنزل دادن
depressions U تنزل ناصافی
deflation U تنزل قیمت
lower U تنزل دادن
graceful degradation U تنزل مطبوع
forfeiture U تنزل ارزش
depreciative U تنزل دهنده
magnetic decay U تنزل مغناطیسی
mark down U تنزل قیمت
depreciator U تنزل دهنده
depression U تنزل افسردگی
fall U تنزل کرد ن
degrade U تنزل دادن
active U تنزل بردار
pejorative U تنزل دهنده
degrades U تنزل دادن
lowered U تنزل دادن
depression U تنزل ناصافی
depressions U تنزل افسردگی
devaluation U تنزل نرخ
retrograde U تنزل کننده
demotion U تنزل رتبه
decaying U خرابی تنزل
degradation U تنزل رتبه
reducing U تنزل دادن
lowering U تنزل دادن
cut rate U تنزل قیمت
magnetic declination U تنزل مغناطیسی
reduce U تنزل دادن
decay U خرابی تنزل
decayed U خرابی تنزل
degradation U تنزل درجه
reduces U تنزل دادن
decays U خرابی تنزل
devalue U از ارزش وشخصیت کسی کاستن
decrement U میزان کاهش کاستن پلهای
devalued U از ارزش وشخصیت کسی کاستن
devalues U از ارزش وشخصیت کسی کاستن
to take something off and pric U اندکی از بهای چیزی کاستن
devaluate U از ارزش وشخصیت کسی کاستن
devaluing U از ارزش وشخصیت کسی کاستن
slowdowns U کاستن سرعت یا میزان چیزی
slowdown U کاستن سرعت یا میزان چیزی
compensator U وسیلهای برای کاستن لگداسلحه
dispraise U از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
a pejorative term U عبارتی تنزل دهنده
demoting U تنزل رتبه دادن
demoted U تنزل رتبه دادن
comedown U تنزل رتبه ومقام
currency depreciation U تنزل ارزش پول
declining economy U اقتصاددر حال تنزل
degrade U تنزل رتبه دادن
fluctuable U مستعد ترقی و تنزل
declining industry U صنعت درحال تنزل
devaluate U تنزل قیمت دادن
degrades U تنزل رتبه دادن
fluctuation U ترقی و تنزل نوسان
devaluation U تنزل قیمت پول
demote U تنزل رتبه دادن
devaluing U تنزل قیمت دادن
devalues U تنزل قیمت دادن
devalued U تنزل قیمت دادن
demotes U تنزل رتبه دادن
roll back U عمل تنزل دادن
devalue U تنزل قیمت دادن
shut off U کاستن سرعت پیش از رسیدن به پیچ
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com