Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bathos
U
تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exchange depareciation
U
تنزل ارزش پول خارجی تنزل قیمت ارز
advanced level
U
پایه مهارت عالی در سطح عالی
behind the times
<idiom>
U
از مد افتاده عقب افتاده فرهنگی
on an even keel
<idiom>
U
به ترتیب عالی یا محیطی عالی
petitioning creditor
U
مطالب
discussions
U
تشریح مطالب
discussion
U
تشریح مطالب
varia
U
مطالب گوناگون
antilogy
U
تناقض مطالب
syllabuses
U
رئوس مطالب برنامه
recapitulations
U
تکرار رئوس مطالب
outlining
U
خلاصه رئوس مطالب
miscellany
U
مجموعهای از مطالب گوناگون
outlines
U
خلاصه رئوس مطالب
outlined
U
خلاصه رئوس مطالب
miscellanies
U
مجموعهای از مطالب گوناگون
recapitulation
U
تکرار رئوس مطالب
refersher course
U
دوره یاداوری مطالب
syllabus
U
رئوس مطالب برنامه
miscellanist
U
نویسنده مطالب مختلف
front-page
U
مطالب سرصفحه یا سرمقاله
front page
U
مطالب سرصفحه یا سرمقاله
epitome
U
خلاصه رئوس مطالب
outline
U
خلاصه رئوس مطالب
shocker
U
مطالب مهیج تحریک کننده
for the rest
U
اما در باره باقی مطالب
anagogy
U
تفسیرروحانی و صوفیانهء مطالب مذهبی
anagoge
U
تفسیرروحانی و صوفیانهء مطالب مذهبی
shockers
U
مطالب مهیج تحریک کننده
precis
U
خلاصه رئوس مطالب تلخیص
recapitulated
U
رئوس مطالب را تکرار کردن
recapitulating
U
رئوس مطالب را دوره کردن
recapitulating
U
رئوس مطالب را تکرار کردن
recapitulates
U
رئوس مطالب را دوره کردن
recapitulates
U
رئوس مطالب را تکرار کردن
recapitulate
U
رئوس مطالب را دوره کردن
concordance
U
راهنمای مطالب وموضوعات کتاب
recapitulated
U
رئوس مطالب را دوره کردن
concordances
U
راهنمای مطالب وموضوعات کتاب
recapitulate
U
رئوس مطالب را تکرار کردن
copywriter
U
نویسندهی آگهیهای تجارتی و مطالب تبلیغاتی
pornographer
U
نویسنده مطالب قبیح یا شهوت انگیز
copywriters
U
نویسندهی آگهیهای تجارتی و مطالب تبلیغاتی
glasnost
U
سیاست بحث آزاد مطالب و مسائل
inflammables
U
چیزهای اتشگیر
post matter
U
چیزهای پستی
trivia
U
چیزهای بی اهمیت
gaudery
U
چیزهای کم بها
bygone
U
چیزهای گذشته
munched
U
چیزهای جویدنی
valuables
U
چیزهای بهادار
oddment
U
چیزهای متفرقه
scatterings
U
چیزهای پراکنده
by gone
U
چیزهای گذشته
munch
U
چیزهای جویدنی
the inevitable
U
چیزهای عادی
the sublime
U
چیزهای بلندوعالی
munches
U
چیزهای جویدنی
munching
U
چیزهای جویدنی
inflammable substances
U
چیزهای اتشگیر
inanimate objects
U
چیزهای بیجان
incidentals
U
چیزهای کوچک
cates
U
چیزهای لذیذ
demodulate
U
از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
differentiation
U
فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
journalese
U
بزرگ جلوه دادن مطالب درروزنامه نگاری
documentarian
U
کسیکه فیلم یا مطالب مستندی را تهیه میکند
Well what do you know!Well i never!
U
بحق چیزهای نشنیده !
impediment
U
چیزهای دست و پاگیر
impedimenta
U
چیزهای دست و پا گیر
paleology
U
دانش چیزهای کهنه
microtomy
U
بریدن چیزهای ریز
available amount
U
مقدار
[چیزهای]
در دسترس
impediments
U
چیزهای دست و پاگیر
inter alia
U
میان چیزهای دیگر
coconsciousness
U
ادراک چیزهای یکسان
coconscious
U
ادراک چیزهای یکسان
among others
U
میان چیزهای دیگر
appurtenence
U
اسباب چیزهای وابسته
to compare oppsites
U
چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
among other things
U
میان چیزهای دیگر
galley
U
نمونه ستونی و صفحه بندی نشده مطالب چاپی
context sensitive help key
U
کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
to i. on particulars
U
به چیزهای جزئی اهمیت دادن
byes
U
چیزهای کناری یاثانوی فرعی
pretty pretties
U
چیزهای قشنگ و نادان فریب
bye
U
چیزهای کناری یاثانوی فرعی
interposition
U
چیزی که در میان چیزهای دیگرگذارند
microphotography
U
عکس برداری از چیزهای خرد
to compare apples and oranges
<idiom>
U
چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
gimceackery
U
چیزهای قشنگ وبی مصرف
plexus
U
چیزهای درهم پیچیده پیچیدگی
tragi comedy
U
نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
galley proof
U
نمونه ستونی مطالب چاپی که هنوز صفحه بندی نشده
supemundane
U
بالاتراز چیزهای وابسته به این جهان
scrape together
<idiom>
U
پول یا چیزهای دیگر جمع کردن
irrespectively
U
بدون ملاحظه چیزهای دیگر مستقلا
She is fond of sweet things.
U
از چیزهای شیرین ( شیرینی ) خوشش می آید
other things being equal
U
اگر برای چیزهای دیگر نباشد
luff
U
قلاب مخصوص بلندکردن چیزهای سنگین
see things
<idiom>
U
چیزهای غیر واقعی راتصور کردن
littering
U
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
littered
U
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
litter
U
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
litters
U
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
drainer
U
خشک اندازنده فرفی که اب چیزهای دیگرراخشک میاندازد
intercurrent
U
مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
gutter man
U
دوره گردیکه چیزهای ارزان وکهنه می فروشد
forklift
U
ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
Autocue
U
دستگاهی که مطالب را برای گوینده تلویزیون در حین اجرای برنامه نمایش میدهد
abate
U
تنزل
decrease
U
تنزل
regress
U
تنزل
abated
U
تنزل
reduction
U
تنزل
fall
U
تنزل
degression
U
تنزل
reductions
U
تنزل
abating
U
تنزل
decadency
U
تنزل
abates
U
تنزل
step backwards
U
تنزل
depreciation
U
تنزل
decreased
U
تنزل
declined
U
تنزل
contraction
U
تنزل
degradation
U
تنزل
declines
U
تنزل
regression
U
تنزل
decline
U
تنزل
decreases
U
تنزل
contractions
U
تنزل
declining
U
تنزل
set back
U
تنزل
decadence
U
تنزل
penny-wise and pound-foolish
<idiom>
U
توجه به چیزی کوچک وکم توجهای به چیزهای با اهمیت
papier
U
یکجور مقوای سخت که چسب و گل رس و چیزهای دیگربخمیران میزنند
His presentation was actually just a recital of names, places, and dates.
U
مطالب ارایه شده او
[مرد]
در واقع فقط شمارشی از نام، مکان، و تاریخ بود.
to go backward
U
تنزل کردن
depression
U
تنزل ناصافی
depression
U
تنزل افسردگی
to come down with a run
U
تنزل کردن
active
U
تنزل بردار
pejorative
U
تنزل دهنده
cut rate
U
تنزل قیمت
degrades
U
تنزل دادن
degrades
U
تنزل کردن
forfeiture
U
تنزل ارزش
degrade
U
تنزل دادن
degrade
U
تنزل کردن
magnetic decay
U
تنزل مغناطیسی
lowered
U
تنزل دادن
reduce
U
تنزل دادن
lowers
U
تنزل دادن
lowering
U
تنزل دادن
degradation
U
تنزل رتبه
decaying
U
خرابی تنزل
demotion
U
تنزل رتبه
retrograde
U
تنزل کننده
devaluation
U
تنزل نرخ
reduces
U
تنزل دادن
depreciative
U
تنزل دهنده
decay
U
خرابی تنزل
decayed
U
خرابی تنزل
mark down
U
تنزل قیمت
decays
U
خرابی تنزل
depreciator
U
تنزل دهنده
depressions
U
تنزل افسردگی
degradation
U
تنزل درجه
fall
U
تنزل کرد ن
lower
U
تنزل دادن
fall
U
تنزل کردن
magnetic declination
U
تنزل مغناطیسی
fall off
<idiom>
U
تنزل کردن
depressions
U
تنزل ناصافی
deflation
U
تنزل قیمت
reducing
U
تنزل دادن
graceful degradation
U
تنزل مطبوع
object method of teaching
U
شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
nympholepsy
U
جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
object lesson
U
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object lessons
U
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
covering letters
U
نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
covering letter
U
نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
roll back
U
عمل تنزل دادن
devaluing
U
تنزل قیمت دادن
devalues
U
تنزل قیمت دادن
devalue
U
تنزل قیمت دادن
devaluate
U
تنزل قیمت دادن
a pejorative term
U
عبارتی تنزل دهنده
comedown
U
تنزل رتبه ومقام
devalued
U
تنزل قیمت دادن
devaluation
U
تنزل قیمت پول
fluctuation
U
ترقی و تنزل نوسان
decline
U
تنزل کردن کاستن
declined
U
تنزل کردن کاستن
fluctuable
U
مستعد ترقی و تنزل
declines
U
تنزل کردن کاستن
degrades
U
تنزل رتبه دادن
declining
U
تنزل کردن کاستن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com