Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
repugn
U
تناقض داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
contradict
U
تناقض داشتن با
contradicted
U
تناقض داشتن با
contradicts
U
تناقض داشتن با
Other Matches
incoherence
U
تناقض
inconsistencies
U
تناقض
repugnance
U
تناقض
contradictoriness
U
تناقض
opposition
U
تناقض
paradox
U
تناقض
paradoxes
U
تناقض
contradiction
U
رد تناقض
contradictions
U
تناقض
contradiction
U
تناقض
antithesis
U
تناقض
inconsistency
U
تناقض
contradictions
U
رد تناقض
antitheses
U
تناقض
inconsistency
U
تناقض تباین
grotesque
U
تناقض دار
paradox of thrift
U
تناقض پس انداز
inconsistence
U
تناقض تباین
paradox of value
U
تناقض ارزش
self contradiction
U
تناقض گویی
repugnance
U
تناقض مخالفت
antilogy
U
تناقض مطالب
inconsistencies
U
تناقض تباین
consistently
U
بدون تناقض
quirk
U
مزاجی تناقض گویی
voting paradox
U
تناقض در رای گیری
quirks
U
مزاجی تناقض گویی
tergiversation
U
بی ثباتی تناقض گویی
self contradiction
U
معارضه بانفس تناقض گویی
policy dilemma
U
تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
antinomy
U
تناقض دو قانون یا دو اصل افهار مخالف
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
Marxists
U
طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
Marxist
U
طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to hold
U
داشتن
lack
U
کم داشتن
possessing
U
داشتن
lacks
U
کم داشتن
lacked
U
کم داشتن
to have
U
داشتن
to possess
U
داشتن
to have possession of
U
داشتن
doubts
U
شک داشتن
doubting
U
شک داشتن
doubted
U
شک داشتن
doubt
U
شک داشتن
to have f.
U
تب داشتن
to be in a f.
U
تب داشتن
to be feverish
U
تب داشتن
having
U
داشتن
wanted
U
کم داشتن
own
U
داشتن
possess
U
داشتن
possesses
U
داشتن
redolence
U
بو داشتن
lackvt
U
کم داشتن
to hold a meeting
U
داشتن
relieves
U
داشتن
intercommon
U
داشتن
monogyny
U
داشتن یک زن
bears
U
در بر داشتن
bears
U
داشتن
bear
U
در بر داشتن
bear
U
داشتن
relieving
U
داشتن
relieve
U
داشتن
to go hot
U
تب داشتن
owning
U
داشتن
owned
U
داشتن
owns
U
داشتن
have
U
داشتن
want
U
کم داشتن
affects
U
تمایل داشتن
fluctuate
U
نوسان داشتن
fluctuates
U
نوسان داشتن
confide
U
اعتماد داشتن به
spare
U
دریغ داشتن
spared
U
دریغ داشتن
affect
U
تمایل داشتن
raise
U
برپا داشتن
rolled
U
تلاطم داشتن
roll
U
تلاطم داشتن
confides
U
اعتماد داشتن به
confided
U
اعتماد داشتن به
affect
U
دوست داشتن
importing
U
اهمیت داشتن
imported
U
اهمیت داشتن
import
U
اهمیت داشتن
espouse
U
عقیده داشتن به
debt
U
بدهی داشتن
fluctuated
U
نوسان داشتن
debts
U
بدهی داشتن
affects
U
دوست داشتن
raises
U
برپا داشتن
rolls
U
تلاطم داشتن
overlaps
U
اصطکاک داشتن
thirst
U
اشتیاق داشتن
hungers
U
اشتیاق داشتن
hungering
U
اشتیاق داشتن
hungered
U
اشتیاق داشتن
hunger
U
اشتیاق داشتن
valuing
U
گرامی داشتن
values
U
گرامی داشتن
value
U
گرامی داشتن
overlaps
U
اشتراک داشتن
believes
U
گمان داشتن
overlapped
U
اشتراک داشتن
can
U
قدرت داشتن
can
U
امکان داشتن
canning
U
قدرت داشتن
concerns
U
اهمیت داشتن
concern
U
اهمیت داشتن
leans
U
تمایل داشتن
leaned
U
تمایل داشتن
lean
U
تمایل داشتن
recoils
U
واکنش داشتن بر
recoiling
U
واکنش داشتن بر
recoiled
U
واکنش داشتن بر
recoil
U
واکنش داشتن بر
monogamy
U
داشتن یک همسر
cans
U
امکان داشتن
cans
U
قدرت داشتن
canning
U
امکان داشتن
overlapped
U
اصطکاک داشتن
declaring
U
افهار داشتن
declares
U
افهار داشتن
declare
U
افهار داشتن
desiring
U
میل داشتن
desires
U
میل داشتن
overlap
U
اشتراک داشتن
desire
U
میل داشتن
represents
U
نمایندگی داشتن
represented
U
نمایندگی داشتن
represent
U
نمایندگی داشتن
requiring
U
لازم داشتن
requires
U
لازم داشتن
required
U
لازم داشتن
may
U
امکان داشتن
like
U
دوست داشتن
liked
U
دوست داشتن
overlap
U
اصطکاک داشتن
correlation
U
ارتباط داشتن
outclassing
U
برتری داشتن بر
outclasses
U
برتری داشتن بر
outclassed
U
برتری داشتن بر
outclass
U
برتری داشتن بر
minds
U
در نظر داشتن
minds
U
تصمیم داشتن
minding
U
در نظر داشتن
minding
U
تصمیم داشتن
mind
U
در نظر داشتن
mind
U
تصمیم داشتن
likes
U
دوست داشتن
require
U
لازم داشتن
send
U
گسیل داشتن
hear
U
خبر داشتن
abominating
U
تنفر داشتن
abominates
U
تنفر داشتن
abominated
U
تنفر داشتن
abominate
U
تنفر داشتن
implying
U
دلالت داشتن
imply
U
دلالت داشتن
implies
U
دلالت داشتن
tolerating
U
طاقت داشتن
tolerates
U
طاقت داشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com