English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 249 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pick up <idiom> U تمیز ،مرتب کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
grooming U تمیز کردن
vacuum U جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuumed U جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuuming U جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuums U جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
mop U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mopped U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mopping U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mops U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
scrub U خراشیدن تمیز کردن
scrubbed U خراشیدن تمیز کردن
scrubbing U خراشیدن تمیز کردن
scrubs U خراشیدن تمیز کردن
clean U تمیز کردن
clean U تمیز کردن چیزی
cleaned U تمیز کردن
cleaned U تمیز کردن چیزی
cleanest U تمیز کردن
cleanest U تمیز کردن چیزی
cleans U تمیز کردن
cleans U تمیز کردن چیزی
head U دیسک مخصوص برای تمیز کردن نوک خواندن / نوشتن دیسک
tassel U پارچه برای تمیز کردن تیر
tassels U پارچه برای تمیز کردن تیر
wisp U تمیز کردن
wisps U تمیز کردن
scavenge U سپوری کردن تمیز کردن
scavenged U سپوری کردن تمیز کردن
scavenges U سپوری کردن تمیز کردن
cleanse U تمیز کردن
cleansed U تمیز کردن
cleanses U تمیز کردن
racking U تمیز کردن شبکه توری اشغال گیر
smug U تمیز کردن سروصورت دادن به
smugly U تمیز کردن سروصورت دادن به
smugness U تمیز کردن سروصورت دادن به
clean up U عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
clean-up U عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
absterge U تمیز کردن شستشو دادن
dry clean U لباس را بابخار تمیز کردن
go devil U لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
graving dock U اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
replotting U تمیز کردن
spruce up <idiom> U مجددا آراستن ،تمیز کردن
I am a great believer in using natural things for cleaning. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
clean house U تمیز کردن
clean U تمیز کردن
do the cleaning U تمیز کردن
Other Matches
sort U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorts U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
filing U 1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
format U روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
formats U روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
bubble sort U روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
sorted U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
exchanges U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanged U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchange U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanging U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
merge sorting algorithm U الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
sorted U برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorts U برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort U برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
justification U مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
justifications U مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
semi processed data U داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا..
cleanest U مرتب کردن
clean U مرتب کردن
collocate U مرتب کردن
tidying U مرتب کردن
cleaned U مرتب کردن
straighten up <idiom> U مرتب کردن
cleans U مرتب کردن
regularized U مرتب کردن
collates U مرتب کردن
regularize U مرتب کردن
regularising U مرتب کردن
to put to rights U مرتب کردن
to cleanvp U مرتب کردن
collating U مرتب کردن
regularises U مرتب کردن
put straight U مرتب کردن
regularizes U مرتب کردن
collocated U مرتب کردن
graduates U مرتب کردن
collocates U مرتب کردن
collocating U مرتب کردن
regularised U مرتب کردن
fix up U مرتب کردن
regularizing U مرتب کردن
collated U مرتب کردن
set in order U مرتب کردن
tidy U مرتب کردن
tidies U مرتب کردن
graduate U مرتب کردن
graduating U مرتب کردن
order U مرتب کردن
to map out U مرتب کردن
arrange U مرتب کردن
concert U مرتب کردن
concerts U مرتب کردن
arranging U مرتب کردن
arranges U مرتب کردن
draw up U مرتب کردن
lineup U مرتب کردن
collate U مرتب کردن
tidiest U مرتب کردن
marshaled U مرتب کردن
clear up U مرتب کردن
tidier U مرتب کردن
marshaling U مرتب کردن
marshalled U مرتب کردن
arranged U مرتب کردن
tidied U مرتب کردن
marshals U مرتب کردن
marshal U مرتب کردن
serviced U برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service U برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
internal sort U مرتب کردن درونی
set U نهادن مرتب کردن
insertion sorting algorithm U الگوریتم مرتب کردن
to fix up U مرتب کردن جادادن
oscillating sort U مرتب کردن نوسانی
square U مرتب کردن کلاه
squared U مرتب کردن کلاه
squares U مرتب کردن کلاه
squaring U مرتب کردن کلاه
tree sort U مرتب کردن درختی
data processing U مرتب کردن داده ها
distributive sort U مرتب کردن توزیعی
sets U نهادن مرتب کردن
setting up U نهادن مرتب کردن
quicksort U مرتب کردن سریع
block sort U مرتب کردن بلاکی
redd U مرتب کردن رهاساختن
reorder U دوباره مرتب کردن
ripple sort U مرتب کردن موجی
selection sort U مرتب کردن گزینشی
collating sort U مرتب کردن داده
bubble sort U مرتب کردن حبابی
shipshape U مرتب کردن منظم
sequences U به ترتیب مرتب کردن دنباله
multifile sorting U مرتب کردن چند فایلی
sequence U به ترتیب مرتب کردن دنباله
clear the decks <idiom> U همه جارا مرتب کردن
juxtaposition U مرتب کردن موضوعات در کنار هم
multipass sort U مرتب کردن چند گذری
multireel sorting U مرتب کردن چند حلقهای
collection U و مرتب کردن در پایگاه داده
sorting network U شبکه مرتب کردن داده ها
polyphase sort U مرتب کردن چند فازی
exchange sorting algorithm U مرتب کردن به روش حبابی
radix sorting algorithm U الگوریتم مرتب کردن مبنایی
collections U و مرتب کردن در پایگاه داده
To do up the room. U اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
sorts U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
adjusts U مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
quicksort U روش مرتب کردن سریع فایل
organize U مرتب کردن ارایش دادن موضع
alphameric U مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
organizing U مرتب کردن ارایش دادن موضع
selectively U مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
selective U مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
organizes U مرتب کردن ارایش دادن موضع
organising U مرتب کردن ارایش دادن موضع
organises U مرتب کردن ارایش دادن موضع
adjust U مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
adjusting U مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
make room for someone or something <idiom> U برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
scheduling U مرتب کردن ترتیب پردازش کارها
filing system U روش مرتب کردن متن ها برای مراجعه
alphasort U مرتب کردن داده به ترتیب حروف الفبا
drum sorting U مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
job U مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
jobs U مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
formats U تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
justifies U دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
organizations U روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
justifying U دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
organization U روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organisations U روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
digital sorting U روش مرتب کردن شبیه ماشینهای جدول بندی
passed U یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
passes U یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
format U تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
pass U یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
justify U دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
permutation U تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
clocks U باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
clock U باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
permutations U تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
chronologize U بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
serialised U مرتب کردن سریال کردن
ranges U مرتب کردن میزان کردن
straightens U درست کردن مرتب کردن
serializes U مرتب کردن سریال کردن
serialises U مرتب کردن سریال کردن
serialized U مرتب کردن سریال کردن
serialising U مرتب کردن سریال کردن
ranged U مرتب کردن میزان کردن
straightened U درست کردن مرتب کردن
straighten U درست کردن مرتب کردن
straightening U درست کردن مرتب کردن
range U مرتب کردن میزان کردن
serializing U مرتب کردن سریال کردن
serialize U مرتب کردن سریال کردن
dispose U مرتب کردن مستعد کردن
sorted U مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
sorts U مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
mercury delay line U روش مرتب کردن داده ها به صورت پاس ها در طول جیوه
internal sort U مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
sort U مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
utility U برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد
weighting U مرتب کردن کاربران , برنامه ها یا تاریخ با توجه به اهمیت یا اولویت آنها
indexes U لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexed U لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
index U لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
formats U مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
WAVE file U روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت .
WAV file U روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت .
pair exchange sorting algorithm U نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده
format U مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
tiles U مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند
tabulation U 1-مرتب کردن جدول اعداد.2-حرکت نوک چاپ یا نشانه گر در یک فاصله معین شده در امتداد یک خط
tile U مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند
righting U مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
raster graphics U روش مرتب کردن و نمایش داده بصورت سطرهای افقی از یک شبکه یکنواخت یاسلولهای تصویر
righted U مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
right U مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
preventive U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventative U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
purer U تمیز
secernment U تمیز
distinctions U تمیز
cleans U تمیز
distinction U تمیز
mense U حس تمیز
age of reason U سن تمیز
cleanest U تمیز
cleaned U تمیز
spiffy U تمیز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com