English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 78 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
uti possidetis U تملک اراضی مفتوحه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
uti possidetis U تملک اراضی اشغالی
gaining ownership U تملک
possession U تملک
acquistion U تملک
holding U تملک
appropriation U تملک
acquisition U تملک
acquisitions U تملک
expropriates U از تملک در اوردن
repossession U تملک ثانوی
occupancy U تملک کننده
fee simple U حق تملک دائم
estate in remainder U تملک معلق
demesne U تملک زمین
reebtry U تملک مجدد
expropriating U از تملک در اوردن
poss U مخفف تملک
accession U تملک نماء
expropriated U از تملک در اوردن
expropriate U از تملک در اوردن
occupancy U تملک اموال بلا صاحب متصرف
cost in use U هزینه تملک و بهره برداری از ساختمان یا کارخانه
land grant U اعطای اراضی
conservation of land U حفظ اراضی
cultivated land U اراضی محیات
land distribution U توزیع اراضی
innings U اراضی مستحدثه
land development U احیای اراضی
waste lands U اراضی موات
occupied territory U اراضی اشغالی
tidal flats U اراضی جزرومدی
seisin U مالکیت اراضی
unutilized land U اراضی موات
utilized lands U اراضی دایر
accumulative area U اراضی سوارشونده
vesture U تصرف اراضی
waste land U اراضی موات
quiet enjoyment U حق انتفاع اراضی
occupied territories U اراضی اشغالی
reclaims U احیاء اراضی موات
reclaimed U احیاء اراضی موات
reclaim U احیاء اراضی موات
reclaiming U احیاء اراضی موات
escheat U اراضی بلا وارث
cultivation of waste land U احیا اراضی موات
redemption U پرداخت مالیات اراضی
sergeanty U انجام خدمات مختلف در دوره ملوک الطوایفی برای تملک تیول
terre tenant U متصرف یا ساکن بالفعل اراضی
vender's lien U حق حبس بایع در معامله اراضی
planning permission U اجازه عمران و ابادی اراضی
polder U اراضی پست کنار دریا
cession of territory U واگذار کردن اراضی مملکت
land office U اداره املاک وثبت اراضی
land poor U دارای اراضی بی حاصل وکم فایده
He has laid hands on these lands. U دست انداخته روی این اراضی
beachheads U پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
cadastre U دفترممیزی وتقویم وثبت اراضی واملاک
beachhead U پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
cadastral U مربوط به ممیزی عواید و ثبت اراضی واملاک
backwoods U اراضی جنگلی دوراز شهر جنگلهای دورافتاده
pyramiding U سیستم مدیریت هرمی حالتی که چندین شرکت تحت تملک یا اداره یک موسسه بزرگ قرار گیرند
subinfeudate U اعطای اراضی تیول از طرف امیری به امیردیگری برای بیعت با او
fee tail U تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
agrarianism U تساوی در پخش زمین طرفداری از تقسیم اراضی بتساوی بین مردم
arrentation U پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
expandsionism U اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
waste of manor U اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
take possession of U متصرف شدن تصاحب کردن تملک کردن
leases U در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
lease U در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
occupation franchise U حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
fee tail U تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
root of title U منشاء سمت در CL فروشنده اراضی بایدترتیب ایادی را ضمن 03سال گذشته در موقع معامله روشن و منشاء سمت مالکیت خود را مشخص کند
irredentism U نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com