English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (565 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rehearsal U تمرین کردن عملیات
rehearsals U تمرین کردن عملیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
maneuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
Other Matches
exercise program U برنامه عملیات مانور برنامه تمرین
dry sum U تمرین مشق پای قبضه تمرین بدون تیراندازی
rehearses U تمرین کردن
rehearsing U تمرین کردن
rehearsed U تمرین کردن
rehearse U تمرین کردن
woodshed U تمرین کردن
woodsheds U تمرین کردن
practice U تمرین کردن
drill U تمرین کردن
work out <idiom> U تمرین کردن
drilled U تمرین کردن
staging U تمرین کردن
drills U تمرین کردن
run through <idiom> U ازاول تا آخر بدون توقف کردن تمرین کردن
limber U تمرین نرمش کردن
exercised U ورزش تمرین کردن
drilling U تمرین نظامی کردن
moom poolgi U تمرین کردن تکواندو
exercise U ورزش تمرین کردن
practises U ممارست تمرین کردن
practice U ممارست تمرین کردن
practising U ممارست تمرین کردن
practise U ممارست تمرین کردن
exercises U ورزش تمرین کردن
practicing U ممارست تمرین کردن
emergency drill U تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
sponsor U سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
sponsoring U سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
sponsors U سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
sleds U وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
sled U وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
toe raise U تمرین ایستادن و بلند کردن بدن روی نوک پا
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
reconnoitres U عملیات اکتشافی کردن
reconnoitring U عملیات اکتشافی کردن
ceasing U قطع کردن عملیات
reconnoitered U عملیات اکتشافی کردن
ceases U قطع کردن عملیات
reconnoitred U عملیات اکتشافی کردن
reconnoiters U عملیات اکتشافی کردن
cease U قطع کردن عملیات
reconnoitering U عملیات اکتشافی کردن
reconnoiter U عملیات اکتشافی کردن
reconnoitre U عملیات اکتشافی کردن
ceased U قطع کردن عملیات
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
coach U رهبری عملیات ورزشی را کردن
clearing operations U عملیات پاک کردن مین
phasing U مرحله بندی کردن عملیات
coached U رهبری عملیات ورزشی را کردن
demonstration U تظاهر به انجام عملیات کردن
coaches U رهبری عملیات ورزشی را کردن
costing U مشخص کردن هزینه عملیات
circuit U یچ کردن عملیات انجام میدهد
demonstrations U تظاهر به انجام عملیات کردن
circuits U یچ کردن عملیات انجام میدهد
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
logging U عملی باز کردن عملیات در یک سیستم
interdiction U ممانعت کردن عملیات یا اتش ممانعتی
interdict U ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
ponying U همراهی کردن اسب غیرمسابقهای با اسب مسابقه برای تمرین
feint U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feints U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
aborts U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
feinted U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
aborting U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
feinting U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
batch U با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
abort U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
scout U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
aborted U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
batches U با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
scouted U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
scouts U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
passing action U عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
opened U آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opens U آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
open U آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
notron utilities U مجموعهای از برنامههای کوچک که برای ساده کردن عملیات کامپیوتری طراحی گردیده است
cyaniding U عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
sweep U تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
actions U تمرین
use U تمرین
uses U تمرین
trained U تمرین
train U تمرین
trains U تمرین
rehearsal U تمرین
exercises U تمرین
action U تمرین
practice U تمرین
work out U تمرین
exercised U تمرین
drilled U تمرین
drill U تمرین
exercise U تمرین
ure U تمرین
drills U تمرین
rehearsals U تمرین
drilling U تمرین
escape character U کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
master clear U کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
mine watching U عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
ship to shore U حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
practice teaching U تمرین معلمی
wind sprint U تمرین دو سریع
training distance U مسافت تمرین
dry run U تمرین جنگی
training time U زمان تمرین
practice U ورزش تمرین
warm down U تمرین سبک
rehearsal U تمرین از بر خواندن
pratique U تمرین عملی
negative practice U تمرین منفی
fore exercise U تمرین مقدماتی
experience U تمرین دادن
workshop practice U تمرین کارگاهی
experiences U تمرین دادن
experiencing U تمرین دادن
try-outs U تمرین نهایی
massed practice U تمرین بی وقفه
try-out U تمرین نهایی
maneuver U تمرین نظامی
mass practice U تمرین فشرده
exercise U تمرین دادن
work out U تمرین امادگی
drilling U تمرین نظامی
formal exercise U تمرین صوری
practising U ورزش تمرین
rehearser U تمرین کننده
practises U ورزش تمرین
evolution U تمرین عالی
workouts U تمرین شدید
exercises U تمرین دادن
workout U تمرین شدید
mobilization exercise U تمرین بسیج
circuit training U تمرین دایرهای
rehearsal U تمرین نمایش
practise U ورزش تمرین
physical exercise U تمرین ورزشی
exercise code word U رمز تمرین
physical exercise U تمرین بدنی
fartlek U تمرین دو استقامت
exercisable U قابل تمرین
mule U اتومبیل تمرین
field exercise U تمرین صحرایی
battle drill U تمرین رزم
exercised U تمرین دادن
mules U اتومبیل تمرین
gunning U تمرین تیراندازی
training U تعلیم و تمرین
exercize U تمرین تکلیف
overtrain U تمرین بیش از حد
exercise term U اسم تمرین
combat exercise U تمرین رزمی
unspaced practice U تمرین بی فاصله
combatdrill U تمرین رزمی
joint exercise U تمرین مشترک
drill U تمرین مته
staging U تمرین اب خاکی
practice period U دوره تمرین
service practice U تمرین اموزشی
rehearsals U تمرین نمایش
gymnastical U تمرین زورخانهای
practice effect U اثر تمرین
drilled U تمرین مته
behavior rehearsal U تمرین رفتار
practicing U ورزش تمرین
field exercise U تمرین رزمی
rehearsals U تمرین از بر خواندن
drills U تمرین مته
exploratory hunting U عملیات اکتشافی و خنثی کردن مین یا مین روبی
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
prepare for action U حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
controlled exercise U تمرین کنترل شده
map exercise U تمرین روی نقشه
skeet U انداختن تمرین تیراندازی
command post exercise U تمرین پاسگاه فرماندهی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com