English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
distributed practices U تمرینهای پراکنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
divided fire U زیر اتش گرفتن چند هدف به طور همزمان تیر پراکنده اتش پراکنده
scatter U پراکنده شدن پراکنده کردن
scatters U پراکنده شدن پراکنده کردن
interval exercises U تمرینهای متناوب
reaction drills U تمرینهای واکنشی
distributed practices U تمرینهای توزیعی
free exercise U تمرینهای نرمش ازاد
pre game drills U تمرینهای قبل از اغاز مسابقه
spring practice U دوره تمرینهای بهاری دانشگاه
circuit training U انجام تمرینهای مختلف ورنه برداری
sparsely U پراکنده
dispersoid U پراکنده
dissipated U پراکنده
far flung U پراکنده
far-flung U پراکنده
diffuse U پراکنده
diffused U پراکنده
diffuses U پراکنده
diffusing U پراکنده
sparse U پراکنده
scattered U پراکنده
scatterd U پراکنده
scatter plot U ترسیم پراکنده
dissipative U پراکنده سازنده
wild shot U تیر پراکنده
stray current U جریان پراکنده
sparse population U جمعیت کم یا پراکنده
scatter program U نمودار پراکنده
magnetic stray field U میدان پراکنده
logorrhea U پراکنده گویی
scatter read U پراکنده خوانی
interspersion U پراکنده کردن
scattered radiation U تشعشع پراکنده
fragmentary delusion U هذیان پراکنده
scatterer U پراکنده ساز
scatterings U چیزهای پراکنده
seme U افشانده پراکنده
disject U پراکنده کردن
dispersing U پراکنده کردن
intersperses U پراکنده کردن
interspersing U پراکنده کردن
disperse U پراکنده کردن
disperse U پراکنده شدن
dispersed U پراکنده شدن
disperses U پراکنده کردن
disperses U پراکنده شدن
dispersed U پراکنده کردن
dispersing U پراکنده شدن
interspersed U پراکنده کردن
outspread U بسط پراکنده
straggly U پراکنده اواره
scattering U پراکنده کردن
dash U پراکنده کردن
dashed U پراکنده کردن
sporadically U پراکنده انفرادی
sporadic U پراکنده انفرادی
dashes U پراکنده کردن
intersperse U پراکنده کردن
zigzag leakage flux U شار پراکنده زیگزاگ
scattered clouds U ابرهای پراکنده [هواشناسی]
dispersal U پراکندگی پراکنده سازی
energy dissipation U پراکنده سازی انرژی
diaspora U جماعت یهودیان پراکنده
cloudy with sunny intervals <idiom> U پراکنده و تا اندازه ای آفتابی [هواشناسی]
sunny with cloudy intervals <idiom> U پراکنده و تا اندازه ای آفتابی [هواشناسی]
effuse U پخش کردن پراکنده و متفرق
magnetic leakage flux U فوران پراکنده نشتی مغناطیسی
round up U جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
to send things flying U [بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن
to rally scattered troops U جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
riot act قانون پراکنده ساختن اجتماعات آشوب طلب
lyophobic U دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
haze U غبارها یا ذرات ریزی که دراتمسفر پراکنده شده اند
puff ball U یکجورسماروغ که چون تخم دان گوی مانندان شکسته شودتخم ان پراکنده میشود
aluminum pigmented dope U لعاب یا پرداخت که داخل ان تکههای کوچک الومینیوم بصورت معلق پراکنده شده است
material dispersion U پراکنده شدن پالس نورانی درداخل یک فیبر نوری در نتیجه طول موجهای مختلف ساطع شده از یک منبع
fan U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
scatter U پراکنده کردن پخش کردن
meddle U پراکنده کردن جماع کردن
meddles U پراکنده کردن جماع کردن
meddled U پراکنده کردن جماع کردن
scatters U پراکنده کردن پخش کردن
Kurdish rug U فرش کردی [مناطق بافت به صورت پراکنده بوده و بافته های آن نیز تمایز خاصی از نظر نقشه با دیگر شهرها ندارند. در آن از لچک ترنج گرفته تا افشان و هراتی بافته می شود.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com