English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
landscape orientation U تمایل افقی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
plane U افقی سطح افق افقی کردن
planed U افقی سطح افق افقی کردن
planing U افقی سطح افق افقی کردن
planes U افقی سطح افق افقی کردن
level U تراز سطح افقی افقی کردن
leveled U تراز سطح افقی افقی کردن
levelled U تراز سطح افقی افقی کردن
levels U تراز سطح افقی افقی کردن
sliding wedge U گاوه افقی یاکولاس افقی
proclivity U تمایل
proclivities U تمایل
would U تمایل
pendulum U تمایل
nisus U تمایل
pendulums U تمایل
aclinic U بی تمایل
addictedness U تمایل
appetence U تمایل
unwilling U بی تمایل
disinclined U بی تمایل
trend U تمایل
trends U تمایل
liking U تمایل
sentiment U تمایل
gravitation U تمایل
propensity U تمایل
propensities U تمایل
tendency U تمایل
trepan U تمایل
left justification U تمایل به چپ
appetency U تمایل
disposition U تمایل
proneness U تمایل
declination U تمایل
recumbency U تمایل
month's mind U تمایل
leaning U تمایل
leanings U تمایل
appetence or tency U تمایل
orientation U تمایل
tendencies U تمایل
intentions U تمایل
intention U تمایل
tilts U کجی تمایل
predispostion U تمایل قبلی
fantasy U میل تمایل
tilted U کجی تمایل
tilt U کجی تمایل
hang U تردید تمایل
portraint orientation U تمایل عمودی
predilection U تمایل قبلی
fantasies U میل تمایل
veins U حالت تمایل
hangs U تردید تمایل
caprice U تمایل فکری
work effort U تمایل به کار
preoccupations U تمایل شیفتگی
proclivity to steal U تمایل بدزدی
trepan U تمایل داشتن
predilections U تمایل قبلی
sinistral U تمایل بچپ
caprices U تمایل فکری
the herd instinct U تمایل بگروه
vein U حالت تمایل
affects U تمایل داشتن
streak U تمایل میل
streaked U تمایل میل
streaking U تمایل میل
reactive tendency U تمایل واکنشی
streaks U تمایل میل
affect U تمایل داشتن
inclination U تمایل شیب
propensity to consume U تمایل به مصرف
inclining U تعظیم تمایل
propend U تمایل داشتن
antipathetic U فاقد تمایل
self immolation U تمایل به خودکشی
fugitiveness U تمایل به فرار
polarities U تمایل قطبی
central tendency U تمایل به مرکز
lean U تمایل داشتن
leaned U تمایل داشتن
leans U تمایل داشتن
against his grain U برخلاف تمایل او
gust U تمایل مزمزه
aptitudes U تمایل طبیعی
aptitude U تمایل طبیعی
gusts U تمایل مزمزه
propensities U تمایل طبیعی
propensity U تمایل طبیعی
declinatory U دارای تمایل
list U تمایل کجی
disinclination U عدم تمایل
preoccupation U تمایل شیفتگی
falloff U تمایل داشتن
wish [would like] U تمایل داشتن
polarity U تمایل قطبی
evasiveness U تمایل به طفره یاگریز
take to U تمایل پیدا کردن به
inclination for any thing U تمایل یا میل بچیزی
turns U تمایل تغییر جهت
turn U تمایل تغییر جهت
proclivity U تمایل طبیعی بچیز بد
odds U تمایل بیک سو احتمالات
argumentativeness U تمایل یاعادت به جدال
propensity to do evil U تمایل به بدی کردن
tendency toward something U تمایل به سوی چیزی
biases U تمایل بیک طرف
hade U تمایل پیدا کردن
bias U تمایل بیک طرف
rapprochement U نزدیکی تمایل بدوستی
low marginal propensity to cunsume U تمایل ارام به مصرف
marginal propensity to absorb U تمایل نهائی به جذب
yen U تمایل رغبت شدید
marginal propensity to expend U تمایل نهائی به مخارج
tilt angle U زاویه تمایل به طرفین
proclivities U تمایل طبیعی بچیز بد
express willingness U اظهار تمایل کردن
uptrend U تمایل بسوی بالا
to take a ply U تمایل پیدا کردن
kindlily U با تمایل به مهربانی مهربانانه
take to U تمایل پیدا کردن
helm U تمایل قایق به انحراف از مسیر
helms U تمایل قایق به انحراف از مسیر
frigidity U کمی تمایل درقوای جنسی
diathesis U تمایل یا حساسیت نسبت به چیزی
diminishing utility U قانون تقلیل تمایل به مصرف
worldliness U تمایل به ماده پرستی و جسمانیت
tenors U تمایل صدای زیر مردانه
prepossession U اشغال قبلی تمایل بیجهت
tenor U تمایل صدای زیر مردانه
adductor U تمایل عضو بطرف محور
desirability U درجه تمایل شرایط مطلوب
frigid U دارای اندکی تمایل جنسی
heredity U تمایل برگشت باصل توارث
declaration of intention U افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
bear out U تمایل اسب به نزدیک شدن به حد خارجی
levorotary U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
levorotatory U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
negative diheral U تمایل بال یا سایر ایرفویلهابطرف پایین
undersexed U دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
oversteer U تمایل به پیچیدن بیش از حدراننده به خصوص در سر پیچ
lug out U تمایل داشتن اسب به دورشدن از نرده مسابقه
labialism U حالت حروفی که با لب تلفظ می شوند تمایل بتلفظ باصداهابا لب
p in favour of a person U تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
laterad U افقی
lateral U افقی
horizontal U افقی
Appetite comes with eating. <proverb> U با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد. [ضرب المثل]
bear in U تمایل اسب به نزدیک شدن به جانب کناره مسیر یا نرده ها
wing heavy U تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
understeer U تمایل اتومبیل به مستقیم رفتن در سر پیچ بیش ازانتظار راننده
spill wind U سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
horizontal section U برش افقی
horizontal scrolling U حرکت افقی
horizontal U سطح افقی
horizontal polarization U قطبش افقی
transverse plane U صفحه افقی
horizontal pump U پمپ افقی
brise-soleil U کرکره افقی
horizontal plane U صفحه افقی
horizontal mobility U تحرک افقی
cross level U افقی کردن
horizontal combination U ترکیب افقی
horizontal crossbar U میله افقی
horizontal boring U سوراخکاری افقی
horizontal disparity U ناهمخوانی افقی
horizontal growth U رشد افقی
horizontal hook U قلاب افقی
cross beam U تیر افقی
horizontal integration U ادغام افقی
horizontal cornice U رخ بام افقی
horizontal integration U تمرکز افقی
crosscut saw U اره افقی بر
cross hatch U هاشور افقی
horizontal integration U انضمام افقی
cross head U تیر افقی
horizontal loading U کولاس افقی
cross-beam U تیر افقی
horizontal candlepower U شمع افقی
abscissa U محور افقی
tier U ردیف افقی
straight U افقی بطورسرراست
brise-soleil U پرده افقی
putlog or lock U تیر افقی
rhumb U دایره افقی
yardarm U بازوی افقی
plain coordinates U مختصات افقی
transom U الت افقی
transom U وادار افقی
trunnion U پاشنه افقی
trunnion U مفصل افقی
straightest U افقی بطورسرراست
straighter U افقی بطورسرراست
horizontally U بطور افقی
horizontal wedge U گاوه افقی
ordinate U حور افقی
jack arch U طاق افقی
tiers U ردیف افقی
horizontal wedge U کولاس افقی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com