Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
full
U
تمام قدرت
fullest
U
تمام قدرت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
all out
U
با تمام قدرت و تلاش
minister plenipotentiary
U
نماینده سیاسی که زیر دست سفیرکبیر است ولی قدرت تمام دارد
Other Matches
empowered
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness
U
قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat
U
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power
U
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism
U
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
beta software
U
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminate
U
تمام شدن تمام کردن
terminates
U
تمام شدن تمام کردن
terminated
U
تمام شدن تمام کردن
gradient circuit
U
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination
U
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster
U
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
lap
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy
U
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
panoramas
U
تمام نما اینه تمام نما
full track
U
تمام شنی خودرو تمام شنی
panorama
U
تمام نما اینه تمام نما
godown
U
قدرت
power
U
قدرت
vigor
U
قدرت
vim
U
قدرت
powered
U
قدرت
vis
U
قدرت
powering
U
قدرت
force
U
قدرت
forces
U
قدرت
forcing
U
قدرت
sovereignty
U
قدرت
might
U
قدرت
energies
U
قدرت
energy
U
قدرت
authority
U
قدرت
ability
U
قدرت
powers
U
قدرت
abilities
U
قدرت
power takeoff
U
قدرت
capability
U
قدرت
strenght
U
قدرت
potency
U
قدرت
strong arm
U
قدرت
strong-arm
U
قدرت
nerve
U
قدرت
strengths
U
قدرت
zing
U
قدرت
posses
U
قدرت
inauthoritative
U
بی قدرت
will power
<idiom>
U
قدرت
posse
U
قدرت
vigour
U
قدرت
nerves
U
قدرت
strength
U
قدرت
tensions
U
قدرت
tension
U
قدرت
commanding
U
با قدرت
power failures
U
قطع قدرت
power loss
U
گمگشتگی قدرت
firepower
U
قدرت شلیک
monopoly power
U
قدرت انحصاری
like a ton of bricks
<idiom>
U
به شدت یا با قدرت
canning
U
قدرت داشتن
cans
U
قدرت داشتن
low power stage
U
طبقه کم قدرت
low power transistor
U
ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
hands
U
قدرت توپگیری
can
U
قدرت داشتن
power function
U
تابع قدرت
power consumption
U
مصرف قدرت
source of power
U
منبع قدرت
pi accepting
U
قدرت پی پذیری
authoritarianism
U
قدرت طلبی
power cable
U
کابل قدرت
power dissipation
U
اتلاف قدرت
power distribution
U
پخش قدرت
power loss
U
تلف قدرت
palgwe
U
فوق قدرت
power stroke
U
مرحله قدرت
power source
U
منبع قدرت
power outege
U
قطع قدرت
will-power
U
قدرت اراده
solvency
U
قدرت حلالپوشی
purchasing power
U
قدرت خرید
power factor
U
ضریب قدرت
stock-cars
U
قدرت و دوام
scepter
U
قدرت یا اقتدارسلطنتی
discourses
U
قدرت استقلال
discourse
U
قدرت استقلال
the finger of god
U
قدرت خدا
posses
U
قدرت قانونی
posse
U
قدرت قانونی
scattering power
U
قدرت پراکندگی
saber rattling
U
قدرت نمایی
retentivity
U
قدرت نگهداری
resolving power
U
قدرت تفکیک
sea power
U
قدرت بحری
seapower
U
قدرت دریایی
superpowers
U
ابر قدرت
stock-car
U
قدرت و دوام
stock car
U
قدرت و دوام
super power
U
ابر قدرت
sight
U
قدرت دید
sights
U
قدرت دید
strenght
U
قدرت شدت
social power
U
قدرت اجتماعی
superpower
U
ابر قدرت
staying power
U
طاقت قدرت
refractive power
U
قدرت شکست
reflecting power
U
قدرت انعکاس
prepotence
U
قدرت کامل
world power
U
قدرت دنیوی
world power
U
قدرت جهانی
leverage
U
قدرت نفوذ
on
U
در اوج قدرت
acidity
U
قدرت اسیدی
power transmission
U
انتقال قدرت
power test
U
ازمون قدرت
power structure
U
ساخت قدرت
dynamism
U
قدرت تحرک
will to power
U
قدرت خواهی
prepotency
U
قدرت کامل
power supplay
U
منبع قدرت
receptivity
U
قدرت پذیرش
rating plate
U
پلاک قدرت
enterprise
U
قدرت اقدام
enterprises
U
قدرت اقدام
useful power
U
قدرت مفید
heaven
U
قدرت پروردگار
voltage source
U
منبع قدرت
puissance
U
توان قدرت
heavens
U
قدرت پروردگار
power failure
U
قطع قدرت
hiding power
U
قدرت پوشش
cutting capacity
U
قدرت برش
cutting power
U
قدرت برش
damping power
U
قدرت میرایی
deglutition
U
قدرت بلع
destructivity
U
قدرت تخریب
detectability
U
قدرت اشکارسازی
countervailing power
U
قدرت همسنگ
conveying capacity
U
قدرت انتقال
generator output
U
قدرت مولد
power switch
U
کلید قدرت
bond strength
U
قدرت پیوند
heavy current circuit breaker
U
کلید قدرت
heam yoei vooly
U
تئوری قدرت
gripping power
U
قدرت مهارکنندگی
great power
U
کشور با قدرت
powers
U
قدرت نیرو
circuit breaking capacity
U
قدرت قطع
powering
U
قدرت نیرو
cogency
U
قدرت عقیده
powered
U
قدرت نیرو
combat power
U
قدرت رزمی
detection range
U
قدرت اکتشافی
engine performance
U
قدرت موتور
engine power
U
قدرت موتور
explosive energy
U
قدرت انفجار
explosive force
U
قدرت انفجار
fasces
U
قدرت مجازات
rods
U
میله قدرت
rod
U
میله قدرت
fire power
U
قدرت اتش
fire power
U
قدرت تیراندازی
fluxing power
U
قدرت سیلان
authoritarian
U
قدرت طلب
authoritarians
U
قدرت طلب
omnipotence
U
قدرت تام
diagonal power
U
قدرت قطری
dielectric power
U
قدرت دی الکتریکی
dielectric strength
U
قدرت دی الکتریک
driving power
U
قدرت محرکه
magnitude
U
شدت قدرت
economic potential
U
قدرت اقتصادی
economic power
U
قدرت اقتصادی
effective power
U
قدرت موثر
omnipotence
U
قدرت مطلق
resolution
U
قدرت تشخیص
authority
U
مرجع قدرت
resolutions
U
قدرت تشخیص
high power microscope
U
میکروسکوپ پر قدرت
basicity
U
قدرت بازی
input power
U
قدرت ورودی
accelerating power
U
قدرت شتاب
high power transformer
U
ترانسفورماتور قدرت
high powerd money
U
پول پر قدرت
emissive power
U
قدرت صدور
high power transistor
U
ترانزیستور قدرت
increase of power
U
افزایش قدرت
authority symbol
U
نماد قدرت
authority figure
U
مظهر قدرت
absorption power
U
قدرت جذب
absorbency
U
قدرت جذب
power
U
قدرت نیرو
bearing capacity
U
قدرت تحمل
almightiness
U
قدرت کامل
benumb
U
بی قدرت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com