Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
burn out
U
تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
burnout velocity
U
سرعت موشک در خاتمه سوختن خرج و تمام شدن ان
end
U
تمام کردن خاتمه دادن
ended
U
تمام کردن خاتمه دادن
to come to an end
U
خاتمه یافتن تمام شدن
to get done with
U
خاتمه دادن تمام کردن
ends
U
تمام کردن خاتمه دادن
contract termination
U
فسخ یا خاتمه تمام یا قسمتی از قرارداد
ends
U
خاتمه دادن خاتمه یافتن
end
U
خاتمه دادن خاتمه یافتن
ended
U
خاتمه دادن خاتمه یافتن
burning rate
U
سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
times
U
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
time
U
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
timed
U
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
future perfect
U
شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
cycles
U
زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycled
U
زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycle
U
زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
ignition
U
سوزش
irritation
U
سوزش
combustion
U
سوزش
nips
U
سوزش
deflagration
U
سوزش
nip
U
سوزش
nipped
U
سوزش
irritations
U
سوزش
pyrosis
U
سوزش معده
nippy
U
سوزش دار
progressive burning
U
سوزش تدریجی
irritative
U
سوزش اور
burns
U
سوزش موادمنفجره
burning rate
U
نواخت سوزش
caustic
U
سوزش اور
combustibility
U
قابلیت سوزش
prickling
U
سوزش دار
burn
U
سوزش موادمنفجره
causalgia
U
سوزش عصبی
sting
U
خلش سوزش
gas burning
U
سوزش گاز
heartburn
U
سوزش معده
abrasive
سوزش آور
smarts
U
سوزش داشتن
irritant
U
سوزش اور
urticaria
U
خارش سوزش
urticate
U
سوزش دادن
urticarial
U
خارش سوزش
irritants
U
سوزش اور
smarting
U
سوزش داشتن
smartest
U
سوزش داشتن
urticant
U
سوزش دار
stinging
U
خلش سوزش
stings
U
خلش سوزش
smart
U
سوزش داشتن
smarted
U
سوزش داشتن
abradant
U
سوزش اور
smarter
U
سوزش داشتن
pangs
U
درد سوزش ناگهانی
pang
U
درد سوزش ناگهانی
inoxidize
U
از سوزش باز داشتن
painful urination
U
سوزش ادرار
[پزشکی]
irritatingly
U
بطور سوزش اور
dysuria
U
سوزش ادرار
[پزشکی]
abrasives
U
سوزش اور سایا
irritating
U
رنجاننده سوزش اور
alkali proof
U
مقاومت محلول سوزش اور
dysuria
U
ادرار همراه با سوزش واشکال
painful urination
U
دش میزی
[سوزش ادرار]
[پزشکی]
dysuria
U
دش میزی
[سوزش ادرار]
[پزشکی]
twinge
U
سوزش سرزنش وجدان دردشدیدوناگهانی
twinges
U
سوزش سرزنش وجدان دردشدیدوناگهانی
shoot
U
درد کردن سوزش داشتن
shoots
U
درد کردن سوزش داشتن
tingling
U
سوزش کردن حس خارش یاسوزش داشتن
tingled
U
سوزش کردن حس خارش یاسوزش داشتن
tingle
U
سوزش کردن حس خارش یاسوزش داشتن
neutral burning
U
سوزش دوطرفه حبههای باروت خرج
tingles
U
سوزش کردن حس خارش یاسوزش داشتن
subroutine
U
تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
funny bone
<idiom>
U
جایی پشت آرنج که موقع ضربه سوزش وخارش میکند
central refueling provisions
U
سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
abrogation
U
خاتمه
dismissal
U
خاتمه
expiry
U
خاتمه
closure
U
خاتمه
notice of determination
U
خاتمه
sequels
U
خاتمه
lay-off
U
خاتمه
withdrawal
U
خاتمه
quitting
U
خاتمه
quit
U
خاتمه
notice to quit
U
خاتمه
notice of termination
U
خاتمه
notice of cancellation
U
خاتمه
end all
U
خاتمه
letter of dismissal
U
خاتمه
sequel
U
خاتمه
termination
U
خاتمه
ending
U
خاتمه
endings
U
خاتمه
end
U
خاتمه
ends
U
خاتمه
prorogation
U
خاتمه
last a
U
خاتمه
closures
U
خاتمه
ended
U
خاتمه
to break off
U
خاتمه دادن
call off
U
خاتمه دادن
expirations
U
خاتمه بازدم
terminative
U
خاتمه دهنده
wrap up
U
خاتمه یافتن
general discharge
U
خاتمه خدمت
end mark
U
نشان خاتمه
to bring to an end
U
خاتمه دادن
to knit up
U
خاتمه دادن
rise
U
خاتمه یافتن
terminated
U
خاتمه یافتن
to put an end to
U
خاتمه دادن
end
U
خاتمه یافتن
terminate
U
خاتمه یافتن
endings
U
خاتمه پیام
ending
U
خاتمه پیام
cessation
U
خاتمه دادن
rises
U
خاتمه یافتن
terminates
U
خاتمه یافتن
due out
U
خاتمه یافته
abort
U
خاتمه غیرعادی
ends
U
خاتمه یافتن
ends
U
خاتمه فرجام
end
U
خاتمه فرجام
closing
U
خاتمه عملیات
aborts
U
خاتمه غیرعادی
ended
U
خاتمه یافتن
ended
U
خاتمه فرجام
expiration
U
خاتمه بازدم
aborting
U
خاتمه غیرعادی
aborted
U
خاتمه غیرعادی
completed
U
خاتمه دادن به یک کار
post hostilities
U
بعداز خاتمه مخاصمات
to fight out
U
باجنگ خاتمه دادن
completing
U
خاتمه دادن به یک کار
termination
U
خاتمه دادن یا توقف
denunciation
U
اعلان الغاء یا خاتمه
complete
U
خاتمه دادن به یک کار
terminated
U
خاتمه دادن منتهی
pt down
U
بزوربچیزی خاتمه دادن
terminates
U
خاتمه دادن منتهی
walking ticket
U
ورقه خاتمه خدمت
layoffs
U
خاتمه دادن به خدمت
end of transmission block
U
خاتمه ارسال بلاک
end spell
U
خاتمه کلمات رمز
end spell
U
خاتمه هر کلمه رمز
layoff
U
خاتمه دادن به خدمت
denunciations
U
اعلان الغاء یا خاتمه
abnormal end
U
خاتمه غیر عادی
walking papers
U
ورقه خاتمه خدمت
completes
U
خاتمه دادن به یک کار
muster out
U
بخدمت خاتمه دادن
abend
U
خاتمه غیر عادی
post hostilities
U
بعد از خاتمه درگیریها
terminate
U
خاتمه دادن منتهی
lay off
U
بخدمت خاتمه دادن
terminate
U
محدود کردن خاتمه یافتن
post flight
U
بعد از خاتمه پرواز هواپیما
terminated
U
محدود کردن خاتمه یافتن
terminates
U
محدود کردن خاتمه یافتن
disaffiliate
U
به همکاری یا شراکت خاتمه دادن
completing
U
خاتمه یافته یا کامل شده
to wind up
U
خاتمه دادن بپایان رساندن
to draw to a close
U
به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
completed
U
خاتمه یافته یا کامل شده
completes
U
خاتمه یافته یا کامل شده
complete
U
خاتمه یافته یا کامل شده
ended
U
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
abended
U
خاتمه یافته بطور غیر عادی
ends
U
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
static
U
چاپ وضعیت سیستم پس از خاتمه فرآیند
end
U
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
logging
U
عمل خاتمه دادن عملیات در یک سیستم
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
adjourned
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourn
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourns
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
presentation layer
U
کدها و تقاضاهای شروع و خاتمه اتصال توافق می :ند
adjourning
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
to burn away
U
سوختن و تمام شدن
hang up
U
ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
reverses
U
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reverse
U
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reversed
U
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
hang-up
U
ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
hang-ups
U
ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
reversing
U
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
fielded
U
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
field
U
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
fields
U
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
interpleader
U
محاکمهای که بموجب ان دوکس ناگزیر میشونداز اینکه ....خاتمه دهند
groups
U
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
group
U
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
multiphase program
U
برنامهای که بیشتر از یک دستور بازیابی پیش از خاتمه اجرا نیاز دارد
texts
U
کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com