English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
all that property U تمام ان دارایی یامال داازدست دادم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i parted from U تمام ان دارایی یا مال را ازدست دادم
economizing U صرفه جویی در دارایی حداکثر استفاده را از دارایی موجود کردن
foreign attachment U توقیف دارایی شخص بیگانه یاغائب ازمحل دارایی
he inherited a large fortune U دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
finances U رسته دارایی دارایی
finance U رسته دارایی دارایی
financing U رسته دارایی دارایی
financed U رسته دارایی دارایی
i warned him of danger U او را از خطراگاهی دادم
I asked for ... من سفارش ... را دادم.
i gave him some others U چندتای دیگر به او دادم
i gave the beggar one rial U یک ریال به ان گدا دادم
i paid the debt plus interest U بدهی را با بهره ان دادم
i lost the train U قطار را از دست دادم
I asked for the child. من یک برای بچه سفارش دادم.
i gave it a slight press U انرا کمی فشار دادم
I asked for a small portion. من یک پرس کوچک سفارش دادم.
i took up where he left U از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
i assured him of that U به او در این باره اطمینان دادم
That's not what I ordered. آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
I listend but heard nothing . U گوش دادم ولی چیزی نشنیدم
I clinched a lucrative deal. U معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
i lent him what money i had U هرچه پول داشتم به او وام دادم
i did that last U ان کار را اخر از همه انجام دادم
i paid his d. wages U مزد او را انچه لازم بود دادم
I missed the connection. U من اتوبوس [قطار هواپیمای] رابط را از دست دادم.
i floored the paper U پاسخ همه پرسشهایی را که در کاغذ بود دادم
i swore him to secrecy U او را سوگند دادم که راز راپوشیده نگاه دارد
I did the work ,but he got the credit. U کار رامن انجام دادم ولی امتیازش ر ااوگرفت
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. U د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
i lost my friends U دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
i overpaid him for his work U مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
beta software U نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminates U تمام شدن تمام کردن
terminate U تمام شدن تمام کردن
terminated U تمام شدن تمام کردن
portfolios U دارایی
portfolio U دارایی
finance U دارایی
fortune U دارایی
property U دارایی
estates U دارایی
fortunes U دارایی
purses U دارایی
wealth U دارایی
finances U دارایی
holding U دارایی
asset U دارایی
means U دارایی
financing U دارایی
purse U دارایی
financed U دارایی
possession U دارایی
pursing U دارایی
pursed U دارایی
estate U دارایی
inventory U دفتر دارایی
finance office U اداره دارایی
finance officer U افسر دارایی
thing U اسباب دارایی
financial agency U اداره دارایی
Chancellor of the Exchequer U وزیر دارایی
intendant U پیشکار دارایی
to take an inventory of U صورت دارایی
assets U مایملک دارایی
property tax U مالیات دارایی
Chancellors of the Exchequer U وزیر دارایی
hereditament U دارایی غیرمنقول
equities U دارایی شرکاء
weals U ثروت دارایی
equity U دارایی شرکاء
the furniture of ones pocket U دارایی جیب
temporality U دارایی دینوی
hab U داشتن دارایی
weal U ثروت دارایی
private property U دارایی شخصی
finance ministry U وزارت دارایی
fortunes U دارایی ثروت
fortune U دارایی ثروت
money bag U دارایی دولت
capital goods U دارایی ثابت
ministry of f. U وزارت دارایی
installation property U دارایی قسمت
circulating asset U دارایی جاری
circulating asset U دارایی در گردش
personalty U دارایی شخصی
personal state U دارایی منقول
liabilities and assets U بدهی و دارایی
cham cell or of the e. U وزیر دارایی
possession U دارایی متصرفات
current assets U دارایی جاری
personal chattels U دارایی منقول
assets and equities U دارایی ودیون
current asset U دارایی جاری
real property U دارایی غیر منقول
real account U حساب دارایی غیرمنقول
immovable U دارایی غیر منقول
financing U قسمت مالی یا دارایی
capital account U حساب دارایی وسرمایه
to come into a property U دارایی را بدست اوردن
jointure U دارایی مشترک زن و شوهر
church warden U متصدی دارایی کلیسا
hereditaments U دارایی غیر منقول
dedicated assets U دارایی وقف شده
draw up inventory U تنظیم صورت دارایی
inventory U صورت دارایی موجودی
finance U قسمت مالی یا دارایی
private property U دارایی شخصی بلامعارض
paraphernal U وابسته به دارایی شخصی زن
property book U دفتر دارایی یکان
disinvestment U خرج دارایی بی چیزی
personal chattels U دارایی شخصی منقول
finances U قسمت مالی یا دارایی
holding U دراختیار داشتن دارایی
personal property U دارایی شخصی منقول
hotch U سرجمع کردن دارایی
belonging U متعلقات واموال دارایی
financed U قسمت مالی یا دارایی
state of in her itance U ملک یا دارایی قابل توارث
inventory reconciliation U تطابق موجودی با دارایی یکان
The ministry of economic affairs and finance U وزارت امور اقتصاد و دارایی
benefical owner of an estate U مالک بهره برداریک دارایی
heir in tail U وارث دارایی حبس شده
to sell up a debtor U دارایی بدهکاری راگروکشیدن وفروختن
contents of a vessel U دارایی یامحتویات فرف مظروف
realty U دارایی غیرمنقول و نمائات و منضمات ان
chattel U مال منقول دارایی شخصی
realty U دارایی غیر منقول ملک
appreciations U افزایش ارزش دارایی و موجودی
assets U ابزار تجهیزات مایملک و دارایی
installation property book U دفتر دارایی قسمت یا یکان
inventorial U مربوط به دفتر دارایی فهرستی
impropriator U تفریط کننده دارایی کلیسا
appreciation U افزایش ارزش دارایی و موجودی
financing U علم دارایی تهیه پول کردن
jus mariti U حق مرد نسبت به دارایی منقول زنش
financed U علم دارایی تهیه پول کردن
finance U علم دارایی تهیه پول کردن
finances U علم دارایی تهیه پول کردن
sell up a debtor U دارایی بدهکاری را گرو کشیدن و فروختن
capitalization unit U هزینهای که صرف دارایی ثابت میشود
heirloom U دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
heirlooms U دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
adventitious property U دارایی که بطورغیر مستقیم به ارث برسد
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
to make a f. U دارایی یاثروت بهم زدن متمول شدن
hotchpot U سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
impropriation U دادنی دارایی کلیسا و مانند ان بغیر روحانیون
insured U کسی که زندگی و دارایی اش بیمه شده باشد
capital assets U دارایی طویل المده اعم ازمالی واعتباری
chancery U مقام وزارت دارایی دفتر مهردار سلطنتی
capitalized expense U در ضمن اصل دارایی نیز منظور میشود
levy a sum on a person's property U به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
an insolvent estate U دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
dowagers U بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
parapherna U بخشی از دارایی زن که جزوجهیزیه نبود بلکه در اختیارخود زن بود
onerous property U دارایی یا ملکی که مستلزم انجام تعهد یا التزامی است
dowager U بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
current liability U اقلامی از بدهی که پرداخت انها از محل دارایی جاری باشد
asset U جمع دارایی شخص که بایستی بابت دیون او پرداخت گردد
lap U یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped U یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
paraphernalia U دارایی شخصی زن که بعد ازمرگ شوهر علاوه بر جهیزیه و منضمات ان به وی می رسد
assessed value U ارزشی که به منظور خاص برای یکی از اقلام دارایی معین میشود
full track U تمام شنی خودرو تمام شنی
panoramas U تمام نما اینه تمام نما
panorama U تمام نما اینه تمام نما
dower U درCL این مقدار معادل ثلث کل دارایی مرد اعم از اعیان وعرصه است که به طریق عمری به زوجه اش واگذار میشود
accelerated depreciation U استهلاک زودرس [روش استهلاک دارایی در مدتی کمتر از زمان مقرر]
current maturity U قیمت دفتری دارایی در موقع فروش یا تبدیل مظنه روز نرخ روز
escheat U حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
inventory control U کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
current ratio U نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
whole length U تمام قد
completes U تمام
all night U در تمام شب
full face U تمام رخ
whole U تمام
lion's share U تمام
full length U تمام قد
full-face U تمام رخ
full-length U تمام قد
fullest U تمام
rounded U پر تمام
thru U تمام
completed U تمام
incomplete U نا تمام
complete U تمام
full U تمام
it is all up U تمام شد
through U تمام
out-and-out U تمام
completing U تمام
entire U تمام
thorough U تمام
yame U تمام
out and out U تمام
off U تمام
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com