English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
osculation U تماس اشتراک صفات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
de bounce U جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touches U دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touch U دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
Thanks for calling back. U با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point U وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring U سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
amplifying report U گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
synergic U با اشتراک مساعی دارای اشتراک مساعی
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
makings U صفات یا
secondary qualities U صفات ثانوی
womanliness U صفات زنانه
sportmanlike U صفات ورزشکارانه
paternity U صفات پدری
characterization U توصیف صفات اختصاصی
pattern U الگو صفات فردی
osculate U صفات مشترک داشتن
ethos U صفات وشخصیت انسان
admirable qualitics U صفات پسندیده یاستوده
interosculate U صفات مشترک داشتن
qualities inhering in a person U صفات جبلی شخص
homozygote U واجد صفات پدرومادر
animalization U واجد صفات حیوانی
germanity U صفات ویژه المانی
epithetical U دارای صفات یا القال
patterns U الگو صفات فردی
attributes of god U صفات یا اسامی خدا
racy U دارای صفات اصلی و نژادی
quantitative U بیان شده بر حسب صفات
quantitatively U بیان شده بر حسب صفات
whorish U دارای صفات هرزگی وفاحشه گی
to p any one's good qualities U صفات نیک کسی راستودن
dehumanization U از دست دادن صفات انسانی
lineament U خطوط چهره صفات مشخصه
lineaments U خطوط چهره صفات مشخصه
dysgenic U مضر برای صفات وخصوصیات ارثی
disfeature U صفات ممتازه چیزی را از بین بردن
well conditioned U نیکو خصال دارای صفات حسنه
sharing U اشتراک
intersections U اشتراک
subescription U اشتراک
abonne U حق اشتراک
communality U اشتراک
subscription U اشتراک
meets U اشتراک
unity U اشتراک
subscriptions U اشتراک
intersection U اشتراک
participation U اشتراک
meet U اشتراک
subsoription U اشتراک
intercommunity U اشتراک
cacogenesis U فساد نژادی دراثر حفظ وابقاء صفات بد
recombinant U موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
autosexing U دارای صفات جنسی مغایر بانوع خود
recapitulates U صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulate U صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
character U صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
recapitulated U صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
echinoid U دارای صفات خوارپوست دریایی یاتوتیاء البحر
characters U صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
recapitulating U صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
These qualities are esteemed by managers. U مدیران این [نوع] صفات را ارجمند می شمارند.
overlapping U دارای اشتراک
time sharing U اشتراک وقت
time sharing U اشتراک زمانی
abonne U وجه اشتراک
union U اشتراک منافع
unions U اشتراک منافع
franchise U حق اشتراک تجاری
overlapped U اشتراک داشتن
resource sharing U اشتراک در منابع
overlap U اشتراک داشتن
overlaps U اشتراک داشتن
resource sharing U اشتراک منبع
society U اشتراک مساعی
shared logic U منطق اشتراک
mystic participation U اشتراک رمزی
common statement U حکم اشتراک
societies U اشتراک مساعی
data sharing U اشتراک داده
shareware U اشتراک افزار
throughput time U اشتراک زمانی
genes U عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
gene U عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
incross U اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
cost sharing contract U قرارداد اشتراک در هزینه ها
resource sharing U اشتراک گذاشتن منبع
Count me in! U من حاضرم برای اشتراک!
solidarity U اشتراک منافع ومسئولیتها
Intersection [set theory] U اشتراک [مجموعه] [ریاضی]
estate in common U اشتراک در مالکیت زمین
cooperate U اشتراک مساعی کردن
parallelism U ترادف عبارات اشتراک وجه
subsoription U وجه اشتراک پول ابونمان
duumvirate U اشتراک دو نفرهم رتبه درکاری
synergy U کار توام اشتراک مساعی
telegony U انتقال فرضی صفات ونفوذاخلاقی شوهر اول در بچههای زن از شوهران بعدی
subscriptions U وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
synergetic U دارای اشتراک مساعی همکاری کننده
subscription U وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
OCE U مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک شی و فایل میدهد
open U مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
opened U مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
opens U مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
tops U نرم افزاری که به Apple Macintosh و IBMPC امکان اشتراک فایلهای شبکه را میدهد
androgen U هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
helo U پیام عمومی شروع کار که دریک سیستم اشتراک زمان توسط ترمینالها بکار می رود
contact line U خط تماس
contingence U تماس
ding U تماس
tangency U تماس
line of contact U خط تماس
taction U تماس
impinging U تماس
tangent U تماس
tangents U تماس
contacted U تماس
contacting U تماس
contacts U تماس
impact U تماس
impacts U تماس
contact U تماس
humanised U انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
professionalism U صفات وعادات مخصوص اهل حرفه حرفه یی
humanizes U انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanises U انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanising U انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanizing U انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanized U انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanize U انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
netware U که در محدوده سخت افزاری اجرا میشود و اشتراک فایل و چاپ و برنامههای server-diaf را پشتیبانی میکند
contact surface U سطح تماس
area contact U سطح تماس
shock hazard U خطر تماس
contact point U قطب تماس
to bring into contact U تماس دادن
tuch U تماس دادن با
angle of contact U زاویه تماس
contact patrol U گشتی تماس
corps a corps U تماس بدنی
contact party U گروه تماس
contact flange U فلانژ تماس
contact pressure U فشار تماس
contact diameter U قطر تماس
contact ratio U نسبت تماس
contact area U سطح تماس
contact area U منطقه تماس
communicator U شخص در تماس
contiguity U برخورد تماس
Keep in touch! <idiom> در تماس باش!
contact lost U تماس قطع شد
contact angle U زاویه تماس
skimmed U تماس اندک
skim U تماس اندک
movement to contact U حرکت به تماس
finish U تماس انتهایی
point of contact U نقطه تماس
skims U تماس اندک
interactional points U نقاط تماس
line to line fault U تماس خطوط
going on U نزدیکی تماس
point contact U تماس نقطهای
zone of contact U ناحیه تماس
to be in contact U تماس داشتن
to be in rapport U تماس داشتن
finishes U تماس انتهایی
movement to contact U حرکت به اخذ تماس
contact report U گزارش اخذ تماس
contact print U چاپ به طریقه تماس
contacted U تماس یافتن تماسی
osculatory U وابسته به بوسه یا تماس
contacting U تماس یافتن تماسی
telebrief U تماس مستقیم تلفنی
to keep in touch with any one U باکسی تماس داشتن
galvanism U تماس برق بابدن
grazing point U نقطه تماس با مانع
phoning U پاسخ به تماس در تلفن
phones U پاسخ به تماس در تلفن
phoned U پاسخ به تماس در تلفن
phone U پاسخ به تماس در تلفن
contacts U تماس یافتن تماسی
synapse U محل تماس دوعصب
contact U تماس یافتن تماسی
action on the blade U تماس با شمشیر حریف
get in touch with someone <idiom> U باکسی تماس گرفتن
touch sensitive tablet U تابلو حساس به تماس
youch sensitive screen U صفحه حساس به تماس
touch sensitive panel U صفحه حساس به تماس
touch panel U صفحه حساس به تماس
break off U قطع تماس با دشمن
tuch U سر زدن تماس داشتن
flattest U تماس دو لبه اسکیت
look in on <idiom> U تماس حاصل کردن
contact fire U انفجار در اثر تماس
contact behavior U رفتار تماس جویانه
flat U تماس دو لبه اسکیت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com