English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stumble U تلوتلوخوردن لکنت داشتن اتفاقابرخوردن به
stumbled U تلوتلوخوردن لکنت داشتن اتفاقابرخوردن به
stumbles U تلوتلوخوردن لکنت داشتن اتفاقابرخوردن به
stumbling U تلوتلوخوردن لکنت داشتن اتفاقابرخوردن به
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mant U لکنت داشتن
fribble U لکنت داشتن
stutters U لکنت داشتن
stuttered U لکنت داشتن
stutter U لکنت داشتن
tongue tie U لکنت زبان داشتن
vacillated U تلوتلوخوردن
lurch U تلوتلوخوردن
lurched U تلوتلوخوردن
lurches U تلوتلوخوردن
lurching U تلوتلوخوردن
vacillate U تلوتلوخوردن
vacillates U تلوتلوخوردن
vacillating U تلوتلوخوردن
titubation U لرزش تلوتلوخوردن
flump U تلوتلوخوردن کنده زدن
sashay U تلوتلوخوردن و راه رفتن
stutter U لکنت
stammer U لکنت
stammered U لکنت
falteringly U با لکنت
stutters U لکنت
stammeringly U با لکنت
stammers U لکنت
stuttered U لکنت
mant U لکنت
mant U با لکنت گفتن
tongue tie U لکنت زبان
stammering U لکنت زبان
stuttering U لکنت زبان
falter U لکنت زبان پیداکردن
stammer U لکنت پیدا کردن
impediment in speech U لکنت زبان گره
stammered U لکنت پیدا کردن
faltered U لکنت زبان پیداکردن
falters U لکنت زبان پیداکردن
stammers U لکنت پیدا کردن
hyphen U برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphens U برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
fumbled U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
fumble U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
fumbles U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have possession of U داشتن
doubting U شک داشتن
doubted U شک داشتن
want U کم داشتن
wanted U کم داشتن
redolence U بو داشتن
lackvt U کم داشتن
lack U کم داشتن
to be feverish U تب داشتن
to be in a f. U تب داشتن
to have f. U تب داشتن
to go hot U تب داشتن
lacked U کم داشتن
lacks U کم داشتن
intercommon U داشتن
doubt U شک داشتن
to hold a meeting U داشتن
having U داشتن
have U داشتن
doubts U شک داشتن
monogyny U داشتن یک زن
owned U داشتن
to hold U داشتن
bears U در بر داشتن
bears U داشتن
relieve U داشتن
bear U در بر داشتن
bear U داشتن
relieves U داشتن
own U داشتن
to possess U داشتن
owning U داشتن
possess U داشتن
possesses U داشتن
relieving U داشتن
to have U داشتن
possessing U داشتن
owns U داشتن
confides U اعتماد داشتن به
confided U اعتماد داشتن به
liaise U بستگی داشتن
liaised U رابطه داشتن
confide U اعتماد داشتن به
fluctuates U نوسان داشتن
fluctuated U نوسان داشتن
liaise U رابطه داشتن
corresponds U رابطه داشتن
affect U دوست داشتن
possesses U در تصرف داشتن
rolls U تلاطم داشتن
possessing U در تصرف داشتن
rolled U تلاطم داشتن
roll U تلاطم داشتن
belong U تعلق داشتن
belonged U تعلق داشتن
belongs U تعلق داشتن
correspond U رابطه داشتن
corresponded U رابطه داشتن
fluctuate U نوسان داشتن
debts U بدهی داشتن
lasts U دوام داشتن
lasted U دوام داشتن
last U دوام داشتن
bestows U ارزانی داشتن
bestowing U ارزانی داشتن
bestowed U ارزانی داشتن
bestow U ارزانی داشتن
liaising U رابطه داشتن
liaising U بستگی داشتن
believe U گمان داشتن
believed U گمان داشتن
believes U گمان داشتن
dubitate U شک داشتن تردیدکردن
liaises U بستگی داشتن
debt U بدهی داشتن
spared U دریغ داشتن
spare U دریغ داشتن
liaised U بستگی داشتن
imported U اهمیت داشتن
import U اهمیت داشتن
raises U برپا داشتن
raise U برپا داشتن
liaises U رابطه داشتن
suspends U معوق داشتن
suspending U معوق داشتن
suspend U معوق داشتن
deserve U استحقاق داشتن
possess U در تصرف داشتن
importing U اهمیت داشتن
overlap U اصطکاک داشتن
correlation U ارتباط داشتن
outclassing U برتری داشتن بر
outclasses U برتری داشتن بر
outclassed U برتری داشتن بر
outclass U برتری داشتن بر
wish [would like] U تمایل داشتن
attend U حضور داشتن
minds U در نظر داشتن
minds U تصمیم داشتن
overlap U اشتراک داشتن
overlapped U اصطکاک داشتن
exist U وجود داشتن
existed U وجود داشتن
exists U وجود داشتن
stink U تعفن داشتن
value U گرامی داشتن
stinks U تعفن داشتن
overlaps U اشتراک داشتن
overlaps U اصطکاک داشتن
overlapped U اشتراک داشتن
minding U در نظر داشتن
minding U تصمیم داشتن
attending U حضور داشتن
aspire U هوش داشتن
represent U نمایندگی داشتن
attends U حضور داشتن
hanker U اشتیاق داشتن
requires U لازم داشتن
required U لازم داشتن
require U لازم داشتن
hankered U اشتیاق داشتن
hankers U اشتیاق داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com