English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
brainwashing U تلقین عقاید و افکارسیاسی ومذهبی واجتماعی درشخص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
brainwashes U تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwashed U تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwash U تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
precisian U شخص دقیق در مراعات قواعداخلاقی ومذهبی
druse U یکی از فرقههای سیاسی ومذهبی اسلام بلوردان
barratry U خرید و فروش مقامهای دولتی ومذهبی با پول
valour U ارزش شخصی واجتماعی
valor U ارزش شخصی واجتماعی
casuistry U حل مسائل احلاقی ووجدانی با قوانین مذهبی واجتماعی
strategy U خط مشی نظامی و سیاسی و اقتصادی واجتماعی یا ملی کشور
strategies U خط مشی نظامی و سیاسی و اقتصادی واجتماعی یا ملی کشور
self determination U استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
prompting U تلقین
dictations U تلقین
dictation U تلقین
promptings U تلقین
inculcation U تلقین
suggestion U تلقین
suggestions U تلقین
inculcator U تلقین کننده
prestige suggestion U تلقین اعتباری
indoctrinate U تلقین کردن
self hypnosis U تلقین به نفس
insinuates U تلقین کردن
indoctrinated U تلقین کردن
verbal suggestion U تلقین کلامی
indoctrinates U تلقین کردن
indoctrinating U تلقین کردن
indirect suggestion U تلقین غیرمستقیم
insti U تلقین تدریجی
insufflate U تلقین کردن
posthypnotic suggestion U تلقین پس هیپنوتیسمی
countersuggestion U تلقین مخالف
doughface U تلقین پذیر
autosuggestion U تلقین به خود
autosuggestion U تلقین بنفس
suggestibility U تلقین پذیری
indoctrination U تلقین فکری
insinuated U تلقین کردن
insinuate U تلقین کردن
inducing U تلقین کردن
induces U تلقین کردن
induce U تلقین کردن
induced U تلقین کردن
suggest U تلقین کردن
suggests U تلقین کردن
suggesting U تلقین کردن
suggested U تلقین کردن
instilment U ریزش و تلقین تدریجی
empathy U انتقال فکر تلقین
inquisitors U مفتش عقاید
feet on the ground <idiom> U عقاید عاقلانه
inquisitor U مفتش عقاید
religious tenets U عقاید مذهبی
dogmas U اصول عقاید
dogma U اصول عقاید
multiplicity of creeds U تعد د عقاید
mendelism U عقاید مندل
censorship U سانسور عقاید
nihilism U عقاید نهیلیستی
inculcating U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcates U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcate U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcated U جایگیر ساختن تلقین کردن
leninism U عقاید اشتراکی لنین
lutheranism U عقاید لوتر وکلیسای او
medievalism U عقاید قرون وسطایی
small-minded opinions U عقاید کوته نظر
neologize U دارای عقاید نوین
orientalism U عقاید یا سیاست شرقی
symbolically U مط العه دلایل و عقاید
symbolic U مط العه دلایل و عقاید
sound off <idiom> U عقاید را بیان کردن
soundboard U عامل انتشار عقاید
fascism U اصول عقاید فاشیست
paradoxical U مخالف عقاید عمومی
rationale U توضیح اصول عقاید
sounding boards U عامل انتشار عقاید
sounding board U عامل انتشار عقاید
abreact U تغییر دادن عقیده شخص با تلقین
to preach moral principles U اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
to i. person with an opinion U عقیدهای رابه کسی تلقین کردن
junkerism U عقاید یا قلمرونفوذ اشراف پروسی
Machiavellian U وابسته به عقاید سیاسی "ماکیاولی "
ultranationalism U عقاید ناسیونالیزم خیلی افراطی
syncretic U تلفیق کننده عقاید مختلف
orthodox U مطابق عقاید کلیسای مسیح
doctrinal U عقیدهای مبنی بر عقاید نظری
junkerdom U عقاید یا قلمرونفوذ اشراف پروسی
syncretism U اعتقاد به توحید عقاید همتایی
self expression U ابراز وتصریح عقاید وخصوصیات خود
russify U دارای عقاید وتمایلات روسی کردن
swelled head U دارای عقاید بزرگ خود فروش
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
presbyterianism U پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
inquisition U تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
His political beliefs are old hat now . U عقاید سیاسی اش دیگه کهنه شده
inquisitions U تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
public opinion polling U استخراج عقاید و اراء عمومی رفراندوم
stalinize U کسی را پیرو عقاید ونظرات استالین کردن
naturism U عریان گری [پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
heterodox U دارای مذهب وعقایدی مخالف عقاید عمومی
ideogram U تجسم و نمایش عقاید و افکارو اجسام با تصویر
shavian U پیرو عقاید اجتماعی وسیاسی وادبی برناردشاو
interfaith U شامل اشخاصی دارای عقاید وادیان مختلف
romanism U اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی
economic and social council U شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
Hungarian Activism U [جنبشی مربوط به عقاید سازندگی گرایی، کوبیستم و غیره]
fundamentalism U اعتقاد به عقاید نیاکانی مسیحیت واصول دین پروتستان
modernism U نو گرایی سازش دادن عقاید قدیم باافکار جدید
shamanism U پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
censeur U ممانعت قدرت حاکمه یک کشور ازنشر عقاید مخالفین به هرشکلی که باشد
ideologies U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
owenism U اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
economic determinism U یکی ازاصول عقاید مارکس که به موجب ان جمیع تحولات اجتماعی وسیاسی ناشی ازجبر اقتصادی تلقی می گردد
leninism U اصول عقاید لنین مارکسیسم با تفسیر واستنباطی که لنین از ان به منظور انطباق با ایدئولوژی مذکور با وضع روسیه کرده است
bakuninism U اصول عقایدباکونین نویسنده انارشیست روسی و همکار مارکس وانگلس که بعدها به علت داشتن عقاید نظامی از جانب ایشان طرد شد . او موسس مکتب نهیلیسم روسیه نیزهست
induce U تحریک کردن تلقین کردن
induces U تحریک کردن تلقین کردن
inducing U تحریک کردن تلقین کردن
induced U تحریک کردن تلقین کردن
fascism U نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
ideological war U جنگ عقیدتی جنگ عقاید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com