English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
meeting U تلاقی وسائط نقلیه برخوردها
meetings U تلاقی وسائط نقلیه برخوردها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
means of transport U وسائط نقلیه
traffics U عبو ومرور وسائط نقلیه
trafficking U عبو ومرور وسائط نقلیه
traffick U عبو ومرور وسائط نقلیه
trafficked U عبو ومرور وسائط نقلیه
traffic U عبو ومرور وسائط نقلیه
traffic signal U علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
hijacked U دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
hijacks U دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
stoplights U چراغ علامت توقف وسائط نقلیه
stoplight U چراغ علامت توقف وسائط نقلیه
hijack U دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
trailerite U ساکن اتاقهای متحرک بوسیله وسائط نقلیه
checkpoint U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoints U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
road test U ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
check-points U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
trailer camp U محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
dilly U وسائط نقلیه مختلف از قبیل ارابه و کامیون و غیره
trailer park U محل استقرار ترایلربا اتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
trailer court U محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
motor pool U گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت
following distance U فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
logistics U شعبهای از فنون نظامی که درباره فن لشکرکشی و وسائط نقلیه وتهیه اردوگاه واذوقه ومهمات لازمه درطی لشکرکشی بحث میکند
concurrence U تلاقی دو نیرو در یک خط عملیات نقطه تلاقی همزمان بودن
piggy back traffic U حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
piggyback trafic U حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
tracked vehicle U وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
transhipment U انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
transhipment U انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
collisions U تلاقی
anastomosis U تلاقی
anastomois U تلاقی
weaving U تلاقی
confluences U تلاقی
collision U تلاقی
tangency U تلاقی
conflux U تلاقی
confluence U تلاقی
point of intersection U نقطه تلاقی
meetings U تلاقی همایش
vanishing point U نقطه تلاقی
meeting U تلاقی همایش
crossing points U نقطه تلاقی
crossing point U نقطه تلاقی
interactional points U نقاط تلاقی
incidence matrix U ماتریس تلاقی
gantlet U تلاقی کردن
intersection point U نقطه تلاقی
commissure U محل تلاقی
crossing U نقطه تلاقی دوراهی
redezvous U محل تلاقی یکانها
counter U باجه تلاقی کردن
outfall U محل تلاقی دوابریز
countered U باجه تلاقی کردن
countering U باجه تلاقی کردن
mould line U خط حاصل از تلاقی دو سطح
quits U بی حساب تلاقی شده
groin U محل تلاقی دوطاق
groins U محل تلاقی دوطاق
csma/cd U دستیابی چندتایی با کشف تلاقی
concourse U محل تلاقی چندخیابان یا جاده
gantlet U : محل تلاقی دو خط راه اهن
confluences U اتصال یا تلاقی دو نهر همریختنگاه
concourses U محل تلاقی چندخیابان یا جاده
weaving distance U طول تلاقی مسافت همبری
confluence اتصال یا تلاقی دو نهر همریختنگاه
pitch curves U تلاقی سطوح طرفین دندانه
crease U محل تلاقی دیوار اسکواش و کف زمین
creases U محل تلاقی دیوار اسکواش و کف زمین
creasing U محل تلاقی دیوار اسکواش و کف زمین
creased U محل تلاقی دیوار اسکواش و کف زمین
telematics U نقطه تلاقی راه دور وپردازش خودکار اطلاعات
buttock lines U نیمرخ تلاقی صفحات قائم باسطح اجسام صلب
passing place U محل پیش بینی شده برای تلاقی در راههای شوسهای
carrier sense U detect collision accesswith multiple دستیابی چندتایی با کشف تلاقی
junction well U چاهها یا گودالهایی که درمحل تلاقی تغییر شیب زهکشهای زیرزمینی ایجادمیگردند
relief hole U سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
transported U وسیله نقلیه
transport car U وسیله نقلیه
transports U وسیله نقلیه
vehicles U وسیله نقلیه
transporting U وسیله نقلیه
conveying appliance U وسیله نقلیه
vehicle U وسیله نقلیه
steed U وسیله نقلیه
steeds U وسیله نقلیه
transport U وسیله نقلیه
conveyances U وسیله نقلیه
conveyance U وسیله نقلیه
right of way U حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
rights of way U حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
utility car U وسیله نقلیه عمومی
utility vehicle U وسیله نقلیه عمومی
traction battery U باطری وسیله نقلیه
space vehicle U وسیله نقلیه فضایی
vehicle chain U زنجیر وسیله نقلیه
six by six U وسیله نقلیه شش چرخه
Other means of transport U سایر وسایل نقلیه
power plant U محرکه وسیله نقلیه
traction motor U موتور وسیله نقلیه
conveyances U وسیله نقلیه ابلاغ
conveyance U وسیله نقلیه ابلاغ
articulated vehicle U وسیله نقلیه مفصلی
motor vehicle U وسیله نقلیه موتوری
power plants U محرکه وسیله نقلیه
mach stem U جبهه موج حاصل از تلاقی موج برخوردی و منعکس
traffic U رفت و امد وسایل نقلیه
utility vehicle U وسیله نقلیه عام المنفعه
trafficked U رفت و امد وسایل نقلیه
pay load U فرفیت مفید وسیله نقلیه
to alight from a vehicle U پیاده شدن از وسیله نقلیه ای
to catch the connection U وسیله نقلیه رابط را گرفتن
trafficking U رفت و امد وسایل نقلیه
traffics U رفت و امد وسایل نقلیه
shuttle U وسیله نقلیه با مسیر مشخص
refrigerator vehicle U وسیله نقلیه یخچال دار
automotive U تکنولوژی وسایل نقلیه موتوری
motorcar U وسیله نقلیه موتوری اتومبیل
bale cubic capacity U تناژ وسیله نقلیه از نظرحجمی
bare boat charter U اجاره دربست وسیله نقلیه
dead storage U انبار وسایط نقلیه و تجهیزات
crawl drive U محرک وسیله نقلیه خزنده
crawl type vehicle U وسیله نقلیه نوع خزنده
shuttled U وسیله نقلیه با مسیر مشخص
shuttles U وسیله نقلیه با مسیر مشخص
automotive U مربوط به وسایل نقلیه خودرو
amaxophobia U هراس ازمسافرت با وسایل نقلیه
deadweight tonnage U حداکثر تناژ وسیله نقلیه
slot charter U اجاره قسمتی از وسیله نقلیه
amphibian vehicle U وسیله نقلیه برای خشکی و اب
high jack U دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
caterpillar bulldozer U بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه]
high beam U نقطه درخشان ونورانی جلووسایل نقلیه
earthmover [bulldozer] U بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه]
intermodal transport U حمل با چند نوع وسیله نقلیه
transshipment U انتقال به کشتی یا وسیله نقلیه دیگری
tractive force U نیروی کشش وسایل نقلیه موتوری
dozer [colloquial] [bulldozer] U بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه]
on board computer U کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
multi purpose vehicle U وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
motor traffic U رفت و امد وسایل نقلیه موتوری
intermodal transport U حمل با چند نوغ وسیله نقلیه
black box U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
speedograph U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
tachograph U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
to set out for England U به سوی انگلیس رهسپار شدن [با وسیله نقلیه]
trasship U بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن
free on board U بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
travois U ارابه یا وسیله نقلیه قدیمی سرخ پوستان امریکا
time charter U اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
fare dodger U کسی که بدون بلیط سوار وسایل نقلیه می شود
inbound traffic U مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
crossing point U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
redezvous U تلاقی کردن ملاقات کردن
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
running down case U دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
sag wagon U وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
on board <idiom> U وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
crawlers U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawler U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
motor vehicle industry U صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
mechanic U تعمیرکار وسایل نقلیه تعمیرکار اتومبیل
axle stub U اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
vehicle stopping distance U مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
time charter U اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com