English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stretch runner U تلاش زیاد اسب در اخرین مرحله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inextremis U در اخرین مرحله
telophase U اخرین مرحله تقسیم غیر مستقیم سلولی
teliospore U جدارصخیم اخرین مرحله ایجاد قارچ موجد زنگ گیاهی
to lavisheffort U زیاد تلاش یا کوشش کردن
phased array U ترتیب مرحله به مرحله جریان مرحله به مرحله بندی شده
mask design U اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
last in , first out U اولین خروج از اخرین ورود فروش کالا از اخرین دسته کالای خریداری شده
imago U حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
closing date U اخرین روز اخرین فرصت
Lilos U اخرین صادره از اخرین وارده
Lilo U اخرین صادره از اخرین وارده
bell lap U زنگ اخرین دور مسابقه دوچرخه سواری صدای زنگ در اخرین دور دو
final bomb release line U اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
sequenced ejection U سیستم پرتاب مرحله به مرحله
creeps U مرحله به مرحله جلو رفتن
creep U مرحله به مرحله جلو رفتن
sophistication U نوع انتخاب سریع که اطلاعات مرحله اول مرتب سازی در مرحله دوم به کار می رود تا سرعت انتخاب را افزایش دهد
boost phase U مرحله دوم پرتاب موشک مرحله روشن شدن موتورمرحله دوم
leapfrogging U پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
leapfrogs U پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
leapfrog U پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
leapfrogged U پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
assembler U اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
final protective line U خط اخرین اتشهای حفافتی اخرین خط حفافتی
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
inflight phase U مرحله بازدید حین پرواز مرحله عملیات حین پرواز
combat phase U مرحله درگیری در رزم مرحله رزم
phasing U مرحله بندی مرحله بندی عملیات
finals U اخرین
bottommost U اخرین
last a U اخرین
final U اخرین
to the last U تا اخرین دم
lastmentioned U اخرین
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
final price U اخرین قیمت
the last two U اخرین دوتا
deadlines U اخرین مهلت
upshot U اخرین شماره
last U اخرین اخیر
final coordination line U اخرین خط هماهنگیها
topnotch U اخرین نقطه
stoppress U اخرین خبر
lasted U اخرین اخیر
pis aller U اخرین چاره
nightcaps U اخرین مسابقه
to the bitters end U تا اخرین دم یاحد
nightcap U اخرین مسابقه
parthian glance U اخرین نگاه
tag end U اخرین قسمت
lasts U اخرین اخیر
deadline U اخرین مهلت
match points U اخرین امتیاز
match point U اخرین امتیاز
reserve price U اخرین بها
bitter end U اخرین پریشانی
set point U اخرین امتیاز
the very last drop U اخرین قطره
deadline U سررسید اخرین فرصت
bell lap U اخرین دور مسابقه
deadlines U سررسید اخرین فرصت
no wind position U اخرین محل هواپیما
up to date U مطابق اخرین طرز
up to date U حاوی اخرین اطلاعات
last but not least U اخرین ولی نه کمترین
current U فعلی اخرین اطلاعات
up-to-date U حاوی اخرین اطلاعات
currents U فعلی اخرین اطلاعات
surrebutter U اخرین پاسخ خواهان
up-to-date U مطابق اخرین طرز
final protective fires U اخرین اتشهای حفافتی
pis aller U اخرین پناه چاره
Halloween U اخرین شب ماه اکتبر
ultimatums U اخرین پیشنهاد قطعی
ultimatum U اخرین پیشنهاد قطعی
set point U اخرین امتیاز بازی
ultimata U اخرین پیشنهاد قطعی
phased attack U تک مرحله بندی شده حمله مرحله بندی شده
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
omega U اخرین حرف الفبای یونانی
faena U اخرین ضرباتی که گاو را می کشد
filo U اخرین صادره از اولین وارده
gun lap U شلیک اخرین دور مسابقه دو
rear point U اخرین قسمت عقب دار
closing prices U اخرین قیمت معامله شده
her last was a son U اخرین بچهای که زایید پسربود
isaid in my last U در اخرین نامه خود گفتم
i am nat my last shifts U اخرین وسیله یا تدبیر من اینست
lifo last in first out U اولین صادره از اخرین وارده
hallow een U شب اولیاء :اخرین شب ماه اکتبر
effort U تلاش
searches U تلاش
search U تلاش
efforts U تلاش
searched U تلاش
searchingly U تلاش
set out <idiom> U تلاش
quests U تلاش
quest U تلاش
scrounge U تلاش
scrounged U تلاش
synergic U هم تلاش
scrounges U تلاش
stress U تلاش
endeavor U تلاش
stresses U تلاش
stressing U تلاش
endevour U تلاش
competency U تلاش
scrounging U تلاش
what is the latest U خبر تازه چه دارید اخرین خبرچیست
match point U اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
autumn U اخرین قسمت سومین دوره زندگی
autumns U اخرین قسمت سومین دوره زندگی
home hole U اخرین بخش زمین یا یک دوربازی گلف
match points U اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
thule U اخرین نقطه شمالی مسکون دنیا
break ball U اخرین گوی مانده روی میزبیلیارد
wild-goose chase U تلاش بیهوده
normal force U تلاش عمودی
wild goose chase U تلاش بیهوده
scrounge U تلاش کردن
effort syndrome U نشانگان تلاش
design stress resultant U تلاش محاسباتی
scrounging U تلاش کردن
filler U خرج تلاش
fillers U خرج تلاش
scrounges U تلاش کردن
detonation charge U خرج تلاش
scrounged U تلاش کردن
wild-goose chases U تلاش بیهوده
level of effort U میزان تلاش
unity of effort U وحدت تلاش
make a push U تلاش کردن
shearing force U تلاش برشی
to lay about U تلاش کردن
main effort U تلاش اصلی
full bore U حداکثر تلاش
to cast about U تلاش کردن
bursting charge U خرج تلاش
burster U خرج تلاش
last supper U اخرین شام حضرت عیسی باحواریون خود
all the way U اخرین یورش برای لمس نقطه نهایی
target approach point U اخرین نقطه بازرسی درمنطقه فرود یا بارریزی
previous spot U نقطهای که توپ در اخرین باروارد بازی شده
z U بیست و ششمین و اخرین حرف الفبای انگلیسی
level of effort U تلاش رزمی یکان
last-ditch U وابسته به آخرین تلاش
competes U تلاش و جدیت کردن
compete U تلاش و جدیت کردن
inert filling U خرج تلاش بی اثر
burster course U مسیرانفجار خرج تلاش
bend over backwards to do something <idiom> U سخت تلاش کردن
roll up one's sleeves <idiom> U سخت تلاش کردن
put up a good fight <idiom> U سخت تلاش کردن
main effort U تلاش اصلی نیروها
go for broke <idiom> U به سختی تلاش کردن
main attack U تلاش اصلی نیروها
knock oneself out <idiom> U باعث تلاش فراوان
go out of one's way <idiom> U تلاش زیادی کردن
competed U تلاش و جدیت کردن
endeavor U تلاش کردن کوشیدن
endevour U تلاش کردن کوشیدن
all out U با تمام قدرت و تلاش
admissible stress U تلاش قابل قبول
burster tube U لوله خرج تلاش
to make a real effort U تلاش جدی کردن
prowl U پرسه زدن تلاش
prowled U پرسه زدن تلاش
prowling U پرسه زدن تلاش
prowls U پرسه زدن تلاش
competence U روح تلاش جدیت
put someone's best foot forward <idiom> U بیشتر تلاش کردن
orphans U اخرین خط یک پاراگراف که دربالای یک صفحه از متن تنهاقرار دارد
orphaned U اخرین خط یک پاراگراف که دربالای یک صفحه از متن تنهاقرار دارد
orphan U اخرین خط یک پاراگراف که دربالای یک صفحه از متن تنهاقرار دارد
work someone's finger to the bone <idiom> U تمام تلاش را به کار بستند
powers U حداکثر تلاش در کمترین زمان
powering U حداکثر تلاش در کمترین زمان
try for point U تلاش برای کسب امتیاز
powered U حداکثر تلاش در کمترین زمان
power U حداکثر تلاش در کمترین زمان
foraging U تلاش وجستجو برای علیق
forages U تلاش وجستجو برای علیق
foraged U تلاش وجستجو برای علیق
scrambles U بزحمت جلو رفتن تلاش
scramble U بزحمت جلو رفتن تلاش
Thank you for your efforts. U با تشکر برای تلاش شما.
go long U تلاش درپاس طولانی بجلو
scrambled U بزحمت جلو رفتن تلاش
scrambling U بزحمت جلو رفتن تلاش
to turn upside down U هر تلاش امکان پذیری را کرن
forage U تلاش وجستجو برای علیق
do one's best <idiom> U تمام تلاش خودرا کردن
run scared <idiom> U تلاش برای رقابت سیاسی
maximised U به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximises U به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximizes U به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com