English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 172 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
calendar U تقویم ورزشی
calendars U تقویم ورزشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sportscaster U برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
sportscasters U برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
sportscast U برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
sportscasts U برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
gregorian calendar U تقویم یا گاهنامه گریگوری تقویم مسیحی
almanac U تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanacks U تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanacs U تقویم سالیانه تقویم نجومی
athletic U ورزشی
agonistic U ورزشی
sporty U ورزشی
sports medicine U طب ورزشی
gymnastical U ورزشی
calendars U تقویم
calender U تقویم
ratings U تقویم
desktop U تقویم
valuations U تقویم
calendar U تقویم
evaluation U تقویم
evaluations U تقویم
rating U تقویم
appraisal U تقویم
appraisals U تقویم
valuation U تقویم
sweets U عرقگیر ورزشی
sweetsuit U عرقگیر ورزشی
jersey U پیراهن ورزشی
hot-air balloons U بالن ورزشی
hot-air balloon U بالن ورزشی
hot air balloon U بالن ورزشی
jerseys U پیراهن ورزشی
sport skill U مهارت ورزشی
sports facility U تاسیسات ورزشی
indian club U میل ورزشی
color U تفسیر ورزشی
physical exercise U تمرین ورزشی
gymnasium U مجموعه ورزشی
gymnasiums U مجموعه ورزشی
wheel U اتحادیه ورزشی
wheeling U اتحادیه ورزشی
wheels U اتحادیه ورزشی
aerostat U بالون ورزشی
athletic trainer U پزشکیار ورزشی
club sport U باشگاه ورزشی
coliseum U استادیوم ورزشی
game U مسابقههای ورزشی
dumbbell U اسباب ورزشی
dumbbells U اسباب ورزشی
assessing U تقویم کردن
assess U تقویم کردن
valuing U تقویم کردن
values U تقویم کردن
value U تقویم کردن
julain date U تقویم ژولین
information processing U تقویم اخبار
address calendar U تقویم نجومی
ephermeris U تقویم نجومی
appraisable U قابل تقویم
ephemeris U تقویم نجومی
assesses U تقویم کردن
air almanac U تقویم هوانوردی
apprising U تقویم کردن
evaluate U تقویم کردن
assessment U تقویم براورد
estimate U تخمین تقویم
assessments U تقویم براورد
estimating U تخمین تقویم
estimates U تخمین تقویم
estimated U تخمین تقویم
assessed U تقویم کردن
apprises U تقویم کردن
apprise U تقویم کردن
evaluated U تقویم کردن
almanach U تقویم نجومی
evaluates U تقویم کردن
appraiser U تقویم کننده
evaluating U تقویم کردن
ballets U رقص ورزشی و هنری
athletic training room U اطاق پزشکی- ورزشی
gymkhana U ورزشگاه باشگاه ورزشی
launched U قایق ورزشی و صیادی
gymkhanas U ورزشگاه باشگاه ورزشی
ballet U رقص ورزشی و هنری
launching U قایق ورزشی و صیادی
launches U قایق ورزشی و صیادی
sportswriter U وقایع نگار ورزشی
player U هنرپیشه بازیکن ورزشی
hosts U تهیه تسهیلات ورزشی
hosting U تهیه تسهیلات ورزشی
hosted U تهیه تسهیلات ورزشی
host U تهیه تسهیلات ورزشی
sport skill pattern U الگوی مهارت ورزشی
launch U قایق ورزشی و صیادی
country clubs U باشگاه ورزشی وتفریحی
country club U باشگاه ورزشی وتفریحی
estimations U پیش بینی تقویم
estimation U پیش بینی تقویم
assessable U قابل ارزیابی یا تقویم
appraisal U تقویم ارزیابی کردن
appraisement U تقویم و ارزیابی مال
kalendar U تقویم گاه نما
anno hegirae U مطابق تقویم هجری
misvalue U اشتباها تقویم کردن
clock calendar board U تخته ساعت / تقویم
appraisals U تقویم ارزیابی کردن
misestimate U بناحق تقویم کردن
sportive U سرگرم تفریح وورزش ورزشی
sport shirt U پیراهن یقه باز ورزشی
marathons U یک نوع مسابقه ورزشی استقامت
marathon U یک نوع مسابقه ورزشی استقامت
coaches U رهبری عملیات ورزشی را کردن
league U هم پیمان شدن گروه ورزشی
coached U رهبری عملیات ورزشی را کردن
cleat U میخ ته کفشهای ورزشی گوه
leagues U هم پیمان شدن گروه ورزشی
coach U رهبری عملیات ورزشی را کردن
appraising U تقویم کردن تخمین زدن
the house was highly rated U خانه رازیاد تقویم کردند
appraised U تقویم کردن تخمین زدن
ratable U مشمول مالیات قابل تقویم
ratable U قابل تقویم مشمول مالیات
rateable U مشمول مالیات قابل تقویم
appraises U تقویم کردن تخمین زدن
September U نهمین ماه تقویم مسیحی
evaluation U ارزیابی کردن تقویم اخبار
appraise U تقویم کردن تخمین زدن
evaluations U ارزیابی کردن تقویم اخبار
spikes U یک جفت کفش ورزشی میخ دار
to show somebody up [in a competition] U کسی را شکست دادن [در مسابقه ورزشی]
featuring U مهمترین قسمت برنامه ورزشی روز
features U مهمترین قسمت برنامه ورزشی روز
feature U مهمترین قسمت برنامه ورزشی روز
to show somebody up [in a competition] U از کسی جلو زدن [در مسابقه ورزشی]
featured U مهمترین قسمت برنامه ورزشی روز
assessment U تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
assessments U تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
Persian [Iranian ] calendar U گاه شماری ایرانی [تقویم فارسی]
undervaluation U تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
jayvee U عضو تازه کار تیم ورزشی دانشگاه
pythiad U دوره چهار ساله جشنهای ورزشی " پیتین "
synthesis U استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
syntheses U استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
appraise U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraised U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraising U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraises U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
blazer U نوعی کت پشمی یاابریشمی ورزشی ژاکت مخصوص ورزش
wrong-foot باعث بر هم خوردن تعادل حریف در یک بازی ورزشی شدن.
bloomer U شلوار گشاد و زنانه ورزشی گیاه شکوفه کرده
head stock U راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
blazers U نوعی کت پشمی یاابریشمی ورزشی ژاکت مخصوص ورزش
minor league U دسته یا گروه فرعی ورزشی تیمهای کودکان یا تازه کارها
sidekicks U تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
sidekick U تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
personal U امکان نرم افزاری که تاریخ روزانه کاربر را مدیریت و ذخیره میکند مثل تقویم
tailgate party [American E] U پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی [در آمریکا]
entry U نقط های در زمان که یک برنامه یا کار یادسته اجرا میشود توسط تقویم سیستم عامل
Schedule+ U برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
Ivy League U نام گروهی از دانشگاههای قدیمی و نامور بخش شرقی ایالات متحده که با هماتحادیهی ورزشی و غیره دارند
workgroup U برنامهای که طوری طراحی شده که چندین کاربر استفاده کنند تا کارایی بالا رود. مثل تقویم یا زمان بند
bleacher U کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
evaluating U تقویم کردن قیمت کردن
evaluates U تقویم کردن قیمت کردن
evaluated U تقویم کردن قیمت کردن
evaluate U تقویم کردن قیمت کردن
processes U تقویم کردن تولید کردن
process U تقویم کردن تولید کردن
calender year U سال کامل تقویم یک سال
action agent U مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com