Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
resource
U
تقسیم منابع موجود در سیستم بین کارها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pull one's weight
<idiom>
U
کارها را تقسیم کردن
off load
U
انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
To pool resources to gether .
U
کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
size
U
محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
sizes
U
محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
renewable resources
U
منابع تهی ناپذیر منابع تجدیدشدنی منابع قابل تجدید
allocation
U
برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
allocations
U
برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
complexities
U
اندازه منابع سیستم در یک عمل یا کار
complexity
U
اندازه منابع سیستم در یک عمل یا کار
available
U
لیست حافظه اختصاص داده نشده و منابع در سیستم
jobs
U
فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
job
U
فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
radicalism
U
اجتماعی موجود سا سیستم فکری افراطی
set up
U
انتخابهای موجود هنگام نصب سیستم
schedules
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
share
U
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
shared
U
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
shares
U
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
TDS
U
سیستم کامپیوتری که معمولاگ کارهای دستهای را پردازش میکند تا وقتی که وقفه رخ دهد و سپس منابع را به تراکنش جدید اختصاص میدهد
tasks
U
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
task
U
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
shared
U
سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
shares
U
سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
share
U
سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
exhaustable resources
U
منابع پایان پذیر منابع طبیعی که میزان عرضه انها ثابت بوده و قابل جایگزینی نمیباشدمانند نفت سنگ اهن
spoils system
U
سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
transaction
U
سیستم کامپیوتری که معمولاگ دستهای کار میکند تا وقتی که با تراکنش جدید متوقف شود و سپس منابع را به تراکنش اختصاص میدهد
updates
U
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated
U
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
update
U
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
allocation
U
تقسیم فضای حافظه یا دیسک یا استفاده از چاپگر یا برنامه یا سیستم عامل یا وسیله به روشهای مختلف
allocations
U
تقسیم فضای حافظه یا دیسک یا استفاده از چاپگر یا برنامه یا سیستم عامل یا وسیله به روشهای مختلف
multiplex
U
سیستم تنظیم تقسیم که تمام کانال ها حاوی داده با استفاده از پروتکل یکسان و نرخ ارسال هستند
safety net
U
وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که فایل ها وسیستم را از خطاهای موجود در صورت خرابی سیستم محافظت میکند
safety nets
U
وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که فایل ها وسیستم را از خطاهای موجود در صورت خرابی سیستم محافظت میکند
polymorph
U
عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
heterogeneous network
U
سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند
systems analysis
U
1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
current ratio
U
نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
crash conversion
U
تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید
installing
U
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installs
U
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
install
U
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
divisor
U
عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
fissiparous
U
تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
vernier
U
درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
top
U
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
implied malice
U
سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
compartment marking
U
سیستم شماره گذاری اطاق بار هواپیما تقسیم بندی اطاق بار
base band
U
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
baseband
U
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
trellis coding
U
روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
market socialism
U
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
run
U
اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
runs
U
اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
subdivide
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivided
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdividing
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
blessed folder
U
در یک سیستم Apple Maciontosh پرونده سیستم که حاوی فایل هایی است که به طور خودکار در هنگام روشن شدن سیستم بار شدند
sysgen
U
فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
peripheral
U
که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
sector
U
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sectors
U
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
integrated
U
نرم افزار مثل سیستم عامل و پردازشگر کلمه که در سیستم کامپیوتری ذخیره شده است و طبق نیازهای سیستم است
relational
U
کارها
relation
U
کارها
programme of work
U
برنامه کارها
programme of work
U
صورت کارها
To spoilt things . To mess thing up .
U
کارها را خراب کردن
hang-up
<idiom>
U
تاخیر دربعضی از کارها
artwork
U
کارها و تصاویر گرافیکی
Our affairs are shaping well.
U
کارها داردسروصورت می گیرد
I am ready to compromise.
U
کارها روبراه است
To get things moving. To set the wheels in motion.
U
کارها راراه انداختن
job scheduler
U
زمان بند کارها
To put things straight(right).
U
کارها را درست کردن
Things are very slack (quiet) at the moment.
U
فعلا" که کارها خوابیده
To get things moving. To set the ball rolling. To set the wheels in motion.
U
کارها را بجریان انداختن
To gain full control of the affairs . To have a tight grip on things.
U
کارها را قبضه کردن
draw up
U
کارها را تنظیم کردن
To take things easy(lightly)
U
کارها را آسان گرفتن
all aggairs pivot upon him
U
کارها بدست او می گرد د
dispose
U
ترتیب کارها رامعین کردن
i. for doing any thing
U
عدم صلاحیت در همه کارها
She is not concerned with all that .
U
با این کارها کاری ندارم
We are past that sort of thing .
U
دیگر این کارها از ماگذشته
pull (something) off
<idiom>
U
باانجام رساندن کامل کارها
push (someone) around
<idiom>
U
اجبار شخص درانجام کارها
put the cart before the horse
<idiom>
U
انجام کارها بدون نظم
job
U
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
Things are coming to a critical juncture .
U
کارها دارد بجاهای با ریک می کشد
jobs
U
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
set the pace
<idiom>
U
برای انجام کارها رقابت ایجادکردن
batches
U
قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه
to make things hum
U
کارها را دایر کردن یا درجنبش اوردن
batch
U
قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه
scheduling
U
مرتب کردن ترتیب پردازش کارها
sources
U
منابع
resources
U
منابع
activities
U
کارها یا وفایفی که روی یک کامپیوتر انجام می شوند
to mend matters
U
کارها را اصلاح کردن اوضاع را بهبود بخشیدن
It is an absolute chaos.
U
همه رشته کارها از دست در رفته است
priority
U
شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد
priorities
U
شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد
activity
U
کارها یا وفایفی که روی یک کامپیوتر انجام می شوند
allotment
U
منابع اختصاصی
revenue sources
U
منابع درامد
unused resources
U
منابع بیکار
allocation of resources
U
تخصیص منابع
complementary resources
U
منابع مکمل
control of resources
U
کنترل منابع
natural resources
U
منابع طبیعی
human resources
U
منابع انسانی
allotments
U
منابع اختصاصی
control of resources
U
نظارت بر منابع
overhead
U
منابع حاشیهای
meaner
U
منابع درامد
mean
U
منابع درامد
fixed inputs
U
منابع ثابت
resource deallocation
U
بازستانی منابع
resource allocation
U
تخصیص منابع
military resources
U
منابع نظامی
sources law
U
منابع حقوق
natural sources
U
منابع طبیعی
sourcing
U
منابع یابی
fixed resources
U
منابع ثابت
meanest
U
منابع درامد
resource sharing
U
اشتراک در منابع
resource endowment
U
منابع طبیعی
scarce resources
U
منابع کمیاب
economic resources
U
منابع اقتصادی
priorities
U
سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند.
dispatching priority
U
شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
priority
U
سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند.
unused resources
U
منابع استفاده نشده
sourcing of suppliers
U
یافتن منابع فروش
software resources
U
منابع نرم افزار
inputs
U
عوامل تولید منابع
misallocation of resources
U
تخصیص نادرست منابع
nonrenewable resources
U
منابع تمام شدنی
depletion
U
کاهش منابع طبیعی
optimum allocation of resources
U
تخصیص مطلوب منابع
conservation
U
حفظ منابع طبیعی
conservation programs
U
برنامههای حفافت منابع
conservationist
U
طرفدارحفظ منابع طبیعی
conservationists
U
طرفدارحفظ منابع طبیعی
efficient allocation of resources
U
تخصیص کارای منابع
resources
U
منابع اماد ذخایر
exhaustable resources
U
منابع تمام شدنی
hardware resources
U
منابع سخت افزاری
generals
U
برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد
general
U
برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد
minor league
U
دسته یا گروه فرعی ورزشی تیمهای کودکان یا تازه کارها
commonest
U
سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
commoners
U
سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
common
U
سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
nonrenewable resources
U
منابع غیر قابل تجدید
water utilization project
U
پروژه بهره برداری از منابع اب
mobility
U
انتقال اسان منابع تولید
economic mobilization
U
بسیج منابع اقتصادی باصرفه
gathered
U
دریافت داده از منابع مختلف
gather
U
دریافت داده از منابع مختلف
production resource planning
U
برنامه ریزی منابع تولید
dry run
U
اجرای برنامه با داده پیش فرض برای اطمینان از صحت کارها
agendas
U
لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
hierarchical communications system
U
روش اختصاص توابع کنترلی و پردازش در شبکهای از کامپیوتر که برای کارها مناسبند
agenda
U
لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
irm
U
Resourese Informationمدیر منابع اطلاعاتی anager
collection
U
عمل دریافت داده از منابع مختلف
collections
U
عمل دریافت داده از منابع مختلف
standbys
U
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby
U
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
critical path analysis
U
تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند تابه اهداف خود برسند و نیز PERT
pert
U
تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند که برای رسیدن به هدف مرتب شده باشند
departmental LAN
U
چاپگرها و سایر منابع اشتراکی استفاده کنند
babble
U
اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
babbles
U
اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
babbled
U
اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
bifuel propulsion
U
سیستم خروج گاز با فشارحاصله از دو نوع سوخت سیستم جت دو سوختی
coupling
U
نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
policonic projection
U
سیستم تصویر چند مخروطی سیستم تهیه نقشه چندمخروطی
desk accessory
U
در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد
natives
U
کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
native
U
کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
download
U
فرایند انتقال اطلاعات از یک سیستم کامیپوتر مرکزی بزرگ به سیستم کامپیوترکوچک و دور
design phase
U
فرایند توسعه یک سیستم اطلاعاتی براساس نیازمندیهای سیستم از قبل تاسیس شده
chcp
U
در سیستم عاملهای OS \ MS DOS دستور سیستم که صفحه کد مورد استفاده را بیان میکند
ES IS
U
سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان
demand
U
نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
demands
U
نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
diabatic process
U
پوسهای در یک سیستم ترمودینامیک که در ان انتقال انرژی بین داخل و خارج سیستم صورت میگیرد
demanded
U
نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
tar
U
سیستم فشرده سازی فایل روی کامپیوتر که سیستم عامل Unix را اجرا میکند
automatic levelling
U
سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
building block principle
U
طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
three phase four wire system
U
سیستم سه فازه باسیم نقطه ستاره سیستم چهارسیمه
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com