English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
syllabify U تقسیم به هجای مقطع کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
amphibrach U شعر و نثری مرکب ازیک هجای بلند بین دو هجای کوچک
dactyl U کلمهای دارای سه هجا که هجای اول بلند و دو هجای بعدی ان کوتاه باشد
iamb U یک هجای کوتاه و یک هجای بلند
amphibrach U و یا یک هجای موکد بین دو هجای غیر موکد باشد
subdivides U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdividing U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivided U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
diffuser area ratio U نسبت سطح مقطع خروجی به سطح مقطع ورودی یک دیفیوژر
flumming U تنگ کردن مقطع جریان اب
geometrical percentage U درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
divisor U عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
fissiparous U تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
vernier U درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
antepenult U هجای
foot هجای شعری
graphs U هجای کلمه
nonsense syllable U هجای بی معنا
graph U هجای کلمه
hypercatalectic U دارای هجای زائد
centroid U قویترین هجای سطر
paragoge U حرف یا هجای الحاقی
trigram U هجای بی معنی سه حرفی
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
proceleusmatic foot وتدی که دارای چهار هجای کوتاه باشد.
hypermeter U شعری که سبب یا هجای زائددر اخر دارد
proceleusmatic U وتدی که دارای چهار هجای کوتاه باشد
base band U 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
baseband U 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
anapest U واحد شعری که مرکب از دوهجای کوتاه و یک هجای بلندباشد
paeon U وتدی که یک هجای دراز وسه هجاهای کوتاه دارد
trellis coding U روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
fraction U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fractions U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
oxytone U واژهای که این نشان روی هجای واپسین ان واقع شود
to share out U تقسیم کردن
intersect U تقسیم کردن
aminister U تقسیم کردن
distributing U تقسیم کردن
intersected U تقسیم کردن
give-and-take <idiom> U تقسیم کردن
compartment U تقسیم کردن
compartments U تقسیم کردن
distribute U تقسیم کردن
divides U تقسیم کردن
divide U تقسیم کردن
compart U تقسیم کردن
share U تقسیم کردن
distributes U تقسیم کردن
separates U تقسیم کردن
separated U تقسیم کردن
shared U تقسیم کردن
separate U تقسیم کردن
shares U تقسیم کردن
administers U تقسیم کردن
administering U تقسیم کردن
administered U تقسیم کردن
administer U تقسیم کردن
intersects U تقسیم کردن
break down U تقسیم بندی کردن
shires U به استان تقسیم کردن
shire U به استان تقسیم کردن
thirds U به سه بخش تقسیم کردن
graduate U تقسیم بندی کردن
distribute among the creditors in propor U به غرماء تقسیم کردن
tierce U به سه قسمت تقسیم کردن
partitions U تقسیم افراز کردن
whack up U تقسیم به سهام کردن
third U به سه بخش تقسیم کردن
graduates U تقسیم بندی کردن
compartmentation U تقسیم بندی کردن
graduating U تقسیم بندی کردن
pull one's weight <idiom> U کارها را تقسیم کردن
autotomize U تقسیم خودبخود کردن
canton U به بخش تقسیم کردن
lot U تقسیم بندی کردن
cantons U به بخش تقسیم کردن
partition U تقسیم افراز کردن
sector U جزء تقسیم کردن
prorate U به نسبت تقسیم کردن
sectors U جزء تقسیم کردن
fractionalize U تقسیم بجزء کردن
fractionize U تقسیم بجزء کردن
sector U کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sectors U کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
compartmentalizing U به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
distribute U تقسیم کردن تعمیم دادن
distributes U تقسیم کردن تعمیم دادن
comparmentalize U به اپارتمانهای جداجدا تقسیم کردن
apportions U تقسیم کردن تخصیص دادن
allocating U تقسیم کردن اختصاص دادن
pottion U تقسیم کردن سهم دادن از
to d. with others U بادیگران تقسیم یاسهم کردن
lot U کالا بقطعات تقسیم کردن
compartmentalizes U به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
quadrat U به قطعات مستطیل تقسیم کردن
apportion U تقسیم کردن تخصیص دادن
apportioned U تقسیم کردن تخصیص دادن
allocate U تقسیم کردن اختصاص دادن
apportioning U تقسیم کردن تخصیص دادن
gerrymander U بطورغیر عادلانه تقسیم کردن
dichotomize U بدو بخش تقسیم کردن
compartmentalised U به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalises U به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
allocates U تقسیم کردن اختصاص دادن
compartmentalising U به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalize U به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalized U به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
distributing U تقسیم کردن تعمیم دادن
split U ترک برداشتن تقسیم کردن
divisions U بخش رسته تقسیم کردن
division U بخش رسته تقسیم کردن
aliquot U بدوقسمت مساوی تقسیم کردن
admeasure U سهم دادن تقسیم کردن
parcels U به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
parcel U به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
trochee U وتد یا قافیه دو هجایی که هجای اولش بلند یا موکدوهجای دومش کوتاه یاخفیف باشد
partitions U اپارتمان تقسیم به بخشهای جزء کردن
partition U اپارتمان تقسیم به بخشهای جزء کردن
dispart U تقسیم شدن هدف گیری کردن
piecemeal U به اجزاء ریز تقسیم کردن خردخرد
quarter U به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
balkanize U ناحیهای را بقطعات ریز تقسیم کردن
trisect U بسه بخش مساوی تقسیم کردن
batch U با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
batches U با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
impute U تقسیم کردن متهم کردن
imputed U تقسیم کردن متهم کردن
imputes U تقسیم کردن متهم کردن
imputing U تقسیم کردن متهم کردن
hyphen U علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
hyphens U علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
segments U مقطع
sections U مقطع
profile U مقطع
profiled U مقطع
profiles U مقطع
profiling U مقطع
tablature U مقطع
section U مقطع
segment U مقطع
cutting U مقطع
cross section U مقطع
soil profile U مقطع خاک
profiles U مقطع عرضی
area U سطح مقطع
profiled U مقطع عرضی
sectional area U سطح مقطع
oblique section U مقطع اریب
necking U تنگی مقطع
structural section U مقطع سازهای
absorption cross section U مقطع جذب
airfoil U مقطع ایرودینامیکی
profile U مقطع عرضی
circular cross section U مقطع گرد
aerofoil U مقطع ایرودینامیکی
areas U سطح مقطع
profiling U مقطع عرضی
conic section U مقطع مخروطی
cross section U سطح مقطع
oblique section U مقطع مایل
cross section U مقطع عرضی
half section U نیم مقطع
cross reaction U سطح مقطع
coil section U مقطع بوبین
lobule U مقطع کوچک
trough section U مقطع ناودانی
transition section U مقطع تبدیل
cross section area U سطح مقطع
rectangular section U مقطع مستطیلی
transverse section U مقطع عرضی
compact section U مقطع فشرده
root section U مقطع ریشه
work surfaces U سطح مقطع اصلی
vintage model U الگوی مقطع زمانی
cross sectional data U داده ها در یک مقطع زمانی
box section U مقطع قوسی سکل
egg shaped section U مقطع تخم مرغی
cross sectional area U سطح مقطع عرضی
work surface U سطح مقطع اصلی
transection U برش یا مقطع عرضی
intermediate frequency section U مقطع فرکانس میانی
cross section U سطح مقطع موثر
interrupted quick flashing light U چشمک زن تند مقطع
inelastic cross section U مقطع برخورد ناکشسان
cross section U سطح مقطع عرضی
total effective collision cross section U سطح مقطع موثر کل
box spar U تیرکهای با مقطع مربع
horseshoe shaped section U مقطع نعل اسبی
terrtorialize U محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
rhombus wing U بالی با سطح مقطع متقارن
winding crodd section U سطح مقطع سیم پیچی
con di nozzle U نازل موتورجت با مقطع همگرا
cross section U نیمرخ پهنا مقطع موثر
podite U مقطع با بند پای بندپایان
blade station U موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه
effective collision cross section U سطح مقطع برخورد موثر
uncurtailed bars U ارماتور بدون تقلیل مقطع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com