English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cross loading U تقسیم بارهای هواپیما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wing loading U وزن غیر خالص هواپیما تقسیم بر سطح زیر ان
cantilever ratio U نصف طول دو سر بال تقسیم بر حداکثر طول پنهان بال داخل بدنه هواپیما
compartment marking U سیستم شماره گذاری اطاق بار هواپیما تقسیم بندی اطاق بار
one shot U یک بارهای
divisor U عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
fissiparous U تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
door bundle U بارهای دستی
moving loads U بارهای متحرک
amphibious pack U بارهای اب خاکی
vernier U درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
air cargo U بارهای محمول هوایی
floating rates U نرخهای بارهای دریایی
safe loads tables U جداول بارهای مجاز
unbalanced rolling masses U بارهای غلطان نامتعادل
block storing U انبار کردن بارهای قوال
backpack U کوله پشتی مخصوص بارهای پرحجم
backpacks U کوله پشتی مخصوص بارهای پرحجم
n channel mos U مداری که از جریان تولید شده بارهای منفی استفاده میکند
nmos U مداری که ازجریان تولید شده بارهای منفی استفاده میکندOS
baseband U 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
base band U 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
trellis coding U روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
landing gear U چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
approach end U نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
altitude sickness U حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
touchdowns U تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdown U تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
barometric leveling U تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
subdivides U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdividing U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivided U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
aircraft scrambling U دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
aft U قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
air mileage indicator U کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
aircraft arresting barrier U وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
plane director U نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
direct loading U مجموعه نیروهائیکه مستقیمابه ساختمان اثر میکند وشامل بارهای زنده و مرده میباشد
electrostatics U بخشی از علم فیزیک که درباره پدیدههای قوه جاذبه و دافعه بارهای الکتریکی گفتگومینماید
spoiler U صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
sector U کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sectors U کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
space charter U اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
screwpropeller U پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
coordinated turn U دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
coulomb's law U نیروی بین دوبار الکتریکی یا مغناطیسی باحاصل ضرب بارهای انهانسبت مستقیم و با مربع فاصله انها از هم نسبت عکس دارد
groupage U ادغام نمودن بارهای مختلف جهت حمل ترکیب در حمل
moments U ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moment U ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
air delivery container U جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
transition altitude U ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
azimuth indicator U شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
aprons U محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aircraft cross servicing U سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
apron U محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
troop space U جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
goldie U علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
clear way U محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
command speed U سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
altitude height U سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
go around mode U روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
aircraft block speed U سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
flight control U دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
apparent altitude U ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
point of no return U نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
ramps U سکوی هواپیما سکوی در جا زدن هواپیما
ramp U سکوی هواپیما سکوی در جا زدن هواپیما
altitude azimuth U عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
allocate U تقسیم
branch U تقسیم
allotment U تقسیم
allocates U تقسیم
allocating U تقسیم
cleavage U تقسیم
cleavages U تقسیم
dealing U تقسیم
allotments U تقسیم
branches U تقسیم
distributions U تقسیم
sharing U تقسیم
repartition U تقسیم
distribution U تقسیم
graduator U خط تقسیم کن
divisions U تقسیم
apportionment U تقسیم
admeasurement U تقسیم
admensuration U تقسیم
division U تقسیم
dispensation U تقسیم
dispensations U تقسیم
azimuth guidance U هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
line graduation U تقسیم بندی خط
load distribution U تقسیم بار
dichotomy U تقسیم به دو بخش
administer U تقسیم کردن
indistributable U تقسیم نشدنی
hyphenation U تقسیم کلمه
administering U تقسیم کردن
dichotomies U تقسیم به دو بخش
junction box U جعبه تقسیم
autotomy U تقسیم خودبخود
parting U تقسیم تجزیه
fifty-fifty U تقسیم بالمناصفه
administered U تقسیم کردن
administers U تقسیم کردن
division U عمل تقسیم
partition function U تابع تقسیم
o o line U خط تقسیم دیدبانی
divider U پرگار تقسیم
divider U تقسیم کننده
divisive U تقسیم کننده
divided U تقسیم شده
divisions U عمل تقسیم
meiosis U تقسیم سلولی
meiosis U تقسیم کاهشی
market segmentation U تقسیم بازار
division of labour U تقسیم کار
aminister U تقسیم کردن
divisions of labour U تقسیم کار
partings U تقسیم تجزیه
dividable U قابل تقسیم
distribution coefficient U ضریب تقسیم
distribution box U جعبه تقسیم
splice box U جعبه تقسیم
division check U ازمایش تقسیم
division line U خط تقسیم شده
division of labor U تقسیم کار
divisional U مربوط به تقسیم
distributing box U جعبه تقسیم
demultiplexer U تقسیم کننده
distribution of forces U تقسیم نیروها
distribution of the estate U تقسیم ترکه
distribution pannel U تابلوی تقسیم
intersect U تقسیم کردن
intersected U تقسیم کردن
intersects U تقسیم کردن
divide exception U استثناء تقسیم
divide exception U خطای تقسیم
divisibility U قابلیت تقسیم
delay allowance U زمان تقسیم
compart U تقسیم کردن
allotments U پخش تقسیم
dividing U تقسیم بندی
regionalism U تقسیم کشوربنواحی
allotment U پخش تقسیم
battery bus U جعبه تقسیم
fifty fifty U تقسیم بالمناصفه
frequency alloment U تقسیم فرکانس
frequency division U تقسیم فرکانس
frequency domulipliction U تقسیم فرکانس
frequency distribution U تقسیم فرکانس
subdivisions U تقسیم مجدد
subdivision U تقسیم مجدد
separates U تقسیم کردن
separated U تقسیم کردن
separate U تقسیم کردن
fire distribution U تقسیم اتش
clastic U تقسیم شونده
busbar U جعبه تقسیم
compartment U تقسیم کردن
compartments U تقسیم کردن
divisible U قابل تقسیم
junction boxes U جعبه تقسیم
shares U تقسیم کردن
sharing the market U تقسیم بازار
distributing U تقسیم کردن
graduating U بدرجات تقسیم
quartile U تقسیم شده به 4/3و 4/1
to share out U تقسیم کردن
graduates U بدرجات تقسیم
shared U تقسیم کردن
graduate U بدرجات تقسیم
give-and-take <idiom> U تقسیم کردن
distribute U تقسیم کردن
go halves <idiom> U تقسیم مساوی
scissor U قطع تقسیم
short division U تقسیم باختصار
zeradivide U تقسیم بر صفر
division sign U نماد تقسیم
share U تقسیم کردن
distributes U تقسیم کردن
severability U قابلیت تقسیم
division U تقسیم [ریاضی]
water point U نقطه تقسیم اب
sortition U تقسیم با قرعه
divides U تقسیم کردن
denominators U تقسیم کننده
divide U تقسیم کردن
denominator U تقسیم کننده
indivisible U غیر قابل تقسیم
autotomize U تقسیم خودبخود کردن
cleave U پیوستن تقسیم شدن
canton U به بخش تقسیم کردن
frequency dividing network U شبکه تقسیم فرکانس
switch board U صفحه تقسیم برق
table of distribution U جدول تقسیم اماد
fractionalize U تقسیم بجزء کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com