Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
priority of check
U
تقدم کیش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
hierarchies
U
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchy
U
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
lead
U
سرمشق تقدم
lead
U
تقدم
leads
U
سرمشق تقدم
leads
U
تقدم
background
U
فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
background
U
برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
background
U
که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
background
U
کار با حق تقدم پایین
background
U
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
backgrounds
U
فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
backgrounds
U
برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
backgrounds
U
که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
backgrounds
U
کار با حق تقدم پایین
backgrounds
U
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
signature
U
کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
signatures
U
کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
away
U
بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
case
U
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
cases
U
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
right of way
U
حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
right of way
U
تقدم
right of way
U
حق تقدم
rights of way
U
حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
rights of way
U
تقدم
rights of way
U
حق تقدم
precedence
U
حق تقدم
precedence
U
تقدم
precedence
U
ترتیب تقدم
precedence
U
تقدم پیامها
key
مهمترین ترمینال در سیستم کامپیوتری یا آنکه بیشترین تقدم را دارد
master
U
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered
U
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
masters
U
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
pas
U
حق تقدم
primacy
U
تقدم
foreground
U
برنامه با تقدم بالا در سیستم چندکاره
foreground
U
فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
foreground
U
کار با تقدم بالا که توسط کامپیوتر اجرا شود
migration
U
انتقال داده بین وسیله با تقدم بالا یا line-on با تقدم پایین یا line-off
preference
U
تقدم
preferences
U
تقدم
rating
U
ترتیب تقدم
ratings
U
ترتیب تقدم
priorities
U
حق تقدم
priorities
U
تقدم
priority
U
حق تقدم
priority
U
تقدم
preferment
U
حق تقدم
interrupt
U
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupt
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupt
U
سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupting
U
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupting
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupting
U
سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupts
U
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupts
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupts
U
سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
absolute address
U
تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
alphameric
U
مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
antecedence
U
تقدم
anteriority
U
تقدم
background processing
U
کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
better hand
U
تقدم
democratic network
U
شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
dispatching priority
U
شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
emergency priority
U
تقدم فوری
emergency priority
U
تقدم اضطراری
foreground program
U
برنامهای که تقدم بالایی داشته و بنابر این بر برنامههای فعال جاری در یک سیستم کامپیوتری که ازروش چند برنامهای استفاده میکند تقدم دارد
foregrounding
U
اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
freight route order
U
ترتیب تقدم استفاده از جاده ها
issue priority
U
تقدم توزیع اماد
issue priority
U
ترتیب تقدم توزیع
ladder tournament
U
مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
law of primacy
U
قانون تقدم
law of prior entry
U
قانون تقدم ورود
machine address
U
تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
major road
U
راه با حق تقدم
maskable
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
onion skin architecture
U
طراحی سیستم کامپیوتری به صورت لایهای طبق کارایی یا حق تقدم
pre audience
U
ترتیب تقدم صحبت اصحاب دعوی در محکمه
pre existence
U
تقدم وجود
precedency
U
حق تقدم
precendence rules
U
قواعد تقدم
precession
U
تقدم
precession of the equinoxes
U
تقدم اعتدالین
preemimence
U
تقدم
preempt
U
حق تقدم پیدا کردن
preemptor
U
شریک دارای حق تقدم در خرید
preexistence
U
تقدم وجود
preexistent
U
دارای تقدم در وجود
primacy recency effect
U
اثر تقدم - تاخر
priority of fires
U
تقدم اتشها
priority targets
U
هدفهای دارای تقدم
priorship
U
تقدم
priorship
U
حق تقدم
privilegium
U
حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
prolepsis
U
تقدیم یا تقدم امری
right of priority
U
حق تقدم
Other Matches
time priority
U
تقدم زمانی
to give preference to
U
تقدم دادن بر
to give place to
U
تقدم دادن
to give priority to
U
تقدم دادن به
urgent priority
U
تقدم فوری
urgent priority
U
تقدم حیاتی
burdened
U
فاقد حق تقدم
priority intersection
U
تقدم باراهفرعی
valve lead
U
تقدم سوپاپ
system priorities
U
تقدم های سیستم
transposition
U
تقدم و تاخر جابجاشدگی
to put somebody in a backwater
U
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
The pedestrain has the right of way.
U
حق تقدم در عبور با عابر پیاده است
to put somebody on the back burner
U
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
to put
[throw]
[toss]
somebody on to the scrap heap
U
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside
U
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
transpostion
U
پس و پیش سازی تقدم وتاخر تغییر مایه
to marshal one's creditors
U
صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن
service rating
U
تقدم پرسنلی رتبه بندی پرسنلی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com