English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
demand U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demanded U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demands U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
request U تقاضا برای چیزی
requests U تقاضا برای چیزی
requesting U تقاضا برای چیزی
requested U تقاضا برای چیزی
demanded U تقاضا برای انجام چیزی
demands U تقاضا برای انجام چیزی
demand U تقاضا برای انجام چیزی
applying U تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
applies U تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
apply U تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
checked U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checks U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
busies U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busied U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busiest U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busying U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busy U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busier U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
obtruded U بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtruding U بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtrudes U بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtrude U بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
demand for money U تقاضا برای پول
request for proposal U تقاضا برای پیشنهاد
applications U تقاضا برای چیز
application U تقاضا برای چیز
money demand U تقاضا برای پول
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
request for quotation U تقاضا برای اعلام قیمت
c U استفاده از سیستم کامپیوتری برای اجازه دادن به کاربران برای ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران
transaction demand for money U تقاضای معاملاتی برای پول تقاضا برای پول بمنظورمبادلات
invokes U تقاضا از کسی برای انجام کاری
invoke U تقاضا از کسی برای انجام کاری
invoking U تقاضا از کسی برای انجام کاری
invoked U تقاضا از کسی برای انجام کاری
call-up U تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده
call-ups U تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده
call up U تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده
speculative demand for money U تقاضا برای پول بمنظور انگیزه سفته بازی
input/output U سیگنال تقاضا از CPU برای داده ورودی یا خروجی
X series U تقاضا برای ارتباط دادهای روی داده عمومی شبکه
inquiries U کد ارسالی توسط کامپیوتر به ترمینال راه دور و تقاضا برای پاسخ
inquiry U کد ارسالی توسط کامپیوتر به ترمینال راه دور و تقاضا برای پاسخ
facsimile transceiver U واحدی برای انتقال و دریافت الکترونیکی
coverings U اماده شدن برای دریافت توپ
zction for dammages U اقدام برای دریافت خسارت وارده
covers U اماده شدن برای دریافت توپ
cover U اماده شدن برای دریافت توپ
mode U حالت کامپیوتر برای دریافت داده
modes U حالت کامپیوتر برای دریافت داده
layers U بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
layer U بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
huddle U جمع شدن برای دریافت دستور و علامات
go backdoor U جاگیری در پشت مدافع برای دریافت پاس
huddling U جمع شدن برای دریافت دستور و علامات
huddles U جمع شدن برای دریافت دستور و علامات
huddled U جمع شدن برای دریافت دستور و علامات
arc elasticity of demand U عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
go baseline U حرکت کردن در امتداد خط پایانی برای دریافت پاس
reperforator U ماشینی که نوارکاغذی را سوراخ میکند برای دریافت سیگنال
standoff half U بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
posterestante U پستی که در پستخانه میماند تاگیرنده برای دریافت ان مراجعه کند
answer U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answers U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answered U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answering U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
precautionary demand for money U تقاضای احتیاطی برای پول تقاضا برای پول بمنظورانگیزه احتیاطی
feedback U اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
eft U سیستمی که در آن کامپیوتر ها برای ارسال و دریافت پول به بانک استفاده میشوند
CBMS U استفاده از یک سیستم کامپیوتری برای دریافت و ارسال پیام ها از سایر کاربران
modes U وضعیت تقسیم که در آن سیگنالهای کنترلی برای انتخاب توابع دریافت می شوند
mode U وضعیت تقسیم که در آن سیگنالهای کنترلی برای انتخاب توابع دریافت می شوند
expectation U توقع
expectations U توقع
inexpectant U بی توقع
sanguineness U توقع
carrier U سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی
mid user U اپراتوری که اطلاعات مربوطه را از پایگاه داده ها دریافت میکند برای مشتری یا کاربر
carriers U سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی
expectancy U امید توقع
expectance U امید توقع
spooler U وسیلهای که نوار را نگه می دارد و اطلاعات را از دیسک برای ذخیره سازی دریافت میکند
spooling device U وسیلهای که نوار را نگه می دارد و اطلاعات را از دیسک برای ذخیره سازی دریافت میکند
inelastic demand U تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
I didnt expect it from you of all people . U ازتویکی توقع نداشتم
expectation value U مقدار مورد توقع
handshake U سیگنالهای ارسالی بین دو وسیله ارتباطی که آمادگی ارسال را بیان می کنند و نیز برای دریافت
card U وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
cards U وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
invites U حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
invited U حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
negative U سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
invite U حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
handshakes U سیگنالهای ارسالی بین دو وسیله ارتباطی که آمادگی ارسال را بیان می کنند و نیز برای دریافت
negatives U سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
trap U وسیله , نرم افزار یا سخت افزار که چیزی مثل متغیر, خطا یا مقدار دریافت میکند
buffer U فضای ذخیره سازی موقت برای وسیلهای که دادهای دریافت کرده ولی آماده پردازش نیست
composite demand U تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
giffen good U نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
Eudora U برنامه نرم افزاری تجاری معروف برای ارسال و دریافت مدیریت پیام های پست الکترونیکی از طریق اینترنت
flag day U هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
subscribe U افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
piggybacking U استفاده از پیام ارسالی برای انتقال تصدیق از یک پیام که زودتر دریافت شده است
subscribed U افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribes U افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribing U افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
DCD U سیگنال RSC ازمودم به کامپیوتر برای بیان اینکه سیگنال دریافت شده است
quick out U نوعی پاس که گیرنده به جلومی دود و برای دریافت پاس به کنار تغییر مسیر میدهد
enquiry U تقاضا برای داده یا اطلاع از وسیله یا پایگاه داده . دستیابی به داده در حافظه کامپیوتر بدون تغییر داده
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
thick Ethernet U شبکه پیاده سازی شده با استفاده ازکابل Loaxial ضخیم و دستگاههای ارسال و دریافت برای اتصال کابلهای منشعب که میتواند مسافت طولانی را طی میکند
receipt notification U خصوصیتی در بیشتر برنامههای پست الکترونیکی که یک پیام خودکار را ارسال میکند برای تایید اینکه پیام دریافت شده است
demanded U تقاضا کردن تقاضا
demand U تقاضا کردن تقاضا
demands U تقاضا کردن تقاضا
slutsky theorem U براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
shift of a demand curve U انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
to grieve over anything U برای چیزی
DSR U سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
inclinable to something U مساعد برای چیزی
to grumble at any thing U برای چیزی غرغرکردن
look to <idiom> U آمادگی برای چیزی
to atone for something U کفاره دادن برای چیزی
to make amends for something U کفاره دادن برای چیزی
asks U برای چیزی بی تاب شدن
application [for something] U درخواست نامه [برای چیزی]
security blanket <idiom> U استفاده از چیزی برای راحتی
I'd like something to eat. چیزی برای خوردن میخواهم.
I'd like something to drink. چیزی برای نوشیدن میخواهم.
to look at the black side [about something] U بدبین بودن [برای چیزی]
catch at U برای گرفتن چیزی کوشیدن
approval U توافق برای استفاده از چیزی
take for <idiom> U اشتباه شخصی برای چیزی
to give reasons for a thing U دلیل برای چیزی اوردن
ask U برای چیزی بی تاب شدن
asked U برای چیزی بی تاب شدن
asking U برای چیزی بی تاب شدن
in defence of somebody [something] U برای دفاع از کسی [چیزی]
steeper U فرف برای خیساندن چیزی
to get something to somebody U برای کسی چیزی را آوردن
to try something on U چیزی را برای امتحان پوشیدن
faxing U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
to make amends for something U جلب رضایت کردن برای چیزی
within reach of gunshot U کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
make room for someone or something <idiom> U برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
to make a study of something U برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
to negotiate for something U گفتگو و معامله کردن برای چیزی
cellarage U حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
to graps at anything U برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
impetrate U برای چیزی لابه واستغاثه کردن
spoon-feed <idiom> U ساده کردن چیزی برای کسی
consign U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consigned U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consigning U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consigns U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
to save for something U پس انداز کردن [اندوختن ] برای چیزی
I have nothing to declare. چیزی برای گمرک دادن ندارم.
sexualize U جنس برای چیزی تعیین کردن
to store up something U انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
to refuse somebody admittance to something U پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
lanyards U طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
lanyard U طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
to save up for something U برای چیزی صرفه جویی کردن
To set a limit to everything. U برای هر چیزی حدی قائل شدن
stepper U چیزی که برای پله بکار می رود
to make a r for something U برای رسیدن به چیزی نقاش کردن
to set measures to anything U برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
nothing remains to be told U چیزی برای گفتن باقی نمیماند
anthropomorphism U تصور شخصیت انسانی برای چیزی
to atone for something U جلب رضایت کردن برای چیزی
to call somebody to [for] something U از کسی برای چیزی درخواست کردن
to be the obvious thing [for somebody or something] U آشکار [بدیهی] بودن [برای کسی یا چیزی]
measure U عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی
bring up <idiom> U معرفی چیزی برای بحث (مذاکره)آوردن
cash on the barrelhead <idiom> U پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
To lick ones lips . U شکم خود را برای چیزی صابون زدن
to commandeer something U چیزی را [بدون اجازه] برای خود برداشتن
to seek a remedy for something U چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
make something out <idiom> U ازپیش بردن برای دیدن یا خواندن چیزی
to e. with person on a thing U کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
to push for an answer [in reference to something] U برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
wringer U ماشینی که برای چلاندن چیزی بکارمی رود
Do you have nothing to declare? U آیا چیزی برای اعلام به گمرک دارید؟
represented U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
put up to <idiom> U وسوسه کردن کسی برای انجام چیزی
to go to U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
pay through the nose <idiom> U برای چیزی پول زیادی خرج کردن
represent U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represents U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
to go away U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com