English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
requirement U تقاضا احتیاج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
arc elasticity of demand U عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
giffen good U نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
demanded U تقاضا کردن تقاضا
demand U تقاضا کردن تقاضا
demands U تقاضا کردن تقاضا
shift of a demand curve U انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
lack U احتیاج
lacked U احتیاج
lacks U احتیاج
necessity U احتیاج
needed U احتیاج
requirement U احتیاج
need U احتیاج
needing U احتیاج
penury U احتیاج
demand U احتیاج
want U احتیاج
necessitousness U احتیاج
neediness U احتیاج
need U احتیاج
lackvt U احتیاج داشتن
requisite U لازمه احتیاج
superimposed U مازاد بر احتیاج
demanded U نیاز احتیاج
overplus U بیش از احتیاج
demands U نیاز احتیاج
urgent need U احتیاج مبرم
u. need U احتیاج مبرم
demand U نیاز احتیاج
redundant U مازاد بر احتیاج
needing U نیازمندی در احتیاج داشتن
answered U جواب احتیاج را دادن
answers U جواب احتیاج را دادن
answering U جواب احتیاج را دادن
needed U نیازمندی در احتیاج داشتن
to be in great request U زیادمورد احتیاج بودن
need U نیازمندی در احتیاج داشتن
needle point to say U احتیاج بگفتن نیست
call of nature <idiom> U احتیاج به دستشویی داشتند
to call for a U احتیاج بدقت داشتن
answer U جواب احتیاج را دادن
you're telling me <idiom> U احتیاج نیست به من بگی
needed U نیازمندی احتیاج لازم داشتن
cry out for <idiom> U شدیدا به چیزی احتیاج داشتن
need U نیازمندی احتیاج لازم داشتن
serves U رفع کردن براوردن احتیاج
served U رفع کردن براوردن احتیاج
nonverbal U بدون احتیاج باستفاده از زبان
serve U رفع کردن براوردن احتیاج
featherbed U بیش ازمیزان احتیاج کارمندگرفتن
needing U نیازمندی احتیاج لازم داشتن
urgency of need U حیاتی بودن احتیاج به اماد
to be in great request U مورد احتیاج زیاد بودن
i heed your help U به مساعدت شما احتیاج دارم
turn one's back on <idiom> U کمک نکردن به کسی که احتیاج دارد
put up <idiom> U توسعه پول یا چیزی که احتیاج است
spoin bank U محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
no branch U شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
labour intensive industry U صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
four freedoms U دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
ten year device وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
cyclic item U اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
functionalism U عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه
satelloid U ماهوارهای که مدار گردش ان داخل اتمسفر سیارهای بوده و بنابراین احتیاج به تراست پیوسته یا متناوب دارد
requisitioned U تقاضا
requisition U تقاضا
requisitioning U تقاضا
demanded U تقاضا
requisitions U تقاضا
exigence U تقاضا
postulates U تقاضا
importance U تقاضا
suited U تقاضا
suits U تقاضا
solicitation U تقاضا
prayer U تقاضا
prayers U تقاضا
rogation U تقاضا
postulate U تقاضا
postulated U تقاضا
postulating U تقاضا
request U تقاضا
requests U تقاضا
requesting U تقاضا
suit U تقاضا
demands U تقاضا
demand U تقاضا
requested U تقاضا
demand factor U ضریب تقاضا
demand schedule U جدول تقاضا
quantity of demand U مقدار تقاضا
demand pattern U الگوی تقاضا
demand management U مدیریت تقاضا
demand function U تابع تقاضا
demand factors U عوامل تقاضا
demand curve U منحنی تقاضا
change in demand U تغییر تقاضا
demand elasticity U کشش تقاضا
demand shift U جابجائی تقاضا
demand shift U انتقال تقاضا
peak demand U بیشترین تقاضا
peak demand U حداکثر تقاضا
on demand U بنا به تقاضا
income elasticity of demand U درامدی تقاضا
offer and demand U عرضه و تقاضا
demand U تقاضا کردن
measurement of demand U تخمین تقاضا
elasticity of demand U کشش تقاضا
demand shift U تغییر تقاضا
supply and demand U عرضه و تقاضا
demand side U ستون تقاضا
demand side U طرف تقاضا
demand surface U سطح تقاضا
demand surface U میزان تقاضا
demandable U قابل تقاضا
demandant U تقاضا کننده
demanded U تقاضا کردن
law of demand U قانون تقاضا
requisitions U چیزمورد تقاضا
requisitions U تقاضا کردن
information on demand U اطلاعات با تقاضا
within three days of demand U در طی سه روز پس از تقاضا
sue U تقاضا کردن
sued U تقاضا کردن
sues U تقاضا کردن
suing U تقاضا کردن
requisitioning U تقاضا کردن
requested U تقاضا خواسته
requesting U تقاضا خواسته
requests U تقاضا خواسته
asked <adj.> <past-p.> U تقاضا شده
plea U تقاضا استدعا
pleas U تقاضا استدعا
requisition U چیزمورد تقاضا
requisition U تقاضا کردن
requisitioned U چیزمورد تقاضا
requisitioned U تقاضا کردن
demands U تقاضا کردن
excess demand U فزونی تقاضا
requisitioning U چیزمورد تقاضا
adjure U تقاضا کردن
applications U فرم تقاضا
request U تقاضا خواسته
applier U تقاضا کننده
demanded <adj.> <past-p.> U تقاضا شده
claimed <adj.> <past-p.> U تقاضا شده
application U فرم تقاضا
we are want of money U ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
glut U عرضه بیش از تقاضا
soliciting U درخواست یا تقاضا کردن از
applications U تقاضا برای چیز
demand forecast U پیش بینی تقاضا
indent U تقاضا یاسفارش جنس
indents U تقاضا یاسفارش جنس
requested U تقاضا برای چیزی
indenting U تقاضا یاسفارش جنس
gluts U عرضه بیش از تقاضا
quantity demanded U مقدار تقاضا شده
solicited U درخواست یا تقاضا کردن از
application U تقاضا برای چیز
request U تقاضا برای چیزی
registrant U تقاضا ثبت کننده
request for proposal U تقاضا برای پیشنهاد
requesting unit U یکان تقاضا کننده
solicits U درخواست یا تقاضا کردن از
price elasticity of demand U کشش قیمتی تقاضا
solicit U درخواست یا تقاضا کردن از
on demand U به در خواست به مجرد تقاضا
stock requisition U تقاضا جهت کالا
measurement of demand U اندازه گیری تقاضا
law of supply and demand U قانون عرضه و تقاضا
arc elasticity of demand U کشش کمانی تقاضا
money demand U تقاضا برای پول
demand for money U تقاضا برای پول
applicant U تقاضا کننده طالب
applicants U تقاضا کننده طالب
demand and supply market U بازار عرضه و تقاضا
adjure به اصرار تقاضا کردن
cross elasticity of demand U کشش متقاطع تقاضا
demand paging U صفحه بندی تقاضا
demands U مطالبه تقاضا کردن
requesting U تقاضا برای چیزی
requests U تقاضا برای چیزی
supply and demand law U قانون عرضه و تقاضا
demand U مطالبه تقاضا کردن
send away for something <idiom> U تقاضا نامه نوشتن
demanded U مطالبه تقاضا کردن
demand [of] U درخواست [خواست] [طلب] [تقاضا] [از]
demand pull inflation U تورم ناشی از فشار تقاضا
demands U تقاضا برای انجام چیزی
overloaded U تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
demand versus quantity demanded U تقاضا در برابر مقدار تقاضاشده
excess demand U تقاضای زیادی مازاد تقاضا
excess demand inflation U تورم ناشی از مازاد تقاضا
overloads U تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
demanded U تقاضا برای انجام چیزی
overload U تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
infinitely elastic demand curve U منحنی تقاضا با کشش نامحدود
request for quotation U تقاضا برای اعلام قیمت
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com