English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
effective demand U تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
victualling bill U پروانه حمل کالائی که درانبار گمرکی موجود باشد
storage U مواد مختلف که قادر به ذخیره داده هستند
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
inelastic demand U تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
pseudo random U قط عات حافظه RAM پویا , که قادر به تنظیم مجدد هستند و بنابراین فاهری مشابه قطعه , RAM ایستا دارند
short lot U کالایی که مقدار موجود از ان کم است و در محوطه کوچک انبار میشود
blood chit U تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
caveator U کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
theory of effective demand determination U نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
dead stock U کالای بدون خریدان
paged address U که بعد شماره صفحه به آنها اختصاص داده میشود. آدرسهای حافظه مربوط به صفحهای هستند که بعدا به حافظه فیزیکی موجود تط بیق داده میشود.
prohibitive price U بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
To place an order for some goods. U کالائی را سفارش دادن
consumption history U شرح حال مصرف کالائی خاص
wage good U کالائی که نقش مزد را ایفا میکند
polymorph U عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
standard U محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standards U محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
caveat emptor U یعنی خریدارخود مسئول بازرسی کالائی که می خرد میباشد
current ratio U نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
whole prices U قیمتهای عمده
market prices U قیمتهای بازار
relative prices U قیمتهای نسبی
official prices U قیمتهای رسمی
demand price U حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
Shoppers were scrambling to get the best bargains. U خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
competitive price U قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
distorted prices U قیمتهای تحریف شده
guaranteed prices U قیمتهای تضمین شده
value cost contract U پیمان بستن با قیمتهای پایه
market prices U قیمتهای تعیین شده در بازار
index of retail prices U شاخص قیمتهای خرده فروشی
price support system U نظام قیمتهای حمایت شده
index of wholesale prices U شاخص قیمتهای عمده فروشی
point of sale U محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
implied malice U سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
accumulated profit U پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
sets U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer U دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
tabled U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
cads U محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cad U محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
escalation U مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
picketings U اعضای اتحادیه کارگری که درحال اعتصاب خارج از محل کار خود جمع می شوند تادیگران را نیز به اعتصاب وادارند و نیز خریداران را ازخرید منصرف کنند
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
omnipotent U قادر مطلق
free swimming U قادر به شنا
almightly U قادر مطلق
all-powerful U قادر مطلق
numerate U قادر شمردن
omnipotent U قادر متعال
motile U قادر بجنبش
dosages U مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage U مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
able to justify bail U قادر به تقبل ضمانت
solvent U قادر به پرداخت قروض
solvent U قادر به پرداخت دیون
solvents U قادر به پرداخت قروض
solvents U قادر به پرداخت دیون
literacy U قادر به خواندن بودن
enabling U قادر ساختن توانا
enables U قادر ساختن توانا
enabled U قادر ساختن توانا
enable U قادر ساختن توانا
solvable U قادر بتادیه وام
at the instance of U به تقاضای
total demand U تقاضای کل
aggregate demand U تقاضای کل
at the request of U تقاضای
capability U قادر به انجام کاری بودن
acatamathesia U قادر بدرک سخن نبودن
thermoduric U قادر به استقامت در برابرحرارت زیاد
may U توانایی داشتن قادر بودن
complementary demand U تقاضای تکمیلی
composite demand U تقاضای مرکب
pop the question <idiom> U تقاضای ازدواج
elastic demand U تقاضای با کشش
inelastic demand U تقاضای بی کشش
applications U تقاضای کار
application U تقاضای کار
demand for payment U تقاضای پرداخت
giving U تقاضای رای
joint demand U تقاضای مشترک
application for loan U تقاضای وام
gives U تقاضای رای
give U تقاضای رای
effective demand U تقاضای موثر
market demand U تقاضای بازار
request to send U تقاضای ارسال
aggregate demand function U تابع تقاضای کل
final demand U تقاضای نهائی
excess demand U تقاضای بیش از حد
aggregate market demand U تقاضای کل بازار
request substitution U تقاضای تعویض
at the instance of U بر حسب تقاضای
national demand U تقاضای ملی
complementary demand U تقاضای مکمل
re claim U تقاضای مجدد
maximum demand U تقاضای بیشینه
at my request U مطابق با تقاضای من
factor demand U تقاضای عوامل
gold washing U شستن طلائی [نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
facility U قادر به انجام کاری به سادگی بودن
enabling U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enables U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabled U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
eurybathic U قادر به زندگی کردن در اعماق مختلف اب
enable U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
bandwidth U در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
taxes U تحمیل تقاضای سنگین
tax U تحمیل تقاضای سنگین
taxed U تحمیل تقاضای سنگین
apply for a divorce U تقاضای طلاق کردن
credit application U تقاضای گشایش اعتبار
elastic demand U تقاضای انعطاف پذیر
elastic demand U تقاضای کشش دار
derived demand U تقاضای مشتق شده
downward sloping demand curve U منحنی تقاضای نزولی
soft market U بازار با تقاضای خوب
oyer U تقاضای استماع یا دادرسی
demands U تقاضای خرید کالا
demanded U تقاضای خرید کالا
law of downward sloping demand U قانون تقاضای نزولی
demand U تقاضای خرید کالا
perfectly inelastic demand U تقاضای کاملا بی کشش
marginal demand price U قیمت تقاضای نهائی
perfectly elastic demand U تقاضای کاملا با کشش
rpo U تقاضای مظنه قیمت
to request issuance U تقاضای صدور کردن
individual demand schedule U جدول تقاضای فردی
inelastic demand U تقاضای غیر حساس
toa for a job or position U تقاضای شغل کردن
batch processing U سیستم کامپیوتری که قادر به پردازش گروهی از کارهاست
absolutism U حکومت مطلقه اعتقاد به قادر علی الاطلاق
able to withstand contamination <adj.> U قادر به مقاومت در برابر آلودگی [بوم شناسی]
ectogenic U قادر بادامه زندگی درخارج از میزبان خود
interactive U برنامه کامپیوتری قادر به پذیرش داده از عملوند
ask for a lady's hand U تقاضای ازدواج با بانویی کردن
rts U Send To Request تقاضای ارسال
put the bite on someone <idiom> U از کسی تقاضای پول کردن
excess demand U تقاضای زیادی مازاد تقاضا
request time out U تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
To demand prompt payment. U تقاضای پرداخت فوری کردن
To ask for political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
reclamation U تقاضای جبران خسارت کردن
To seek political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
call of more U حق تقاضای زیاد کردن مبیع
demurring U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurred U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demur U تقاضای درنگ یا مکث کردن
layer U برنامهای که تقاضای ارسال کند
demurrer U تقاضای تاخیر درصدور حکم
layers U برنامهای که تقاضای ارسال کند
caller U شخصی که تقاضای تماس دارد
callers U شخصی که تقاضای تماس دارد
demurs U تقاضای درنگ یا مکث کردن
planned demand U تقاضای برنامه ریزی شده
graphics U چاپگری که قادر به چاپ تصاویر map-bit است
all weather fighter U هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
directors U هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
director U هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
programmers U شخصی که قادر به طراحی و نوشتن برنامه کاری است
aerospace vehicle U هر رسانگر کنترلی که قادر به پرواز در هوا و فضا باشد
macro U برنامه اسمبلر که قادر به کدگشایی دستورات ماکرو است
programmer U شخصی که قادر به طراحی و نوشتن برنامه کاری است
music chip U مدار مجتمع قادر به تولید صوت موسیقی و tane
blue bark U تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
demand accommodation U تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
letters rogatory U نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
postulancy U تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
nonce word U واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
speculative demand for money U تقاضای سفته بازی برای پول
statement of charge U مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
to withdraw an application U صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
handle U نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
handles U نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
communication U ترمینال یا مودمی که قادر به ذخیره سازی داده ارسال شده است
recorder U قطعهای که قادر به ارسال سیگنالهای ورودی به رسانه ذخیره سازی است
recorders U قطعهای که قادر به ارسال سیگنالهای ورودی به رسانه ذخیره سازی است
faulted U سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
faults U سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
communicating word processor U پردازنده کلمه یا ایستگاه کاری که قادر به ارسال و دریافت داده است
edp U پردازشگر کلمه که قادر به انجام توابع پردازش داده مشخص است
hypermedia U متن با کلمات کلیدی خاص که قادر به نمایش تصویر و صوت باشد
landplane U هواپیمایی که قادر به برخاستن از سطح زمین که شامل برف و یخ نیز میگرددمیباشد
fault U سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
ARQ U که در صورت خطا تقاضای ارسال دوباره داده میکند
The victors demanded unconditional surrender . U فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com