Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
effective demand
U
تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
victualling bill
U
پروانه حمل کالائی که درانبار گمرکی موجود باشد
storage
U
مواد مختلف که قادر به ذخیره داده هستند
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
inelastic demand
U
تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
pseudo random
U
قط عات حافظه RAM پویا , که قادر به تنظیم مجدد هستند و بنابراین فاهری مشابه قطعه , RAM ایستا دارند
short lot
U
کالایی که مقدار موجود از ان کم است و در محوطه کوچک انبار میشود
blood chit
U
تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
caveator
U
کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
theory of effective demand determination
U
نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
dead stock
U
کالای بدون خریدان
paged address
U
که بعد شماره صفحه به آنها اختصاص داده میشود. آدرسهای حافظه مربوط به صفحهای هستند که بعدا به حافظه فیزیکی موجود تط بیق داده میشود.
prohibitive price
U
بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
To place an order for some goods.
U
کالائی را سفارش دادن
consumption history
U
شرح حال مصرف کالائی خاص
wage good
U
کالائی که نقش مزد را ایفا میکند
polymorph
U
عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
standard
U
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standards
U
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
caveat emptor
U
یعنی خریدارخود مسئول بازرسی کالائی که می خرد میباشد
current ratio
U
نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
whole prices
U
قیمتهای عمده
market prices
U
قیمتهای بازار
relative prices
U
قیمتهای نسبی
official prices
U
قیمتهای رسمی
demand price
U
حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
Shoppers were scrambling to get the best bargains.
U
خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
competitive price
U
قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
distorted prices
U
قیمتهای تحریف شده
guaranteed prices
U
قیمتهای تضمین شده
value cost contract
U
پیمان بستن با قیمتهای پایه
market prices
U
قیمتهای تعیین شده در بازار
index of retail prices
U
شاخص قیمتهای خرده فروشی
price support system
U
نظام قیمتهای حمایت شده
index of wholesale prices
U
شاخص قیمتهای عمده فروشی
point of sale
U
محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
implied malice
U
سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
accumulated profit
U
پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
sets
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer
U
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
tabled
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
cads
U
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cad
U
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
escalation
U
مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد
paasche price index
U
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
picketings
U
اعضای اتحادیه کارگری که درحال اعتصاب خارج از محل کار خود جمع می شوند تادیگران را نیز به اعتصاب وادارند و نیز خریداران را ازخرید منصرف کنند
double coincidence of wants
U
زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
omnipotent
U
قادر مطلق
free swimming
U
قادر به شنا
almightly
U
قادر مطلق
all-powerful
U
قادر مطلق
numerate
U
قادر شمردن
omnipotent
U
قادر متعال
motile
U
قادر بجنبش
dosages
U
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage
U
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
able to justify bail
U
قادر به تقبل ضمانت
solvent
U
قادر به پرداخت قروض
solvent
U
قادر به پرداخت دیون
solvents
U
قادر به پرداخت قروض
solvents
U
قادر به پرداخت دیون
literacy
U
قادر به خواندن بودن
enabling
U
قادر ساختن توانا
enables
U
قادر ساختن توانا
enabled
U
قادر ساختن توانا
enable
U
قادر ساختن توانا
solvable
U
قادر بتادیه وام
at the instance of
U
به تقاضای
total demand
U
تقاضای کل
aggregate demand
U
تقاضای کل
at the request of
U
تقاضای
capability
U
قادر به انجام کاری بودن
acatamathesia
U
قادر بدرک سخن نبودن
thermoduric
U
قادر به استقامت در برابرحرارت زیاد
may
U
توانایی داشتن قادر بودن
complementary demand
U
تقاضای تکمیلی
composite demand
U
تقاضای مرکب
pop the question
<idiom>
U
تقاضای ازدواج
elastic demand
U
تقاضای با کشش
inelastic demand
U
تقاضای بی کشش
applications
U
تقاضای کار
application
U
تقاضای کار
demand for payment
U
تقاضای پرداخت
giving
U
تقاضای رای
joint demand
U
تقاضای مشترک
application for loan
U
تقاضای وام
gives
U
تقاضای رای
give
U
تقاضای رای
effective demand
U
تقاضای موثر
market demand
U
تقاضای بازار
request to send
U
تقاضای ارسال
aggregate demand function
U
تابع تقاضای کل
final demand
U
تقاضای نهائی
excess demand
U
تقاضای بیش از حد
aggregate market demand
U
تقاضای کل بازار
request substitution
U
تقاضای تعویض
at the instance of
U
بر حسب تقاضای
national demand
U
تقاضای ملی
complementary demand
U
تقاضای مکمل
re claim
U
تقاضای مجدد
maximum demand
U
تقاضای بیشینه
at my request
U
مطابق با تقاضای من
factor demand
U
تقاضای عوامل
gold washing
U
شستن طلائی
[نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
facility
U
قادر به انجام کاری به سادگی بودن
enabling
U
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enables
U
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabled
U
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
eurybathic
U
قادر به زندگی کردن در اعماق مختلف اب
enable
U
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
bandwidth
U
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
taxes
U
تحمیل تقاضای سنگین
tax
U
تحمیل تقاضای سنگین
taxed
U
تحمیل تقاضای سنگین
apply for a divorce
U
تقاضای طلاق کردن
credit application
U
تقاضای گشایش اعتبار
elastic demand
U
تقاضای انعطاف پذیر
elastic demand
U
تقاضای کشش دار
derived demand
U
تقاضای مشتق شده
downward sloping demand curve
U
منحنی تقاضای نزولی
soft market
U
بازار با تقاضای خوب
oyer
U
تقاضای استماع یا دادرسی
demands
U
تقاضای خرید کالا
demanded
U
تقاضای خرید کالا
law of downward sloping demand
U
قانون تقاضای نزولی
demand
U
تقاضای خرید کالا
perfectly inelastic demand
U
تقاضای کاملا بی کشش
marginal demand price
U
قیمت تقاضای نهائی
perfectly elastic demand
U
تقاضای کاملا با کشش
rpo
U
تقاضای مظنه قیمت
to request issuance
U
تقاضای صدور کردن
individual demand schedule
U
جدول تقاضای فردی
inelastic demand
U
تقاضای غیر حساس
toa for a job or position
U
تقاضای شغل کردن
batch processing
U
سیستم کامپیوتری که قادر به پردازش گروهی از کارهاست
absolutism
U
حکومت مطلقه اعتقاد به قادر علی الاطلاق
able to withstand contamination
<adj.>
U
قادر به مقاومت در برابر آلودگی
[بوم شناسی]
ectogenic
U
قادر بادامه زندگی درخارج از میزبان خود
interactive
U
برنامه کامپیوتری قادر به پذیرش داده از عملوند
ask for a lady's hand
U
تقاضای ازدواج با بانویی کردن
rts
U
Send To Request تقاضای ارسال
put the bite on someone
<idiom>
U
از کسی تقاضای پول کردن
excess demand
U
تقاضای زیادی مازاد تقاضا
request time out
U
تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
To demand prompt payment.
U
تقاضای پرداخت فوری کردن
To ask for political asylum.
U
تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
reclamation
U
تقاضای جبران خسارت کردن
To seek political asylum.
U
تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
call of more
U
حق تقاضای زیاد کردن مبیع
demurring
U
تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurred
U
تقاضای درنگ یا مکث کردن
demur
U
تقاضای درنگ یا مکث کردن
layer
U
برنامهای که تقاضای ارسال کند
demurrer
U
تقاضای تاخیر درصدور حکم
layers
U
برنامهای که تقاضای ارسال کند
caller
U
شخصی که تقاضای تماس دارد
callers
U
شخصی که تقاضای تماس دارد
demurs
U
تقاضای درنگ یا مکث کردن
planned demand
U
تقاضای برنامه ریزی شده
graphics
U
چاپگری که قادر به چاپ تصاویر map-bit است
all weather fighter
U
هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
directors
U
هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
director
U
هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
programmers
U
شخصی که قادر به طراحی و نوشتن برنامه کاری است
aerospace vehicle
U
هر رسانگر کنترلی که قادر به پرواز در هوا و فضا باشد
macro
U
برنامه اسمبلر که قادر به کدگشایی دستورات ماکرو است
programmer
U
شخصی که قادر به طراحی و نوشتن برنامه کاری است
music chip
U
مدار مجتمع قادر به تولید صوت موسیقی و tane
blue bark
U
تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
demand accommodation
U
تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
letters rogatory
U
نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
postulancy
U
تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
nonce word
U
واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
speculative demand for money
U
تقاضای سفته بازی برای پول
statement of charge
U
مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
to withdraw an application
U
صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
handle
U
نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
handles
U
نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
communication
U
ترمینال یا مودمی که قادر به ذخیره سازی داده ارسال شده است
recorder
U
قطعهای که قادر به ارسال سیگنالهای ورودی به رسانه ذخیره سازی است
recorders
U
قطعهای که قادر به ارسال سیگنالهای ورودی به رسانه ذخیره سازی است
faulted
U
سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
faults
U
سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
communicating word processor
U
پردازنده کلمه یا ایستگاه کاری که قادر به ارسال و دریافت داده است
edp
U
پردازشگر کلمه که قادر به انجام توابع پردازش داده مشخص است
hypermedia
U
متن با کلمات کلیدی خاص که قادر به نمایش تصویر و صوت باشد
landplane
U
هواپیمایی که قادر به برخاستن از سطح زمین که شامل برف و یخ نیز میگرددمیباشد
fault
U
سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
ARQ
U
که در صورت خطا تقاضای ارسال دوباره داده میکند
The victors demanded unconditional surrender .
U
فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com