English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
isodimorphism U تقارن دو شکلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
isodimorphism U تقارن و هم شکلی بین دو چیز دوشکل
Other Matches
isochronism U تقارن
synmetry U تقارن
symmetrization U تقارن
synchronization U تقارن
symmetry U تقارن
simultaneeity U تقارن
polarity U تقارن
polarities U تقارن
parallelism U تقارن
dimorphism U دو شکلی
unification U یک شکلی
deformation U بد شکلی
amorphism U بی شکلی
monotropy U تک شکلی
formlessness U بی شکلی
for love or money <idiom> U به هر شکلی
distortions U کج شکلی
distortion U کج شکلی
isodimorphism U هم دو شکلی
trimorphous U سه شکلی
trimorphism U سه شکلی
conformity U هم شکلی
triform U سه شکلی
informity U بی شکلی
symmetry group U گروه تقارن
center of symmerty U مرکز تقارن
axis of symmery U محور تقارن
symmetry axis U محور تقارن
axis of symmetry U محور تقارن
synchrony U انطباق تقارن
symmetry element U عنصر تقارن
symmerty center U مرکز تقارن
plane of symmetry U صفحه تقارن
skewness U عدم تقارن
rotational symmetry U تقارن چرخشی
impedance balancing U تقارن امپدانس
pseudosymmetry U شبه تقارن
symmetry point U نقطه تقارن
point of symmetry U نقطه تقارن
mirror symmerty U تقارن ایینهای
plane of symmetry U سطح تقارن
asymmetrical conductivity U برقرسانایی بی تقارن
asymmetric top U فرفرهای بی تقارن
zygomorphic U دارای تقارن
geometrical <adj.> U تقارن در طرح
asymmetry U عدم تقارن
Symmetry U تقارن [ریاضی]
symmetry plane U صفحه تقارن
symmetry operation U عمل تقارن
asymmetric system U دستگاه بی تقارن
asymmetric substance U جسم بی تقارن
asymmetric molecule U مولکول بی تقارن
symmetry lines U خطوط تقارن
asymmetric carbon U کربن بی تقارن
symmetry number U عدد تقارن
transational symmerty U تقارن انتقالی
judgment on procedural matters U حکم شکلی
judgment on technicalities U حکم شکلی
(the) size of it <idiom> U به شکلی که است
trimorph U سه شکلی سه وجهی
multiform U چند شکلی
procedural law U قانون شکلی
figural aftereffect U رد حسی شکلی
unification U یگانگی یک شکلی
allotriomorphism U چند شکلی
allotropy U چند شکلی
figural openness U گشودگی شکلی
allotropism U چند شکلی
form utility U مطلوبیت شکلی
trial on procedural matters U رسیدگی شکلی
trial on technicalities U رسیدگی شکلی
deformation U دگر شکلی
conservation of orbital symmerty U بقای تقارن اوربیتال
simple axis of symmetry U محور ساده تقارن
time average symmetry U تقارن میانگین زمانی
blemish [mistake] U عدم تقارن در بافت
positive skewness U عدم تقارن مثبت
eurythmy U هم اهنگی و تقارن ساختمان
alternating axis of symmerty U محور تقارن متناوب
eurhythmy U هم اهنگی و تقارن ساختمان
actinomorphous U دارای تقارن شعاعی
actinomorphic U دارای تقارن شعاعی
axial rotation symmerty U تقارن چرخشی محوری
isochronism U ایجاد تقارن همزمانی
mirror plane of symmetry U صفحه تقارن اینهای
plane of mirror symmetry U صفحه تقارن اینهای
crystal allotropy U چند شکلی بلور
modal dispersion U شکلی از پراکندگی پالس ها
parametron U عنصر با عدم تقارن مغناطیسی
axis U محور تقارن مهره اسه
asymmetric local deformation U تغییر شکل موضعی بی تقارن
anomalous weave U بی نظمی و عدم تقارن در بافت
symmetry allowed reaction U واکنش مجاز از لحاظ تقارن
incommensurability U عدم تقارن سنجش ناپذیری
anomal design U طرح شلوغ و بدون تقارن
triskelion U شکلی مرکب از سه پره یا سه انشعاب
counter vailing power U تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
triskele U شکلی مرکب ازسه پره یا سه انشعاب
right out <idiom> U به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
baluster-side U [شکلی شبیه بالشتک پیچیده شده]
guard cell U یکی از دو سلول لوبیایی شکلی که منافذ
figurine algebraic notation U ثبت جبری و شکلی حرکات شطرنج
angle og sideship U زاویه بین صفحات تقارن وجهت حرکت
streamlines U دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
charting U شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند
chart U شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند
charted U شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند
streamlining U دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
What does he look like? U او [مرد] چه شکلی به نظر می آید؟ [شکل ظاهری]
charts U شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند
streamline U دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
foreshortening U نمایش خطوط واقعی شکلی بصورت کوچک تر
quincunx U شکلی دارای پنج واحد یا نفش یکجور
pleomorphic U چند شکلی دارای اشکال وصور مختلف
humeral veil U پارچه مستطیل شکلی که کشیشان بر روی شانه می اندازند
trommel U غربال سیمی استوانه شکلی مخصوص سنگ معدن
move of pattern U [وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
charted U شکلی که نرخ ها در آن به صورت قط عاتی از دایره نشان داده شده اند
pausal form U دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
dentil-band U [بخش مستطیلی شکلی از لایه ی گچ بری شده در قسمتی از پیشانی سرستون]
charts U شکلی که نرخ ها در آن به صورت قط عاتی از دایره نشان داده شده اند
charting U شکلی که نرخ ها در آن به صورت قط عاتی از دایره نشان داده شده اند
chart U شکلی که نرخ ها در آن به صورت قط عاتی از دایره نشان داده شده اند
bravo, pattern U شکلی که حرارت سنج اب درعمق کمتر از 001 فاتوم نشان میدهد
bracket U رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
vertical diagraph U شکلی از سیستم رمز دو حرفی است که یک حرف بالا و یکی پایین نوشته میشود
stratus U لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند
phillips curve U شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
acrostolium U [قسمتی از دماغه کشتی در ناو جنگی باستان مه معمولا مدور، مارپیچ یا شکلی شبیه حیوانات داشته است.]
cable drum U قرقره استوانه شکلی که کابل کنترل به دور ان پیچیده شده و مقدار کابلی که با هرچرخش دسته حرکت میکند راافزایش میدهد
charted U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
chart U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charting U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charts U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
load module U یک برنامه کامپیوتر به شکلی که میتواند فورا" توسط کامپیوتر اجرا شود
polymorph U عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
shape U قالب کردن طرح کردن به شکلی دراوردن
shapes U قالب کردن طرح کردن به شکلی دراوردن
law of procedure U قانون اصول محاکمات قانون شکلی
whisker U کریستال منفرد کوچک عدسی شکلی که استحکام یا استقامت ان به بیشترین مقداری که به صورت تئوریک قابل دستیابی است بسیار نزدیک است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com