English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fancied U تفننی علاقه داشتن به
fancies U تفننی علاقه داشتن به
fanciest U تفننی علاقه داشتن به
fancy U تفننی علاقه داشتن به
fancying U تفننی علاقه داشتن به
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To be interested in ( keen on ) some thing . U به چیزی علاقه داشتن
disinterest U بی علاقه کردن بی علاقه شدن
fancy price U بهای تفننی
amateur station U فرستنده تفننی
amateur bands U باندهای فرستنده تفننی
amateur station call letters U علامت فرستنده تفننی
disinterested U : بی علاقه
nonchalant U بی علاقه
affection U علاقه
stomachy U بی علاقه
tie U علاقه
binds U علاقه
ties U علاقه
bind U علاقه
fondness U علاقه
penchant U علاقه
unresponsive U بی علاقه
interests U علاقه
interests U علاقه .
interest U علاقه .
interest U علاقه
uninterested U بی علاقه
necrophagia U علاقه به اجساد
self concern U علاقه بنفس
put up with <idiom> U علاقه مند
calf love U علاقه دمدمی
going for (someone) <idiom> U علاقه کسی
laceman U علاقه بند
fondly U از روی علاقه
enthusiasts U علاقه مند
enthusiastic U علاقه مند
tendencies U علاقه مختصر
tendency U علاقه مختصر
disinterest U علاقه نداشتن
enthusiast U علاقه مند
interested U علاقه مند
interestedness U علاقه مندی
it is of interest to me U من در ان علاقه مندم
beloved U مورد علاقه
disaffection U عدم علاقه
renunciation U قطع علاقه
focal point U علاقه - سرگرمی
(not one's) cup of tea <idiom> U علاقه ویژه
property U علاقه مایملک
liking U ذوق علاقه
concerned U علاقه مند
consuming U علاقه-عشق
disaffect U از علاقه و محبت کاستن
shebang U امر مورد علاقه
spelunking U علاقه به غار شناسی
You have piqued my interest in ... U تو من را به ... علاقه مند کردی.
uniterested U بی علاقه بی دخل وتصرف
unconcern U عدم علاقه خونسردی
To sever ones ties . to lose interest. U قطع علاقه کردن
to pique U علاقه مند کردن
heterosexuality U علاقه بجنس مخالف
fancy free U بی علاقه عاری از عشق
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
interested parties U اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
earnest U سنگین علاقه شدید به چیزی
idiopathy U علاقه خاص ناخوشی جداگانه
He takes ( heels) much interest in politics. U به سیاست خیلی علاقه دارد
I have lost my interest in football . U دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
It is of no interest to me at all. U من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
turfman U صاحب اسب و علاقه مند به اسبدوانی
uncommunicative U بی علاقه به مکالمه و تبادل فکر و خبر
wanderlust U علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
heterosexual U مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
heterosexuals U مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
theatre fiend U آدم دیوانه وار علاقه مند به تیاتر
adonis U جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
ladies' man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' men U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
bookworm U کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
the iron interest U کسانی که در معاملات اهن علاقه مند هستند
bookworms U کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
lady's man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
shrug your shoulders <idiom> U نشانه بی علاقه [لاقید] یا نا آگاه بودن [اصطلاح]
Absence makes the heart grow fonder. <proverb> U جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
association for women in computing U متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
addict U کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است
aficionado کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است.
nympholepsy U جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
May be I can interest you in this issue . U شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
fiend U دارای احساسات شدید [دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish. U اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
hacker U فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
hackers U فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
feather-bedding U مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather bedding U مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
ri/sme U سازمان تخصصی مهندسین علاقه مند در طراحی واستفاده از روبوت هاof Society the Internationalof EngineersRobotics anufacturing
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
bisexuals U دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
bisexual U دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
letter of intent U تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
apolitical U دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
special interest groups U گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
zeal U ذوق شور وطن عشق و علاقه به وطن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
localism U ایین محلی علاقه محلی
Mejidian style U طرح مجید [این طرح جلوه ای از طرح محرابی و ترکیب با گل فرنگ است که بدلیل علاقه عبدالمجید، سلطان ترکیه به این طرح آنرا به او نسبت داده اند.]
gold washing U شستن طلائی [نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
relieve U داشتن
monogyny U داشتن یک زن
to be in a f. U تب داشتن
doubting U شک داشتن
doubt U شک داشتن
redolence U بو داشتن
doubts U شک داشتن
have U داشتن
to have f. U تب داشتن
relieves U داشتن
relieving U داشتن
having U داشتن
to go hot U تب داشتن
own U داشتن
owned U داشتن
owning U داشتن
to hold a meeting U داشتن
owns U داشتن
to be feverish U تب داشتن
bears U داشتن
to possess U داشتن
to have U داشتن
to hold U داشتن
possessing U داشتن
lackvt U کم داشتن
lacks U کم داشتن
lacked U کم داشتن
lack U کم داشتن
intercommon U داشتن
to have possession of U داشتن
possess U داشتن
wanted U کم داشتن
possesses U داشتن
bears U در بر داشتن
bear U در بر داشتن
bear U داشتن
want U کم داشتن
doubted U شک داشتن
resembled U شباهت داشتن
to have in remembrance U یاد داشتن
to have in view U در نظر داشتن
resembles U شباهت داشتن
differing U فرق داشتن
differ U فرق داشتن
resemble U شباهت داشتن
differs U فرق داشتن
attend U حضور داشتن
to have in remembrance U بخاطر داشتن
resembling U شباهت داشتن
exist U وجود داشتن
possess U در تصرف داشتن
to hold in respect U محترم داشتن
to hold in contempt U سبک داشتن
hankers U اشتیاق داشتن
hankered U اشتیاق داشتن
hanker U اشتیاق داشتن
to have the pull of U برتری داشتن بر
attends U حضور داشتن
attending U حضور داشتن
vary U فرق داشتن
stinks U تعفن داشتن
stink U تعفن داشتن
exists U وجود داشتن
existed U وجود داشتن
to have patience U شکیبایی داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com