Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
impropriator
U
تفریط کننده دارایی کلیسا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
church warden
U
متصدی دارایی کلیسا
impropriation
U
دادنی دارایی کلیسا و مانند ان بغیر روحانیون
economizing
U
صرفه جویی در دارایی حداکثر استفاده را از دارایی موجود کردن
foreign attachment
U
توقیف دارایی شخص بیگانه یاغائب ازمحل دارایی
choire-enclosure
U
[دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
choir-screen
U
[دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
exonarthex
U
[هشتی ورودی کلیسا خارج از نمای اصلی کلیسا]
prebendary
U
دریافت مقرری از کلیسا وفیفه خوار کلیسا
altar-rail
U
[نرده ای در جلو محراب کلیسا کشیش برگزار کننده ی مراسم را از سایر عبادت کنندگان جدا می کند.]
elder
U
ارشد کلیسا شیخ کلیسا
he inherited a large fortune
U
دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
waste
U
تفریط
negligence
U
تفریط
wastes
U
تفریط
wasting
U
تفریط
dissipation
U
تفریط
encroachment and waste
U
تعدی و تفریط
extremity
U
افراط و تفریط
wrongful act and misuse
U
تعدی و تفریط
wastage
U
تفریط کاری
extremities
U
افراط و تفریط
finance
U
رسته دارایی دارایی
financed
U
رسته دارایی دارایی
finances
U
رسته دارایی دارایی
financing
U
رسته دارایی دارایی
take an extreme course
U
افراط یا تفریط کردن
golden mean
U
برکناری از افراط و تفریط
tortious
U
مبتنی بر تعدی و تفریط
go to extreme
U
افراط و تفریط کردن
gross negligence
U
تقصیر در نگهداری مال تعدی و تفریط
voluntary waste
U
تعدی و تفریط در عین مستاجره یا ملک موردتصرف
wastes
U
تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
waste
U
تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
negligence
U
اهمال تفریط معیار ان در CL رفتارو دقتی است که یک فرد بافهم و شعور عادی در امورخود معمول می دارد
estates
U
دارایی
financing
U
دارایی
property
U
دارایی
estate
U
دارایی
means
U
دارایی
possession
U
دارایی
asset
U
دارایی
fortunes
U
دارایی
wealth
U
دارایی
fortune
U
دارایی
finance
U
دارایی
financed
U
دارایی
portfolios
U
دارایی
holding
U
دارایی
finances
U
دارایی
portfolio
U
دارایی
pursed
U
دارایی
purses
U
دارایی
purse
U
دارایی
pursing
U
دارایی
finance office
U
اداره دارایی
finance officer
U
افسر دارایی
financial agency
U
اداره دارایی
weal
U
ثروت دارایی
weals
U
ثروت دارایی
finance ministry
U
وزارت دارایی
money bag
U
دارایی دولت
current assets
U
دارایی جاری
current asset
U
دارایی جاری
ministry of f.
U
وزارت دارایی
installation property
U
دارایی قسمت
property tax
U
مالیات دارایی
fortune
U
دارایی ثروت
private property
U
دارایی شخصی
fortunes
U
دارایی ثروت
intendant
U
پیشکار دارایی
Chancellor of the Exchequer
U
وزیر دارایی
hab
U
داشتن دارایی
Chancellors of the Exchequer
U
وزیر دارایی
hereditament
U
دارایی غیرمنقول
inventory
U
دفتر دارایی
thing
U
اسباب دارایی
circulating asset
U
دارایی جاری
assets
U
مایملک دارایی
circulating asset
U
دارایی در گردش
personalty
U
دارایی شخصی
personal state
U
دارایی منقول
capital goods
U
دارایی ثابت
personal chattels
U
دارایی منقول
possession
U
دارایی متصرفات
temporality
U
دارایی دینوی
the furniture of ones pocket
U
دارایی جیب
equity
U
دارایی شرکاء
equities
U
دارایی شرکاء
liabilities and assets
U
بدهی و دارایی
to take an inventory of
U
صورت دارایی
assets and equities
U
دارایی ودیون
cham cell or of the e.
U
وزیر دارایی
dedicated assets
U
دارایی وقف شده
belonging
U
متعلقات واموال دارایی
paraphernal
U
وابسته به دارایی شخصی زن
to come into a property
U
دارایی را بدست اوردن
private property
U
دارایی شخصی بلامعارض
hotch
U
سرجمع کردن دارایی
capital account
U
حساب دارایی وسرمایه
draw up inventory
U
تنظیم صورت دارایی
property book
U
دفتر دارایی یکان
real account
U
حساب دارایی غیرمنقول
personal chattels
U
دارایی شخصی منقول
financed
U
قسمت مالی یا دارایی
finances
U
قسمت مالی یا دارایی
finance
U
قسمت مالی یا دارایی
financing
U
قسمت مالی یا دارایی
inventory
U
صورت دارایی موجودی
hereditaments
U
دارایی غیر منقول
immovable
U
دارایی غیر منقول
jointure
U
دارایی مشترک زن و شوهر
holding
U
دراختیار داشتن دارایی
personal property
U
دارایی شخصی منقول
disinvestment
U
خرج دارایی بی چیزی
real property
U
دارایی غیر منقول
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
churchgoer
U
کلیسا رو
kirk
U
کلیسا
churchgoers
U
کلیسا رو
church
U
کلیسا
churches
U
کلیسا
stair towers turrets
U
کلیسا
bethel
U
کلیسا
realty
U
دارایی غیرمنقول و نمائات و منضمات ان
chattel
U
مال منقول دارایی شخصی
state of in her itance
U
ملک یا دارایی قابل توارث
contents of a vessel
U
دارایی یامحتویات فرف مظروف
assets
U
ابزار تجهیزات مایملک و دارایی
to sell up a debtor
U
دارایی بدهکاری راگروکشیدن وفروختن
realty
U
دارایی غیر منقول ملک
heir in tail
U
وارث دارایی حبس شده
appreciations
U
افزایش ارزش دارایی و موجودی
inventorial
U
مربوط به دفتر دارایی فهرستی
The ministry of economic affairs and finance
U
وزارت امور اقتصاد و دارایی
inventory reconciliation
U
تطابق موجودی با دارایی یکان
appreciation
U
افزایش ارزش دارایی و موجودی
benefical owner of an estate
U
مالک بهره برداریک دارایی
installation property book
U
دفتر دارایی قسمت یا یکان
territorialism
U
کلیسا سالاری
ambulacrum
U
صحن کلیسا
territoriality
U
کلیسا سالاری
double church
U
کلیسا دو طبقه
churchly
U
مربوط به کلیسا
crowde
U
سرداب کلیسا
crowd
U
سرداب کلیسا
croud
U
سرداب کلیسا
Ecclesilogy
U
کلیسا شناسی
chancel
U
محراب کلیسا
camarin
U
معبد در کلیسا
nave
U
رواق کلیسا
transept
U
بازویی کلیسا
transept
U
جناح کلیسا
transepts
U
بازویی کلیسا
transepts
U
جناح کلیسا
undercroft
U
اتاق کلیسا
tympanum
U
جبهه کلیسا
naves
U
رواق کلیسا
tympanon
U
جبهه کلیسا
tympan
U
جبهه کلیسا
croude
U
سرداب کلیسا
blind storey
U
تریبون کلیسا
lay reader
U
قاری کلیسا
steeples
U
برج کلیسا
ostiary
U
دربان کلیسا
churchyards
U
حصار کلیسا
congregations
U
حضاردر کلیسا
steeples
U
مناره کلیسا
steeple
U
برج کلیسا
presbyter
U
شیخ کلیسا
steeple
U
مناره کلیسا
nave portal
U
مدخل کلیسا
churchyards
U
حیاط کلیسا
churchmen
U
نگهبان کلیسا
congregation
U
حضاردر کلیسا
sextons
U
خادم کلیسا
churchyard
U
حیاط کلیسا
crypt
U
سرداب کلیسا
ecclesiastical
U
منسوب به کلیسا
churchyard
U
حصار کلیسا
chapelry
U
حوزه کلیسا
god's acre
U
محوطه کلیسا
kirkman
U
عضو کلیسا
facing the church
U
روبروی کلیسا
kirk
U
به کلیسا رفتن
churchman
U
نگهبان کلیسا
crypts
U
سرداب کلیسا
sexton
U
خادم کلیسا
financing
U
علم دارایی تهیه پول کردن
financed
U
علم دارایی تهیه پول کردن
finance
U
علم دارایی تهیه پول کردن
finances
U
علم دارایی تهیه پول کردن
capitalization unit
U
هزینهای که صرف دارایی ثابت میشود
sell up a debtor
U
دارایی بدهکاری را گرو کشیدن و فروختن
adventitious property
U
دارایی که بطورغیر مستقیم به ارث برسد
all that property
U
تمام ان دارایی یامال داازدست دادم
heirlooms
U
دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
jus mariti
U
حق مرد نسبت به دارایی منقول زنش
heirloom
U
دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
i parted from
U
تمام ان دارایی یا مال را ازدست دادم
the church e.
U
سازمان قانونی کلیسا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com