Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
redefine
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefined
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefines
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefining
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
timer switch
U
سوئیچ تایمر کلید برنامه ریزی شده
programmable terminal
U
ترمینال قابل برنامه ریزی
harder
U
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
hard
U
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
hardest
U
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
break
U
کلید مخصوص در صفحه کلید IBM که اجرای یک برنامه را وقتی قط ع میکند که این کلید با کلید کنترل
breaks
U
کلید مخصوص در صفحه کلید IBM که اجرای یک برنامه را وقتی قط ع میکند که این کلید با کلید کنترل
fpla
U
ارایه منطقی قابل برنامه ریزی میدان
electrically
U
نوعی EAROM که قابل برنامه ریزی است
EAPROM
U
گونهای EAROM که قابل برنامه ریزی است
cursors
U
نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
addressable
U
نشانه گری که محل آن قابل برنامه ریزی است
blast
U
ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
cursor
U
نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
blasts
U
ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
proms
U
حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
prom
U
حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
prom
U
Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
proms
U
Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
programmers
U
وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
programmer
U
وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
planning comission
U
هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
simplex method
U
روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
linear programming
U
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
graphics
U
شکل برنامه ریزی شده که روی صفحه غیرگرافیکی بجای حرف قابل نمایش است که در سیستمهای ویدیویی برای نمایش تصاویر ساده به کار می رود
businesses
U
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
business
U
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
scheduled wave
U
امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
programmable read only memory
U
حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
pl/m
U
زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
electrically
U
قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
apt
U
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
modular
U
بخشهای کوچک نوشته شده در برنامه از کد کامپیوتر که مناسب برنامه سافت یافته است و از برنامه اصلی قابل فراخوانی است
planning
<adj.>
برنامه ریزی
programming
U
برنامه ریزی
managements
U
برنامه ریزی
management
U
برنامه ریزی
schematization
U
برنامه ریزی
personnel development
U
برنامه ریزی استخدامی
planning horizon
U
افق برنامه ریزی
programs
U
برنامه ریزی کردن
planning model
U
الگوی برنامه ریزی
curriculum development
U
برنامه ریزی درسی
program
U
برنامه ریزی کردن
planning principles
U
اصول برنامه ریزی
national planning
U
برنامه ریزی ملی
work out
<idiom>
U
برنامه ریزی کردن
square away
<idiom>
U
برنامه ریزی کردن
ex ante
U
برنامه ریزی شده
develop
U
برنامه ریزی و تولید
planning horizon
U
مدت برنامه ریزی
social planning
U
برنامه ریزی اجتماعی
planning system
U
نظام برنامه ریزی
centeralized planning
U
برنامه ریزی متمرکز
population planning
U
برنامه ریزی جمعیت
planning cycle
U
دوره برنامه ریزی
programming methods
U
روشهای برنامه ریزی
comprehensive planning
U
برنامه ریزی جامع
dynamic programming
U
برنامه ریزی پویا
timing
U
برنامه ریزی زمانی
develops
U
برنامه ریزی و تولید
sectoral planning
U
برنامه ریزی بخشی
development planning
U
برنامه ریزی توسعه
overall planning
U
برنامه ریزی کلی
state planning
U
برنامه ریزی دولتی
economic planning
U
برنامه ریزی اقتصادی
optimal planning
U
برنامه ریزی مطلوب
central planning
U
برنامه ریزی مرکزی
corporate planning
U
برنامه ریزی شرکت
optimal planning
U
برنامه ریزی بهینه
centralized planning
U
برنامه ریزی متمرکز
linear programming
U
برنامه ریزی خطی
contract scheduling
U
برنامه ریزی قرارداد
educational planning
U
برنامه ریزی اموزشی
consolidated planning
U
برنامه ریزی تلفیقی
dietetics
U
برنامه ریزی غذایی
plan
U
برنامه ریزی کردن
imperative planning
U
برنامه ریزی اجباری
schedules
U
برنامه ریزی کردن
quantitative programming
U
برنامه ریزی کمی
programmed
U
برنامه ریزی شده
product planning
U
برنامه ریزی محصولات
scheduled
U
برنامه ریزی کردن
quadratic programming
U
برنامه ریزی غیرخطی
schedule
U
برنامه ریزی کردن
regional planning
U
برنامه ریزی منطقهای
agricultural planning
U
برنامه ریزی کشاورزی
macroplanning
U
برنامه ریزی کلان
rural planning
U
برنامه ریزی روستائی
financial planning
U
برنامه ریزی مالی
production planning
U
برنامه ریزی تولید
family planning
U
برنامه ریزی خانواده
goal programming
U
برنامه ریزی ارمانی
plans
U
برنامه ریزی کردن
adhoc planning
U
برنامه ریزی روزمره
projectable
U
قابل طرح ریزی
scheduled fire
U
اتشهای برنامه ریزی شده اتشهای طبق برنامه
compiling
U
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
compiled
U
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
compile
U
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
compiles
U
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
chapters
U
بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
chapter
U
بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
dynamic link library
U
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 کتابخانه برنامه ها که از طریق برنامه اصلی قابل فراخوانی است
directive planning
U
برنامه ریزی هدایت شده
planned demand
U
تقاضای برنامه ریزی شده
integer programming
U
برنامه ریزی عدد صحیح
scheduling
U
برنامه ریزی کارهای اجرائی
devise
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
manpower planning
U
برنامه ریزی نیروی انسانی
generalized planning
U
برنامه ریزی تعمیم یافته
nonprogrammed halt
U
توقف برنامه ریزی نشده
planned saving
U
پس انداز برنامه ریزی شده
devised
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
programmed label
U
برچسب برنامه ریزی شده
non numeric programming
U
برنامه ریزی غیر عددی
nonlinear programming
U
برنامه ریزی غیر خطی
programmed instruction
U
دستورالعمل برنامه ریزی شده
gosplan
U
سازمان برنامه ریزی شوروی
devising
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devises
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
inter sectoral planning
U
برنامه ریزی بین بخشی
production planning and control
U
برنامه ریزی و کنترل تولید
programmed check
U
بررسی برنامه ریزی شده
multi level planning
U
برنامه ریزی چند سطحی
programmed check
U
مقابله برنامه ریزی شده
short run planning
U
برنامه ریزی کوتاه مدت
programmed switch
U
گزینه برنامه ریزی شده
production resource planning
U
برنامه ریزی منابع تولید
programmable check
U
مقابله برنامه ریزی شده
medium term planning
U
برنامه ریزی میان مدت
decentralized planning
U
برنامه ریزی غیر متمرکز
impulse buying
U
خرید بدون برنامه ریزی
material requirements planning
U
برنامه ریزی نیازمندیهای کالا
programmed computer
U
کامپیوتر برنامه ریزی شده
long run planning
U
برنامه ریزی بلند مدت
financial planning system
U
سیستم برنامه ریزی مالی
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
planning programming budgetting
U
نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
sensitivity analysis
U
تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی
planned investment
U
سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
blow
U
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
blows
U
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
knock about
<idiom>
بدون برنامه ریزی سفر کردن
materials requirements planning
U
برنامه ریزی مواد مورد نیاز
centrally planned economy
U
اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود
development
U
برنامه ریزی تولید محصول جدید
programmed i/o
U
ورودی- خروجی برنامه ریزی شده
developments
U
برنامه ریزی تولید محصول جدید
subroutine
U
بخشی از برنامه که تابع مورد نظر را انجام میدهد و در هر زمان از داخل برنامه اصلی قابل فراخوانی است
link
U
تعداد دستورات کامپیوتری در برنامه که در هر زمان قابل فراخوانی هستند و کنترل به دستور بعدی به برنامه اصلی برمی گردد
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
to reprogram
U
دوباره برنامه ریزی
[جدید]
کردن
[رایانه شناسی]
design
U
برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
designs
U
برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
program function key
U
کلید تابعی ای برنامه
programmable function key
U
کلید برنامه پذیر
planned economies
U
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economy
U
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
delaying
U
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
plato
U
منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
delays
U
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delay
U
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
preprogrammed
U
که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
balance
U
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
balances
U
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
eds
U
وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد
program attention key
U
کلید جلب توجه برنامه
eerom
U
دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
robotics
U
مط العه هوش مصنوعی , برنامه ریزی و سافت مربوط به ساخت رباتها
graphics
U
پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند
pla
U
CI که موقتا برنامه ریزی میشود تا عملیات منط قی روی داده انجام دهد
xt
U
صفحه کلید همراه با IBMPC که اما کلید تابعی دارد که در دوستون در گوشه سمت چپ صفخه کلید قرار دارند
pf key
U
key Function Program کلید تابعی ای برنامه
businesses
U
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
business
U
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
scans
U
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scanned
U
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scan
U
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
pa key
U
key Attention Program کلید جلب توجه برنامه
breaks
U
عمل یا کلید انتخاب شده برای توقف اجرای یک برنامه
break
U
عمل یا کلید انتخاب شده برای توقف اجرای یک برنامه
facsimile
U
روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
facsimiles
U
روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
programmable logic array
U
ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
cipher
U
سیستم ارسال پیام به صورت غیر قابل خواندن با کلید رمز
cyphers
U
سیستم ارسال پیام به صورت غیر قابل خواندن با کلید رمز
microwriter
U
صفحه کلید و نمایش قابل حمل برای تایپ در حین سفر
ciphers
U
سیستم ارسال پیام به صورت غیر قابل خواندن با کلید رمز
option
U
کلیدی روی صفحه کلید که دستیابی به کار سایر کلیدها را فراهم میکند. مشابه کلید ctrl یا Alt در صفحه کلید IBM PC
options
U
کلیدی روی صفحه کلید که دستیابی به کار سایر کلیدها را فراهم میکند. مشابه کلید ctrl یا Alt در صفحه کلید IBM PC
primary key
[کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
inputted
U
دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
input
U
دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
eprom
U
PRO مخصوص که در زیرنور شدید ماوراء بنفش میتواند پاک شده و سپس دوباره برنامه ریزی شودmemory only programmableread erasableیک
scheduled
U
برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedule
U
برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedules
U
برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
run duration
U
1-کد برنامهای که کامپایل شده است و به صورتی است که مستقیماگ توسط کامپیوتر قابل اجرا است .2-برنامه مفسر تجاری که به همراه برنامه کاربردی زبان سطح بالا فروخته میشود که امکان اجرای آنرا فراهم میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com