English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rehyphenation U تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
imagism U مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است
installs U تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installing U تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
install U تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
force U کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
forces U کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
forcing U کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
pages U 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
paged U 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
page U 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
housekeeping U در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
Web crawler U نرم افزاری که درهر صفحه وب جدید در اینترنت حرکت میکند و یک اندیس پایه روی محتوای هرصفحه ایجاد میکند
updates U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
update U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
non destructive cursor U صفحه نمایش که حروف پیشین را هنگام نمایش حروف جدید برگرداند
pages U عدد یکتا انتساب شده به هر صفحه در برنامه چند رسانهای برای استفاده در صفحه با کلمات کلیدی و انتقال بین صفحات
page U عدد یکتا انتساب شده به هر صفحه در برنامه چند رسانهای برای استفاده در صفحه با کلمات کلیدی و انتقال بین صفحات
paged U عدد یکتا انتساب شده به هر صفحه در برنامه چند رسانهای برای استفاده در صفحه با کلمات کلیدی و انتقال بین صفحات
maidens U جدید
newer U جدید
novel U جدید
novels U جدید
newest U جدید
new U جدید
new- U جدید
modern U جدید
recent U جدید
unprecedentedly U جدید
up-to-date U جدید
up to date U جدید
maiden U جدید
unprecedented U جدید
postulancy U جدید الورودی
freshman U جدید الورود
neologisms U واژه جدید
freshmen U جدید الورود
neologism U واژه جدید
innovations U حرکت جدید
reorganization U صورت جدید
innovation U حرکت جدید
modern system U نظام جدید
postulant U جدید الورود
reprints U چاپ جدید
modern U جدید مدرن
reprinting U چاپ جدید
neophyte U جدید الایمان
reprint U چاپ جدید
neophytes U جدید الایمان
recent development U بسط جدید
reprinted U چاپ جدید
It's not new. جدید نیست.
the new testament U عهد جدید
proselyte U جدید الایمان
new deal U قرار جدید
revisions U چاپ جدید
revision U چاپ جدید
fresh target U هدف جدید
new deal U سیاست جدید
newfound U جدید الاکتشاف
neoteric U جدید تازه
neogenesis U تولید جدید
probes U اکتشاف جدید
probed U اکتشاف جدید
modern physics U فیزیک جدید
New Year U سال جدید
probe U اکتشاف جدید
modern sector U بخش جدید
acclimates U به اب و هوای جدید خو گرفتن
draft U بازیگر جدید تیم
neoanthropic U شبیه انسان جدید
acclimating U به اب و هوای جدید خو گرفتن
one nails drives another U غم جدید غم کهنه را بر از یاد
bring some new facts to light <idiom> U کشف حقایق جدید
kakapo U طوطی زلاند جدید
used U آنچه جدید نیست
on the bandwagon <idiom> U مشهوریت گروه جدید
ultramodern U خیلی جدید متجدد
neoanthropic U وابسته به انسان جدید
reseat U صندلی جدید دادن
reseated U صندلی جدید دادن
reseating U صندلی جدید دادن
neoplatonism U مکتب افلاطونیون جدید
restore U برگرداندن به وضعیت جدید
acclimated U به اب و هوای جدید خو گرفتن
drafts U بازیگر جدید تیم
rehousing U بخانه جدید رفتن
currencies U جدید بودن نقشه
rehouses U بخانه جدید رفتن
neo- U پیشوند بمعنی جدید
restored U برگرداندن به وضعیت جدید
rehoused U بخانه جدید رفتن
rehouse U بخانه جدید رفتن
drafted U بازیگر جدید تیم
restores U برگرداندن به وضعیت جدید
restoring U برگرداندن به وضعیت جدید
resurface U لایهی جدید افزودن
reseats U صندلی جدید دادن
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
involucrum U تشکیل استخوان جدید
neo U پیشوند بمعنی جدید
forwarding address آدرس پستی جدید
imagism U مکتب شعر جدید
resurfaces U لایهی جدید افزودن
resurfaced U لایهی جدید افزودن
currency U جدید بودن نقشه
released U قراردادن محصول جدید دربازار
demotic U وابسته بحروف جدید هیروگلیفی
release U قراردادن محصول جدید دربازار
installation U تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
epochs U اغاز فصل جدید عصر
epoch U اغاز فصل جدید عصر
The new bI'll was ratified. Unanimously. U لایحه جدید باتفاق آراءتصویب شد
renamed U دادن نام جدید به فایل
renames U دادن نام جدید به فایل
rename U دادن نام جدید به فایل
renaming U دادن نام جدید به فایل
zelanian U Zeland New وابسته به زلاند جدید
maori U قبایل مائوری زلاند جدید
analysis U یات هزینههای محصول جدید
installations U تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
precursors U ماده متشکله جسم جدید
acclimation U اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
kiwi U نوعی مرغ زلاند جدید
developments U توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
neology U استعمال واژه یااصطلاح جدید
neoplatonic U وابسته به فلسفه افلاطونی جدید
development U توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
newfound U جدید الاختراع تازه پیداشده
kiwis U نوعی مرغ زلاند جدید
natality U تعداد زایش وموالید جدید
infanticide U قاتل بچه جدید الولاده
releases U قراردادن محصول جدید دربازار
New Testament U کتب عهد جدید مسیحیان
get in the swing of things <idiom> U به شرایط جدید عادت کردن
precursor U ماده متشکله جسم جدید
granfather file U یک طرح حفافتی که در ان سه فایل جدید
cenogenesis U ایجاد میشود نسل جدید
development U برنامه ریزی تولید محصول جدید
icot U موسسه تکنولوژی کامپیوتر نسل جدید
developments U برنامه ریزی تولید محصول جدید
receptee U افرادپذیرفته شده جدید یا افرادجدیدی یکان
prescientific U مربوط بدوره قبل از علوم جدید
capital budget U بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
launched U قرار دادن محصول جدید در بازار
launching U قرار دادن محصول جدید در بازار
The new road is 40 miles long . U جاده جدید 40 میل طول دارد
neolithic U وابسته به عصر حجر جدید نوسنگی
update U بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
updated U بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
updates U بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
technologically U تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
neolith U الت سنگی مربوط به عصرحجر جدید
technological U تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
launch U قرار دادن محصول جدید در بازار
launches U قرار دادن محصول جدید در بازار
acclimates U به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
researching U توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
upgrading U قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgrades U قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgraded U قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
researched U توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
acclimating U به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
researches U توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
upgrade U قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
acclimated U به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
research U توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
New World U نیمکره غربی یا دنیای جدید امریکا
This is the site for a new scool . U اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
inserts U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
to acclimatize/acclimatise [British E] U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
development U زمان لازم برای توسعه محصول جدید
to acclimatize/acclimatise [British E] yourself U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to become acclimatized U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
proceed time U زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
insert U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
kaka U طوطی سبز زیتونی رنگ زلاند جدید
inserting U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
up to d. U تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
I'm saving up for a new bike. U من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
recombinant U موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
developments U زمان لازم برای توسعه محصول جدید
application study U بررسی امکان کاربرد اقلام جدید اماد
to acclimate [American E] to new circumstances U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
abstract representation U [ترکیب معماری پست مدرنیسم و نوگرایی جدید]
new U فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
models U ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
modelled U ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
modeled U ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
staged U تغییر بین سیستم قدیم و جدید در یک سری طبقات
This new dance at the discotheques is all the rage . U این رقص جدید دردیسکو تک ها مد روز شده است
new- U فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
modernism U نو گرایی سازش دادن عقاید قدیم باافکار جدید
How much new machinery has been installed ? U چه اندازه ماشین آلات جدید نصب شده است ؟
ceding parry U کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
newest U فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
vector U آدرسی که کامپیوتر را به محل جدید حافظه هدایت میکند
model U ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
to reprogram U دوباره برنامه ریزی [جدید] کردن [رایانه شناسی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com