English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to shift one's lodging U تغییردادن منزل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
turn U تغییردادن
to alter [to] U تغییردادن
interchange U تغییردادن
interchanged U تغییردادن
interchanges U تغییردادن
turns U تغییردادن
shift U تغییردادن
shifted U تغییردادن
shifts U تغییردادن
affect U تغییردادن
altering U تغییردادن
alters U تغییردادن
alter U تغییردادن
alteration U تغییردادن
affects U تغییردادن
altered U تغییردادن
interchanging U تغییردادن
changing U عوض کردن تغییردادن
moves U تغییردادن انتقال دادن
changes U عوض کردن تغییردادن
changed U عوض کردن تغییردادن
moved U تغییردادن انتقال دادن
change U عوض کردن تغییردادن
vary U تغییر داد تغییردادن
varies U تغییر داد تغییردادن
move U تغییردادن انتقال دادن
to change one's course U خط مشی یا رویه خودرا تغییردادن
to move a bout U پیوسته جای خود را تغییردادن
master file maintenance U تغییردادن یا اصلاح فایلهای اصلی
redefine U تغییردادن تابع یا مقداریک متغیریاشی
redefined U تغییردادن تابع یا مقداریک متغیریاشی
redefining U تغییردادن تابع یا مقداریک متغیریاشی
redefines U تغییردادن تابع یا مقداریک متغیریاشی
reposition U مقام و موقعیت چیزی را تغییردادن
preparing U تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
prepares U تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
prepare U تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
dip dodge U رد شدن از حریف با تغییردادن چوب لاکراس به دست دیگر
reprogram U تغییردادن برنامه به طوری که روی کامپیوتردیگری قابل اجرا باشد
accessing U مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایلهای ذخیره شده
accesses U مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایلهای ذخیره شده
accessed U مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایلهای ذخیره شده
access مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایل های ذخیره شده
biding U منزل
housed U منزل
home U منزل
commorancy U منزل
halting place U منزل
houses U منزل
hospices U منزل
homes U منزل
lodgings U منزل
lodging U منزل
house U منزل
hearths U منزل
hearth U منزل
dwelling U منزل
stages U منزل
stage U منزل
dwellings U منزل
inns U منزل
inn U منزل
hospice U منزل
lodged U منزل
lodges U منزل
lodge U منزل
houseful U یک منزل بر
domiciles U منزل
habitation U منزل
domicile U منزل
habitations U منزل
abodes U منزل
abode U منزل
pieds-a-terre U منزل
pied-a-terre U منزل
withindoors U در منزل
to take up one's quarters U منزل کزدن
household economy U تدبیر منزل
lodgment or lodge U منزل گیری
take up ones abode U منزل کردن
dwelling U منزل کردن
residance telephone U تلفن منزل
dwellings U منزل کردن
encage U منزل دادن
home address U آدرس منزل
accomodate U منزل دادن
He came out of the house. U از منزل درآمد
to move out U [از منزل] رفتن
housework U کار منزل
house arrest U توقیف در منزل
dwelling house U منزل مسکونی
encamps U منزل دادن
encamping U منزل دادن
encamped U منزل دادن
encamp U منزل دادن
alfresco U خارج از منزل
abides U منزل کردن
abide U منزل کردن
camps U منزل کردن
dwelt U منزل کرد
camped U منزل کردن
accommodating U منزل مناسب
camp U منزل کردن
lodge U منزل دادن
housekeeping U اداره منزل
lodge U منزل کردن
lodged U منزل دادن
home economics U اقتصاد منزل
homeward U بطرف منزل
digging U خانه منزل
lodged U منزل کردن
lodges U منزل دادن
home economics U تدبیر منزل
dwelt U منزل داشت
house U منزل گزیدن
roost U منزل کرن
outdoors U خارج از منزل
abided U منزل کردن
boarded U منزل کردن
roosts U منزل کرن
houses U منزل گزیدن
lodges U منزل کردن
quarters U منزل بخش
board U منزل کردن
accommodates U منزل دادن
accommodated U منزل دادن
housed U منزل گزیدن
accommodate U منزل دادن
roosting U منزل کرن
roosted U منزل کرن
manor U ملک تیولی منزل
houseplants U گیاه توی منزل
houseplant U گیاه توی منزل
WI'll you take me home? U مرا به منزل می رسانید ؟
Is there anybody at home ? Anybody home ? U کسی منزل هست ؟
search warrant U حکم تفتیش منزل
to move out U [از منزل] بارکشی کردن
search warrants U حکم تفتیش منزل
I am staying at the hotel. U در هتل منزل دارم.
manors U ملک تیولی منزل
To put up at a place . U درجایی منزل کردن
halfway houses U منزل نیمه راه
house service meter U کنتور برق منزل
to fix up U منزل دادن پوشانیدن
accommodation U منزل وسایل راحتی
lodgment U منزل گیری استقرار
petted U حیوان اهلی منزل
well lodged U دارای منزل راحت
pets U حیوان اهلی منزل
accommodations U منزل وسایل راحتی
pet U حیوان اهلی منزل
withindoors U اشخاص داخل منزل
house wiring switch U کلید برق منزل
halfway house U منزل نیمه راه
lodgement U منزل گیری استقرار
domiciles U منزل یا مرکز مهم امور
domicile U منزل یا مرکز مهم امور
room U مسکن گزیدن منزل دادن به
easement U راحت شدن از درد منزل
outhouse U منزل یا حیاط پهلویی یا دورافتاده
put-up U طرح کردن منزل دادن
outhouses U منزل یا حیاط پهلویی یا دورافتاده
put up U طرح کردن منزل دادن
rooms U مسکن گزیدن منزل دادن به
He went home on leave . U مرخصی گرفت رفت منزل
eating out U صرف غذا بیرون از منزل
speciality of the house U غذای مخصوص طبخ منزل
A load askew does not reach its destination . <proverb> U بار کج به منزل نمى رسد .
I'll be at home today . U امروز منزل خواهم بود
to put up U منزل دادن به نامزد کردن
Could you put us up for the night ? U ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
come and take p luck with us U بفرمایدبرویم منزل هرچه پیداشدباهم می خوریم
where do you live U کجا زندگی می کنید یا منزل دارید
I'd like to have a place of my own [to call my own] . U من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
A light burden soon reaches home . <proverb> U بار سبک زود به منزل مى رسد .
with whom do you board U پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
subsidized accommodation U منزل با کمک هزینه [کرایه و غیره]
Try to be home before dark. U سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
barracked U منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
barrack U منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
barracking U منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
Floreale U [سبک تزئینات منزل در معماری هنر نوی ایتالیا]
Lets go to my house for pot luck . U برویم منزل ما با لا خره یک لقمه نان وپنیر پیدا می شود
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . U اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
The hotel was home from home . U هتل مثل منزل خودمان بود ( راحت وکم تشریفات )
to register with the police U نشانی خود را در اداره پلیس ثبت کردن [نقل منزل]
Home , sweet home . U هیچ کجا منزل خود آدم نمی شود ( ازنظرراحتی وغیره )
yule log U کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
housed U منزل دادن پناه دادن
houses U منزل دادن پناه دادن
house U منزل دادن پناه دادن
quarantines U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantine U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantined U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantining U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com