Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 237 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
determinant
U
تعیین کننده
determinants
U
تعیین کننده
indicating
U
تعیین کننده
crucial
U
تعیین کننده
crucially
U
تعیین کننده
determinative
U
تعیین کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
marker
U
تعیین کننده شاخص هدف شاخص
markers
U
تعیین کننده شاخص هدف شاخص
gyroscope
U
وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
gyroscopes
U
وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
determinant
U
عامل تعیین کننده
determinants
U
عامل تعیین کننده
cartel
U
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartels
U
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
air transport allocations board
U
هیئت تعیین کننده سهمیه ترابری هوایی
authenticator
U
تعیین کننده سیستم نشانی
boxman
U
عضو هیئت تعیین کننده محل افتادن توپ
coefficient of determination
U
ضریب تعیین کننده
combat resolution
U
تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
crucial experiment
U
ازمایش تعیین کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
determining tendency
U
گرایش تعیین کننده
doppler radar
U
رادار تعیین کننده اشیاء ثابت و متحرک
dream determinant
U
تعیین کننده رویا
driving range
U
علامت تعیین کننده فاصله ها
electroscope
U
تعیین کننده برق
fault localization apparatus
U
دستگاه تعیین کننده محل خطا
form determinant
U
تعیین کننده شکل
laser disignator
U
تعیین کننده هدف لیزری
localizer
U
انتن سمت نما یا تعیین کننده محل هواپیما نسبت به مسیرباند فرود
oddsmaker
U
تعیین کننده امتیاز
policy maker
U
سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
range markers
U
علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
rate determining step
U
مرحله تعیین کننده سرعت
rorschach determinant
U
تعیین کننده رورشاخ
words of limitation
U
الفاظ تعیین کننده سهم هرکس در سند
pile height
U
ارتفاع پرز
[این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
Other Matches
authentication
U
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
dosimetry
U
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locates
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
air priorities committee
U
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing
U
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
radar locating
U
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix
U
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
designation
U
تعیین
formulation
U
تعیین
determination
U
تعیین
appointments
U
تعیین
designations
U
تعیین
emplacement
U
تعیین جا
specification
U
تعیین
assignment of space
U
تعیین جا
fixations
U
تعیین
fixation
U
تعیین
appointment
U
تعیین
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
blood group
U
تعیین کردن
assignations
U
تعیین وقت
fixes
U
تعیین کردن
slates
U
تعیین کردن
assignability
U
قابل تعیین
assignment of tasks
U
تعیین وفایف
admeasurement
U
تعیین اندازه
assignation
U
تعیین وقت
typification
U
تعیین نمونه
avow
U
شرط تعیین
assessments
U
تعیین مالیات
avowing
U
شرط تعیین
slate
U
تعیین کردن
slated
U
تعیین کردن
admensuration
U
تعیین اندازه
emplacement
U
تعیین محل
placement
U
تعیین شغل
titration
U
تعیین عیار
blood types
U
تعیین کردن
identification
U
تعیین هویت
watermarks
U
تعیین میزان مد اب
specifying
U
تعیین کردن
specify
U
تعیین کردن
appropriated
<adj.>
<past-p.>
U
تعیین شده
specifies
U
تعیین کردن
determines
U
تعیین کردن
damage assessment
U
تعیین خسارات
provided
<adj.>
<past-p.>
U
تعیین شده
determine
U
تعیین کردن
assessment
U
تعیین مالیات
watermark
U
تعیین میزان مد اب
abounds
U
تعیین حدودکردن
avows
U
شرط تعیین
abounded
U
تعیین حدودکردن
enumeration
U
تعیین شماره
blood type
U
تعیین کردن
abounding
U
تعیین حدودکردن
placements
U
تعیین شغل
nomination
U
تعیین نامزدی
nominations
U
تعیین نامزدی
determining
U
تعیین کردن
blood groups
U
تعیین کردن
laid on
<past-p.>
U
تعیین شده
redirection
U
تعیین جهت
wage determination
U
تعیین دستمزد
range determination
U
تعیین مسافت
appraisals
U
تعیین قیمت
price determination
U
تعیین قیمت
appoints
U
تعیین کردن
appoint
U
تعیین کردن
foreordainment
U
تعیین از پیش
demark
U
تعیین حدودکردن
tell off
U
تعیین کردن
delimitation
U
تعیین حدود
indeterminable
U
تعیین ناپذیر
specified
U
تعیین شده
identifying
U
تعیین کردن
indentification
U
تعیین هویت
identify
U
تعیین کردن
income determination
U
تعیین درامد
formulation
U
تعیین کردن
budget determinant
U
تعیین بودجه
redirection
U
تعیین مسیر
valorization
U
تعیین ارزش
completely specified
U
با تعیین کامل
bound
U
تعیین کردن
earmarked
U
تعیین شده
nominative
U
تعیین شده
signification
U
تعیین افهار
appraisal
U
تعیین قیمت
job placement
U
تعیین شغل
demarcation
U
تعیین حدود
fix on
U
تعیین کردن
appointe
U
تعیین کردن
identifies
U
تعیین کردن
frequency allocation
U
تعیین فرکانس
routes
U
تعیین خط مسیر
orientation
U
تعیین جهت
frequency assignment
U
تعیین فرکانس
frequency determination
U
تعیین فرکانس
frequency designation
U
تعیین فرکانس
quantification
U
تعیین خاصیت
determination coefficient
U
ضریب تعیین
unitization
U
تعیین واحد
location
U
تعیین محل جا
locations
U
تعیین محل جا
moisture determination
U
تعیین رطوبت
ascertian
U
تعیین کردن
coefficient of determination
U
ضریب تعیین
route
U
تعیین خط مسیر
identified
U
تعیین کردن
fix
U
تعیین کردن
orientation
U
تعیین موقعیت
sex determination
U
تعیین جنسیت
assignment
U
تعیین تعدادسهمیه
determinable
U
قابل تعیین
predesignation
U
تعیین قبلی
assignments
U
تعیین تعدادسهمیه
locate
U
تعیین محل کردن
demarcates
U
تعیین حدود کردن
determinate
U
تعیین شده محدود
demarcating
U
تعیین حدود کردن
animadvert
U
تعیین تقصیر ومجازات
fault localization
U
تعیین محل خطا
acquires
U
به دست اوردن تعیین
assessments
U
تعیین نتایج حاصله
designatory
U
وابسته به تخصیص و تعیین
mix design
U
تعیین نسبتهای اختلاط
designable
U
قابل طرح یا تعیین
fixes
U
تعیین کردن قراردادن
apportionment
U
تعیین سهم و حصه
to fix quota
U
تعیین سهمیه کردن
administered price
U
قیمت تعیین شده
prifix
U
قبلا تعیین کردن
identifies
U
تعیین هویت کردن
fix
U
تعیین کردن قراردادن
prifixal
U
قبلا تعیین کردن
alidade
U
الیداددستگاه تعیین سمت
datable
U
قابل تعیین تاریخ
identified
U
تعیین هویت کردن
identifying
U
تعیین هویت کردن
dateable
U
قابل تعیین تاریخ
national income determination
U
تعیین درامد ملی
admeasure
U
تعیین حصه کردن
located
U
تعیین محل کردن
demarcated
U
تعیین حدود کردن
demarcate
U
تعیین حدود کردن
assignable
U
قابل تعیین و تخصیص
genealogize
U
تعیین نسب کردن
flight clearance
U
تعیین امنیت پرواز
optometry
U
تعیین میزان دیدچشم
locates
U
تعیین محل کردن
maximum probility detection
U
تعیین احتمال حداکثر
locating
U
تعیین محل کردن
molecular weight determination
U
تعیین وزن مولکولی
identify
U
تعیین هویت کردن
predesignate
U
قبلا تعیین شده
peg
U
تعیین حدود کردن
identification problem
U
مسئله تعیین هویت
pegs
U
تعیین حدود کردن
nominees
U
منصوب تعیین شده
theory of income determination
U
نظریه تعیین درامد
leader's rule
U
تعیین مسافت امن
preassigned
U
قبلا تعیین شده
redirection operator
U
عملگر تعیین جهت
cryoscopy
U
تعیین نقطه انجماد
nominee
U
منصوب تعیین شده
quantifying
U
کمیت را تعیین کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com