English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
assess U تعیین کردن بستن
assessed U تعیین کردن بستن
assesses U تعیین کردن بستن
assessing U تعیین کردن بستن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
authentication U تعیین نشانی تعیین معرف کردن
locate U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to prescribe something [legal provision] U چیزی را تعیین کردن [تجویز کردن] [ماده قانونی] [حقوق]
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
attaches U 1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attaching U 1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attach U 1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
dog down U بستن و جذم کردن درب محکم کردن درپوش اشیاء
set out U شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
designates U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designating U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designate U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
determining U تعیین کردن
determines U تعیین کردن
determine U تعیین کردن
bound U تعیین کردن
slated U تعیین کردن
specify U تعیین کردن
slates U تعیین کردن
appoints U تعیین کردن
specifies U تعیین کردن
specifying U تعیین کردن
slate U تعیین کردن
tell off U تعیین کردن
appoint U تعیین کردن
ascertian U تعیین کردن
identified U تعیین کردن
blood type U تعیین کردن
blood group U تعیین کردن
blood types U تعیین کردن
fixes U تعیین کردن
blood groups U تعیین کردن
formulation U تعیین کردن
identifies U تعیین کردن
fix on U تعیین کردن
identifying U تعیین کردن
fix U تعیین کردن
identify U تعیین کردن
appointe U تعیین کردن
contract U مخفف کردن مقاطعه کردن قرارداد بستن
bound U خیز محدود کردن مقید کردن بستن
mach hold U بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
delimit U تعیین کردن حدود
delimiting U تعیین کردن حدود
delimited U تعیین کردن حدود
pin point U تعیین محل کردن
stating U تعیین کردن حال
state- U تعیین کردن حال
stated U تعیین کردن حال
states U تعیین کردن حال
predestine U قبلا تعیین کردن
prifixal U قبلا تعیین کردن
locating U تعیین محل کردن
abound O تعیین حدود کردن
located U تعیین محل کردن
locates U تعیین محل کردن
predetermine U قبلا تعیین کردن
admeasure U تعیین حصه کردن
prifix U قبلا تعیین کردن
clearance U تعیین صلاحیت کردن
appraisal U تعیین قیمت کردن
locate U تعیین محل کردن
demarcates U تعیین حدود کردن
state U تعیین کردن حال
identifying U تعیین هویت کردن
genealogize U تعیین نسب کردن
identified U تعیین هویت کردن
demarcate U تعیین حدود کردن
fix U تعیین کردن قراردادن
to fix quota U تعیین سهمیه کردن
identifies U تعیین هویت کردن
demarcated U تعیین حدود کردن
demarcating U تعیین حدود کردن
fixes U تعیین کردن قراردادن
identify U تعیین هویت کردن
quantified U کمیت را تعیین کردن
rezone U از نومحدوده تعیین کردن
quantifying U کمیت را تعیین کردن
delimits U تعیین کردن حدود
quantify U کمیت را تعیین کردن
quantifies U کمیت را تعیین کردن
peg U تعیین حدود کردن
appraisals U تعیین قیمت کردن
pegs U تعیین حدود کردن
qualifies U تعیین کردن قدرت راتوصیف کردن
qualify U تعیین کردن قدرت راتوصیف کردن
bindings U صحافی کردن به هم بستن
astringe U جمع کردن بستن
binding U صحافی کردن به هم بستن
turn off <idiom> U بستن ،خاموش کردن
shut off U قطع کردن بستن
block U بستن مسدود کردن
blocks U بستن مسدود کردن
steek U بستن سجاف کردن
blocked U بستن مسدود کردن
state- U تعیین کردن وقرار دادن
prescribing U نسخه نوشتن تعیین کردن
prescribes U نسخه نوشتن تعیین کردن
prescribed U نسخه نوشتن تعیین کردن
routes U مسیر چیزیرا تعیین کردن
quantitate U چندی چیزی را تعیین کردن
prescribe U نسخه نوشتن تعیین کردن
states U تعیین کردن وقرار دادن
subrogate U قائم مقام تعیین کردن
state U تعیین کردن وقرار دادن
stating U تعیین کردن وقرار دادن
to set out U نشان دادن تعیین کردن
route U مسیر چیزیرا تعیین کردن
stated U تعیین کردن وقرار دادن
seals U مهر و موم کردن بستن
to bar apatn U بستن و مسدود کردن راه
stipulate U پیمان بستن تصریح کردن
To turn the tap on (off). U شیر آب را باز کردن ( بستن )
to lay on U بستن مالیات تحمیل کردن
decamp U رخت بر بستن کوچ کردن
pretend U بخود بستن دعوی کردن
string U مربی خم کردن کمان و بستن زه
cincture U احاطه کردن کمرچیزی را بستن
decamped U رخت بر بستن کوچ کردن
pretends U بخود بستن دعوی کردن
decamping U رخت بر بستن کوچ کردن
stamp U نقش بستن منقوش کردن
to form a notion U اندیشه کردن خیال بستن
arrogate U غصب کردن بخود بستن
seal U مهر و موم کردن بستن
stamps U نقش بستن منقوش کردن
assumes U بخود بستن وانمود کردن
assume U بخود بستن وانمود کردن
wattle U نرده گذاری کردن بستن
stipulates U پیمان بستن تصریح کردن
stipulating U پیمان بستن تصریح کردن
pretending U بخود بستن دعوی کردن
decamps U رخت بر بستن کوچ کردن
feigns U بخود بستن جعل کردن
feign U بخود بستن جعل کردن
exact location U تعیین کردن محل دقیق نقاط
grant a period of grace U ضرب الاجل تعیین کردن تمهیل
sexualize U جنس برای چیزی تعیین کردن
levy U مالیات بستن بر جمع اوری کردن
setting up U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
trusses U بهم بستن بادبان را جمع کردن
set U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
seel U چشم خود را بستن کور کردن
sets U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
gagged U پوزه بند بستن محدود کردن
lace U بندکفش را بستن یراق دوزی کردن
laces U بندکفش را بستن یراق دوزی کردن
truss U بهم بستن بادبان را جمع کردن
levying U مالیات بستن بر جمع اوری کردن
gags U پوزه بند بستن محدود کردن
trussing U بهم بستن بادبان را جمع کردن
trussed U بهم بستن بادبان را جمع کردن
gagging U پوزه بند بستن محدود کردن
gag U پوزه بند بستن محدود کردن
shunted U موازی کردن بستن بسته شدن
shunts U موازی کردن بستن بسته شدن
levied U مالیات بستن بر جمع اوری کردن
levies U مالیات بستن بر جمع اوری کردن
shunt U موازی کردن بستن بسته شدن
appraising U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraise U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraised U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
to orient compound U نسبت اجزای ترکیبی را بایکدیگر تعیین کردن
appraises U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
quantize U با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
shut off <idiom> U بستن شیرآب یا خاموش کردن کلید برق
buckled U باسگک بستن دست وپنجه نرم کردن
to occlude U بستن [جلو چیزی راگرفتن ] [مسدود کردن]
buckle U باسگک بستن دست وپنجه نرم کردن
buckles U باسگک بستن دست وپنجه نرم کردن
lacevi U بستن با بند سفت کردن حاشیه دارکردن
authentication U تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
dosimetry U تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
located U تعیین کردن معلوم کردن
defining U تعیین کردن تعریف کردن
defines U تعیین کردن تعریف کردن
define U تعیین کردن تعریف کردن
assign U ارجاع کردن تعیین کردن
locate U تعیین کردن معلوم کردن
assigned U ارجاع کردن تعیین کردن
locating U تعیین کردن معلوم کردن
locates U تعیین کردن معلوم کردن
defined U تعیین کردن تعریف کردن
assigning U ارجاع کردن تعیین کردن
assigns U ارجاع کردن تعیین کردن
limit U محدود کردن تعیین کردن حد
To be out to do some thing . U کمر همت بستن ( کمر انجام کاری را بستن )
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
doctrines U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrine U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
air priorities committee U کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com