Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (27 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
radio fix
U
تعیین محل هواپیما یا ناو با استفاده ازگوش دادن به دو یا چندایستگاه فرستنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
radio fix
U
تعیین محل فرستنده دشمن یاخودی بااستفاده از دو یا چندایستگاه به گوش
vor
U
وسیله تعیین جهت ارسال امواج فرستنده دشمن
command speed
U
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
intended track
U
مسیر تعیین شده هواپیما
decca
U
سیستم تعیین محل دقیق یا بهترین محل برای ایستگاه فرستنده
radio position finding
U
روش تعیین محل ایستگاه فرستنده به روش تقاطع
diplexer
U
وسیلهای که استفاده از یک انتن را بصورت همزمان یامجزا توسط دو فرستنده ممکن میسازد
dial up line
U
خط تلفن معمولی که میتواندبه عنوان دست دستگاه فرستنده در مخابرات استفاده شود
fixer network
U
شبکه اکتشاف و تعیین محل هواپیما روی صفحه رادار
localizer
U
انتن سمت نما یا تعیین کننده محل هواپیما نسبت به مسیرباند فرود
bench check
U
ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
pressure cabin
U
بخشی از هواپیما که افراد وخدمه در ان قرار دارند وهمیشه فشار در ان برابر یابیشتر از حد تعیین شده است
radiolocation
U
تعیین محل نقاط با استفاده ازامواج رادیویی
authentication
U
استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
photo finish
U
استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
locating
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
center
U
تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
instrument landing
U
فرود با استفاده ازدستگاههای کنترل هواپیما وبرج مراقبت
direct plotting
U
تعیین عناصر تیربدون استفاده از طرح تیر یاوسایل هدایت اتش
middle ear
U
حفره کوچکی محدود به پرده که صدا را ازگوش خارجی به گوش داخلی منتقل میکند
indicated airspeed
U
سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
ferrets
U
هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
ferret
U
هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
shuttle
U
رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
shuttles
U
رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
shuttled
U
رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
toolbox
U
مجموعه توابع از پیش تعیین شده که در حین نوشتن برنامه استفاده می شوند
ethernet
U
شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل looxial ضخیم و گیرنده / فرستنده برای اتصال به شاخههای کابل قابل سرویس دهی در مسافت دور
default
U
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaulted
U
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaults
U
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaulting
U
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
alphaphotographic
U
آنچه باعث نمایش تصاویر با استفاده از حروف گرافیکی از پیش تعیین شده برای سرویسهای تلتکس می شوند
design landing weight
U
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام فرود هواپیما برای استفاده در محاسبات طراحی
muffs
U
مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffed
U
مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muff
U
مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffing
U
مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
state
U
تعیین کردن وقرار دادن
states
U
تعیین کردن وقرار دادن
to set out
U
نشان دادن تعیین کردن
state-
U
تعیین کردن وقرار دادن
stated
U
تعیین کردن وقرار دادن
stating
U
تعیین کردن وقرار دادن
signalling
U
1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده
cocooning
U
روکش دادن بدنه هواپیما
vectored attacks
U
تک غیر مستقیم هواپیما به هدف با استفاده از هدایت یک یکان زمینی مستقر دراطراف هدف
kilim
[glim]
U
گلیم
[زیر اندازی ساده از پشم گوسفند یا بز که پرز نداشته و پود نما است و رنگ آمیزی و نقشه آن با استفاده از پودهای رنگی تعیین می شود.]
yaw
U
پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
yawed
U
پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
recognition
U
تشخیص شناسایی هواپیما یا ناوتشخیص دادن
applied
U
هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
rabal
U
روش تعیین اوضاع جوی به وسیله بالنهای هواسنجی روش استفاده از پیامهای هواسنجی
microsoft
U
واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد
cannibalize
U
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes
U
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising
U
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizing
U
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalises
U
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalized
U
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalised
U
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
observers
U
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observer
U
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
authentication
U
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
landing gear
U
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
approach end
U
نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
utilised
U
مورد استفاده قرار دادن
utilises
U
مورد استفاده قرار دادن
utilizing
U
مورد استفاده قرار دادن
utilize
U
مورد استفاده قرار دادن
utilising
U
مورد استفاده قرار دادن
utilizes
U
مورد استفاده قرار دادن
altitude sickness
U
حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
barometric leveling
U
تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
touchdowns
U
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdown
U
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
aircraft scrambling
U
دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
duty assignment
U
واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
aft
U
قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
air mileage indicator
U
کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
plane director
U
نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
aircraft arresting barrier
U
وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
spoiler
U
صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
designating
U
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designate
U
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
set out
U
شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
designates
U
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
space charter
U
اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
screwpropeller
U
پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
utilising
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilised
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizes
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
collective goods
U
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
clocks
U
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
clock
U
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
electroplat
U
قرار دادن یک فلز بر روی سطح مواد با استفاده ازالکترولیز
offset method
U
روش استفاده از خط سری درنشان دادن نقاط روی نقشه
coordinated turn
U
دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
Good grief!
<idiom>
U
این کلمه برای نشان دادن تعجب (چه خوب چه بد)استفاده میشود
dot matrix
U
روش شکل دادن به حروف با استفاده ازنقاط درون ماتریسهای مستط یلی
end
U
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ended
U
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ends
U
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
insertion point
U
نشانگری که برای نشان دادن محل تایپ متن در یک نوشته استفاده میشود
moments
U
ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moment
U
ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
holding point
U
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
flourish
U
نقش و نگار دادن به متن فرش
[با استفاده از طرح های گلدار جهت تزپین بیشتر]
azimuth indicator
U
شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
roll in point
U
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
transition altitude
U
ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
arresting gear
U
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
dosimetry
U
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
aircraft cross servicing
U
سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
apron
U
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aprons
U
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
images
U
تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
finder
U
واسط کاربر گرافیکی به Macintosh اجازه دادن به کابر به مشاهده فایل ها و شروع برنامههای کاربردی با استفاده از Mouse
image
U
تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
suspends
U
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspend
U
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspending
U
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
troop space
U
جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
goldie
U
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
air priorities committee
U
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
clear way
U
محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
forwarder
U
فرستنده
wireless station
U
فرستنده
chooser
U
فرستنده
dispatcher
U
فرستنده
agent
U
فرستنده
agents
U
فرستنده
sender
U
فرستنده
consignor
U
فرستنده
transmitters
U
فرستنده
transmitter
U
فرستنده
senders
U
فرستنده
shipper
U
فرستنده
transmitting set
U
فرستنده
sending set
U
فرستنده
transmitters
U
دستگاه فرستنده
transmitters
U
فرستنده رادیویی
jamming transmitter
U
فرستنده پارازیت
pulse transmitter
U
فرستنده پالس
noise transmitter
U
فرستنده پارازیت
transmitting antenna
U
انتن فرستنده
amateur station
U
فرستنده تفننی
television broadcasting station
U
فرستنده تلویزیون
sender
U
فرستنده پیام
sending state
U
کشور فرستنده
service area
U
برد فرستنده
senders
U
فرستنده پیام
transreceiver
U
فرستنده و گیرنده
amateur transmitter
U
فرستنده اماتور
mobile station
U
فرستنده متحرک
transmitter
U
دستگاه فرستنده
intermediate transmitter
U
فرستنده میانی
emergency transmitter
U
فرستنده اضطراری
intermediate transmitter
U
فرستنده واسطه
consignor
U
فرستنده کالا
forwarding country
U
کشور فرستنده
transmitter
U
فرستنده رادیویی
broadcast station
U
ایستگاه فرستنده
transceiver
U
فرستنده و گیرنده
dead time
U
زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
convoy routing
U
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
dead freight
U
کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
long wave transmitter
U
فرستنده موج بلند
broadcasting station
U
ایستگاه رادیویی فرستنده
reverse
U
داده ازگیرنده به فرستنده
amateur bands
U
باندهای فرستنده تفننی
directional transmitter
U
فرستنده جهت دار
radio telephone transmitter
U
فرستنده تلفن بیسیم
transceiver
U
دستگاه گیرنده فرستنده
transmissive
U
انتقال دهنده فرستنده
directive sending
U
فرستنده جهت دار
handset
U
دستگاه فرستنده وگیرنده
shipper
U
فرستنده کالا با کشتی
handsets
U
دستگاه فرستنده وگیرنده
reversed
U
داده ازگیرنده به فرستنده
reverses
U
داده ازگیرنده به فرستنده
reversing
U
داده ازگیرنده به فرستنده
amateur station call letters
U
علامت فرستنده تفننی
impluse sender
U
فرستنده ضربه جریان
handie talkie
U
فرستنده دستی کوچک
vertical
U
نرم افزار کاربردی که برای استفاده خاص طراحی شده است و نه استفاده عمومی
idle
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idlest
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idles
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
free
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
capacities
U
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com