English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
emplacement U تعیین محل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
award U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarded U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarding U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awards U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
marker U تعیین کننده شاخص هدف شاخص
markers U تعیین کننده شاخص هدف شاخص
state U تعیین کردن حال
state U تعیین کردن وقرار دادن
state- U تعیین کردن حال
state- U تعیین کردن وقرار دادن
stated U تعیین کردن حال
stated U تعیین کردن وقرار دادن
states U تعیین کردن حال
states U تعیین کردن وقرار دادن
stating U تعیین کردن حال
stating U تعیین کردن وقرار دادن
lag U زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
lagged U زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
lags U زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
test U داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
tested U داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
tests U داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
location U تعیین محل جا
locations U تعیین محل جا
orientation U تعیین جهت
orientation U تعیین موقعیت
clearance U تعیین صلاحیت کردن
bear U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
gyroscope U وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
gyroscopes U وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
nomination U تعیین نامزدی
nominations U تعیین نامزدی
appointment U تعیین
appointments U تعیین
zero hour U هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی
specifies U تعیین کردن
specify U تعیین کردن
specifying U تعیین کردن
quantifiable U قابل سنجش یا تعیین
hands on U تعیین یک فعالیت یا اموزش که باعملکرد واقعی قطعهای ازسخت افزار درگیر است
hands-on U تعیین یک فعالیت یا اموزش که باعملکرد واقعی قطعهای ازسخت افزار درگیر است
purple U در رهگیری هوایی یعنی یکان یا هواپیمای تعیین شده مشکوک به حمل جنگ افزاراتمی است
burned U کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است
delimit U تعیین کردن حدود
delimited U تعیین کردن حدود
delimiting U تعیین کردن حدود
delimits U تعیین کردن حدود
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
metronome U اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
metronomes U اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
locate U تعیین محل کردن
locate U تعیین کردن معلوم کردن
locate U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locate U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located U تعیین محل کردن
located U تعیین کردن معلوم کردن
located U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
located U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates U تعیین محل کردن
locates U تعیین کردن معلوم کردن
locates U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locates U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating U تعیین محل کردن
locating U تعیین کردن معلوم کردن
locating U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locating U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
assignation U تعیین وقت
assignations U تعیین وقت
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
identified U تعیین هویت کردن
identified U تعیین کردن
identifies U تعیین هویت کردن
identifies U تعیین کردن
identify U تعیین هویت کردن
identify U تعیین کردن
identifying U تعیین هویت کردن
identifying U تعیین کردن
modus vivendi U توافقی که بین دو کشور بوجود می اید با این هدف که بعدا" شرایط ان دقیقتر و واضحتر تعیین شودهدف این نوع توافق حل مسائلی است که حل انها رانمیتوان به بعد موکول کرد
limit U محدود کردن تعیین کردن حد
doctrine U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrines U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
framing U یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
function U دستور برنامه که اجرا را به یک تابع از پیش تعیین شده می برد یا به یک مجموعه دسورات مرتب نامدار
functioned U دستور برنامه که اجرا را به یک تابع از پیش تعیین شده می برد یا به یک مجموعه دسورات مرتب نامدار
functions U دستور برنامه که اجرا را به یک تابع از پیش تعیین شده می برد یا به یک مجموعه دسورات مرتب نامدار
dead weight U کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead weights U کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
appoint U تعیین کردن
appoints U تعیین کردن
ferret U هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
Other Matches
authentication U تعیین نشانی تعیین معرف کردن
dosimetry U تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
air priorities committee U کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
radar locating U تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix U کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
designation U تعیین
specification U تعیین
formulation U تعیین
fixation U تعیین
fixations U تعیین
designations U تعیین
emplacement U تعیین جا
determination U تعیین
assignment of space U تعیین جا
determines U تعیین کردن
demarcation U تعیین حدود
determining U تعیین کردن
sex determination U تعیین جنسیت
signification U تعیین افهار
range determination U تعیین مسافت
assessments U تعیین مالیات
abounded U تعیین حدودکردن
quantification U تعیین خاصیت
identification U تعیین هویت
determine U تعیین کردن
watermarks U تعیین میزان مد اب
slates U تعیین کردن
determinants U تعیین کننده
avow U شرط تعیین
avowing U شرط تعیین
avows U شرط تعیین
determinant U تعیین کننده
blood type U تعیین کردن
slate U تعیین کردن
redirection U تعیین جهت
redirection U تعیین مسیر
abounding U تعیین حدودکردن
abounds U تعیین حدودکردن
watermark U تعیین میزان مد اب
slated U تعیین کردن
price determination U تعیین قیمت
completely specified U با تعیین کامل
enumeration U تعیین شماره
appointe U تعیین کردن
fix on U تعیین کردن
foreordainment U تعیین از پیش
frequency allocation U تعیین فرکانس
frequency assignment U تعیین فرکانس
admensuration U تعیین اندازه
admeasurement U تعیین اندازه
frequency determination U تعیین فرکانس
frequency designation U تعیین فرکانس
ascertian U تعیین کردن
coefficient of determination U ضریب تعیین
damage assessment U تعیین خسارات
delimitation U تعیین حدود
demark U تعیین حدودکردن
budget determinant U تعیین بودجه
determinable U قابل تعیین
determination coefficient U ضریب تعیین
determinative U تعیین کننده
assignment of tasks U تعیین وفایف
assignability U قابل تعیین
crucially U تعیین کننده
crucial U تعیین کننده
appraisal U تعیین قیمت
formulation U تعیین کردن
specified U تعیین شده
assignments U تعیین تعدادسهمیه
assignment U تعیین تعدادسهمیه
routes U تعیین خط مسیر
route U تعیین خط مسیر
blood types U تعیین کردن
blood groups U تعیین کردن
blood group U تعیین کردن
appraisals U تعیین قیمت
moisture determination U تعیین رطوبت
indicating U تعیین کننده
earmarked U تعیین شده
nominative U تعیین شده
fixes U تعیین کردن
fix U تعیین کردن
income determination U تعیین درامد
indentification U تعیین هویت
job placement U تعیین شغل
placements U تعیین شغل
placement U تعیین شغل
predesignation U تعیین قبلی
appropriated <adj.> <past-p.> U تعیین شده
wage determination U تعیین دستمزد
valorization U تعیین ارزش
unitization U تعیین واحد
assessment U تعیین مالیات
provided <adj.> <past-p.> U تعیین شده
laid on <past-p.> U تعیین شده
tell off U تعیین کردن
bound U تعیین کردن
indeterminable U تعیین ناپذیر
titration U تعیین عیار
typification U تعیین نمونه
national income determination U تعیین درامد ملی
molecular weight determination U تعیین وزن مولکولی
genealogize U تعیین نسب کردن
maximum probility detection U تعیین احتمال حداکثر
mix design U تعیین نسبتهای اختلاط
nominees U منصوب تعیین شده
nominee U منصوب تعیین شده
location theory U نظریه تعیین مکان
fix U تعیین کردن قراردادن
leader's rule U تعیین مسافت امن
fixes U تعیین کردن قراردادن
limitation clause U عبارت تعیین حدود
limitation clause U ماده تعیین حدود
location of industry U تعیین مکان صنعت
identification problem U مسئله تعیین هویت
admeasure U تعیین حصه کردن
dream determinant U تعیین کننده رویا
coefficient of determination U ضریب تعیین کننده
rorschach determinant U تعیین کننده رورشاخ
determining tendency U گرایش تعیین کننده
determinate U تعیین شده محدود
designatory U وابسته به تخصیص و تعیین
designable U قابل طرح یا تعیین
dateable U قابل تعیین تاریخ
datable U قابل تعیین تاریخ
cryoscopy U تعیین نقطه انجماد
electroscope U تعیین کننده برق
authentication system U سیستم تعیین معرف
administered price U قیمت تعیین شده
form determinant U تعیین کننده شکل
flight clearance U تعیین امنیت پرواز
alidade U الیداددستگاه تعیین سمت
fault localization U تعیین محل خطا
animadvert U تعیین تقصیر ومجازات
apportionment U تعیین سهم و حصه
assignable U قابل تعیین و تخصیص
authentication equipment U وسایل تعیین معرف
authentication equipment U وسایل تعیین نشانی
crucial experiment U ازمایش تعیین کننده
specifiable U قابل تعیین یا تخصیص
assess U تعیین کردن بستن
assessed U تعیین کردن بستن
assesses U تعیین کردن بستن
assessing U تعیین کردن بستن
abound O تعیین حدود کردن
acquires U به دست اوردن تعیین
prifixal U قبلا تعیین کردن
prifix U قبلا تعیین کردن
predetermine U قبلا تعیین کردن
predestine U قبلا تعیین کردن
predesignate U قبلا تعیین شده
preassigned U قبلا تعیین شده
acquiring U به دست اوردن تعیین
redirection operator U عملگر تعیین جهت
spot elevation U ارتفاع تعیین شده
assessments U تعیین نتایج حاصله
indeterminable U غیر قابل تعیین
theory of income determination U نظریه تعیین درامد
to fix quota U تعیین سهمیه کردن
postings U تعیین محل ماموریت
posting U تعیین محل ماموریت
determinant U عامل تعیین کننده
determinants U عامل تعیین کننده
routing U تعیین مسیرعبور عزیمت
rezone U از نومحدوده تعیین کردن
demarcate U تعیین حدود کردن
demarcated U تعیین حدود کردن
demarcates U تعیین حدود کردن
demarcating U تعیین حدود کردن
placement tests U ازمونهای تعیین شغل
appraisal U تعیین قیمت کردن
pegs U تعیین حدود کردن
pin point U تعیین محل کردن
permutation table U جدول تعیین رمز
peg U تعیین حدود کردن
oddsmaker U تعیین کننده امتیاز
optometry U تعیین میزان دیدچشم
pin point U تعیین دقیق نقاط
appraisals U تعیین قیمت کردن
assessment U تعیین نتایج حاصله
quantifying U کمیت را تعیین کردن
quantified U کمیت را تعیین کردن
quantify U کمیت را تعیین کردن
quantifies U کمیت را تعیین کردن
market prices U قیمتهای تعیین شده در بازار
solar orientation U تعیین موقعیت نسبت به افتاب
location of industry U تعیین محل استقرار صنعت
succession of the presidency U سیستم تعیین جانشین درریاست
self rating U تعیین میزان استعداد خود
datum time U ساعت تعیین محل زیردریایی
laser disignator U تعیین کننده هدف لیزری
subrogate U قائم مقام تعیین کردن
crossfoot check U تست تعیین صحت یک حاصلجمع
sin die U بدون تعیین روز معین
direct plotting U تعیین عناصر تیر به طورمستقیم
to set out U نشان دادن تعیین کردن
local option U اختیار تعیین چیزی درمحل
input output redirection U تعیین مسیر ورودی- خروجی
pinpoint target U هدف دقیق تعیین شده
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com