English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
loran U تعیین خط سیر هواپیمایاکشتی بوسیله مخابرات رادیویی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
radiographic U مخابرات رادیویی
radiographs U پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
radiograph U پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
demodulate U از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
lights out U علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
phonopore U اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
radiolocation U تعیین محل نقاط با استفاده ازامواج رادیویی
radio control U کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
communication operation instructions (co U دستور کار مخابرات دستورالعمل مخابرات
cone of silence U مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
indicated airspeed U سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
radio interference U تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
radio button U شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
authentication U تعیین نشانی تعیین معرف کردن
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
dosimetry U تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locate U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
communication U مخابرات
electric communication U مخابرات
signal communications U ارتباط و مخابرات
signal corps U رسته مخابرات
signal center U مرکز مخابرات
telecommunication network U شبکه مخابرات
signal axis U محور مخابرات
subscriber line U خط مشترک [مخابرات]
telecommunication traffic U ترافیک مخابرات
communication theory U تئوری مخابرات
data link U محور مخابرات
communication technician U تکنیسین مخابرات
communication receiver U گیرنده مخابرات
signal panel U پرده مخابرات
communication engineering U مهندسی مخابرات
communication engineer U مهندس مخابرات
panel U پرده مخابرات
communication center U مرکز مخابرات
panels U پرده مخابرات
communications U ارتباط و مخابرات
signal corps U قسمت مخابرات
telecommunication technique U تکنیک مخابرات
communication U ارتباط و مخابرات
intercoms U مخابرات داخلی
intercom U مخابرات داخلی
transmissions U مخابرات ارسال
telecommunications U مخابرات تلگرافی
transmissions U مخابره مخابرات
transmission U مخابرات ارسال
transmission U مخابره مخابرات
marking panel U پرده مخابرات
panel code U کد پرده مخابرات
signaled U رسته مخابرات
signalled U رسته مخابرات
signal U رسته مخابرات
interphone U مخابرات داخلی
signal bridge U پل مخابرات ناو
air priorities committee U کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
helio U ایینه ویژه مخابرات
standing operating procedures U روش جاری مخابرات
signal operation instruction U دستور کار مخابرات
panel U پرده شبکه مخابرات
master station U پست اصلی مخابرات
intercommunication U مخابرات داخلی یکان
signaled U علایم مخابراتی مخابرات
signal U علایم مخابراتی مخابرات
signalled U علایم مخابراتی مخابرات
digital subscriber line [DSL] U خط مشترک دیجیتال [مخابرات ]
strangle U در مخابرات یعنی دستگاه
intercepts U نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercepting U نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercepted U نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercept U نفوذکردن در شبکه مخابرات
cordless [cordless telephone] U تلفن بی سیم [مخابرات]
cordless phone U تلفن بی سیم [مخابرات]
cordless telephone U تلفن بی سیم [مخابرات]
communication chief U رئیس مخابرات یکان
communication and electronics U رسته مخابرات و الکترونیک
panels U پرده شبکه مخابرات
area signal center U مرکز مخابرات منطقه
communication technician U تعمیر کارفنی مخابرات
communication network U شبکه ارتباط و مخابرات
radio U رادیویی
radioed U رادیویی
radioing U رادیویی
broadcasting U رادیویی
radios U رادیویی
cordless telephone U گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
cordless phone U گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
cordless [cordless telephone] U گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
phone extension U شماره تلفن فرعی [مخابرات]
spring loaded U فنری کلید ناپایدار در مخابرات
wigway U ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
teletypewriter U دستگاه تایپ مخابرات تلگرافی
asymmetric digital subscriber line [ADSL] U خط مشترک دیجیتال نامتقارن [مخابرات ]
cryptofacility U تاسیسات مربوط به مخابرات رمز
sign off U علایم ختم مخابرات یامکالمات
r.f. U بسامد رادیویی
radio frequency U فرکانس رادیویی
receivers U گیرنده رادیویی
receiver U گیرنده رادیویی
electronic locator U فلزیاب رادیویی
radio horizon U افق رادیویی
radio interference U پارازیت رادیویی
radio link U پیوند رادیویی
radio match U رویارویی رادیویی
call signs U معرف رادیویی
play by play U پخش رادیویی
transmitters U فرستنده رادیویی
transmitter U فرستنده رادیویی
hertzian wave U موج رادیویی
metal locator U فلزیاب رادیویی
wave U موج رادیویی
call sign U معرف رادیویی
listening silence U سکوت رادیویی
radio metal locator U فلزیاب رادیویی
phototelegraphy U عکاسی رادیویی
radiophoto U عکاسی رادیویی
radio navigation U ناوبری رادیویی
radio receiver U گیرنده رادیویی
waved U موج رادیویی
radio telescopes U تلسکوپ رادیویی
compere U مجریبرنامهتلویزیونییا رادیویی
wirephoto U عکاسی رادیویی
telephotography U عکاسی رادیویی
telephoto U عکاسی رادیویی
space radiation U تشعشع رادیویی
receiving set U گیرنده رادیویی
radmail U پست رادیویی
radiophotograph U عکس رادیویی
radiometeorograph U هوانگار رادیویی
radiographic U عکس رادیویی
radio telescope U تلسکوپ رادیویی
facsimiles U عکس رادیویی
waves U موج رادیویی
waving U موج رادیویی
fax U عکاسی رادیویی
faxed U عکاسی رادیویی
faxes U عکاسی رادیویی
faxing U عکاسی رادیویی
facsimile U عکاسی رادیویی
facsimile U عکس رادیویی
facsimiles U عکاسی رادیویی
radio waves U امواج رادیویی
radio frequencies U فرکانسهای رادیویی
radio beacon U بیکن رادیویی
radio detection U اکتشاف رادیویی
radio dicipline U انضباط رادیویی
radio broadcasting U پخش رادیویی
radio alimeter U فرازیاب رادیویی
radio ferquency U بسامد رادیویی
radio control U فرمان رادیویی
radio sextant U سکستانت رادیویی
radio compass U قطبنمای رادیویی
radio silence U سکوت رادیویی
radio call sign U معرف رادیویی
radio wave U موج رادیویی
communication deception U گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
cryptocompromise U تولید خطر برای مخابرات رمز
tele communication U مخابرات تلفنی وغیره ازمسافات دور
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
tactical call sign U معرف رادیویی تاکتیکی
radiographs U پوتونگار عکس رادیویی
telemetry U مسافت سنجی رادیویی
play by play U پخش رادیویی مسابقه
wave front U جبهه امواج رادیویی
radio frequency interference U تداخل فرکانس رادیویی
radio call sign U معرف ایستگاه رادیویی
broadcasting station U ایستگاه رادیویی فرستنده
radiograph U پوتونگار عکس رادیویی
direction finder U جهت یاب رادیویی
spotter U کمک مفسر رادیویی
radiotelegraph U تلگراف رادیویی کردن
net call sign U معرف رادیویی شبکه
high power radio station U ایستگاه رادیویی بزرگ
radios U پیام رادیویی فرستادن
radio approach U دستگاه تقرب رادیویی
radioing U پیام رادیویی فرستادن
radio astronomy U اختر شناسی رادیویی
radio frequency transformer U مبدل بسامد رادیویی
skip zone U منطقه کور رادیویی
rawinsonde U جهت یاب رادیویی
radioed U پیام رادیویی فرستادن
radio U پیام رادیویی فرستادن
groundwave U موجهای رادیویی زمینی
radiotelegraphic U تلگراف رادیویی کردن
radar locating U تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
high bit-rate digital subscriber line [HDSL] U خط مشترک دیجیتال برای نرخ بیت بالا [مخابرات ]
sweep jamming U امواج سیار پارازیت رادیویی
radio frequency amplifier U فزون ساز بسامد رادیویی
screenwriters U نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
screenwriter U نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
screenplays U نمایشنامه رادیویی وسینمایی یاتلویزیونی
screenplay U نمایشنامه رادیویی وسینمایی یاتلویزیونی
garbage U واسط رادیویی از کانالهای مجاور
rf U Frequency Radio فرکانس رادیویی
radmail U وسیله ارسال پیام رادیویی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com