Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 234 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
covenant
U
تعهد کردن
covenants
U
تعهد کردن
underwrite
U
تعهد کردن
underwrites
U
تعهد کردن
underwriting
U
تعهد کردن
underwritten
U
تعهد کردن
underwrote
U
تعهد کردن
undertake
U
تعهد کردن
undertaken
U
تعهد کردن
undertakes
U
تعهد کردن
take on
U
تعهد کردن
to take on
U
تعهد کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
subscribe
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
contract
U
پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
grant
U
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
granted
U
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grants
U
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
honored
U
ایفای تعهد کردن
honoring
U
ایفای تعهد کردن
honors
U
ایفای تعهد کردن
honour
U
ایفای تعهد کردن
honoured
U
ایفای تعهد کردن
honouring
U
ایفای تعهد کردن
honours
U
ایفای تعهد کردن
warrant
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranted
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranting
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrants
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
guaranty
U
تضمین ضمانت یا تعهد کردن
pre engage
U
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
sign off
U
از زیر بار تعهد یامشارکتی شانه خالی کردن
Other Matches
considerations
U
وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
consideration
U
وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
warranties
U
تضمین تعهد تعهد قانونی
warranty
U
تضمین تعهد تعهد قانونی
oblogation
U
تعهد
sponsion
U
تعهد
warranties
U
تعهد
liabilities
U
تعهد
mandate
U
تعهد
obstriction
U
تعهد
assumpsit
U
تعهد
assunption
U
تعهد
warranty
U
تعهد
bond
U
تعهد
guarantees
U
تعهد
guarantee
U
تعهد
assurances
U
تعهد
bank bond
U
تعهد
guaranteed
U
تعهد
assurance
U
تعهد
contract
U
تعهد
mandating
U
تعهد
commitment
U
تعهد
assumes
U
تعهد
engagements
U
تعهد
assume
U
تعهد
onus
U
تعهد
committment
U
تعهد
obligation
U
تعهد
liability
U
تعهد
mandates
U
تعهد
engagement
U
تعهد
obligations
U
تعهد
undertaking
U
تعهد
mandated
U
تعهد
commitments
U
تعهد
committal
U
تعهد الزام
honouring
U
انجام تعهد
honoured
U
انجام تعهد
discharge of an obligation
U
سقوط تعهد
subscriptions
U
تعهد پرداخت
liability to disease
U
تعهد امادگی
mature obligation
U
تعهد حال
enterprise
U
تعهد تجارت
enterprises
U
تعهد تجارت
implied assumpist
U
تعهد ضمنی
subscriber
U
تعهد کننده
substitution of an obligation
U
تبدیل تعهد
subscribers
U
تعهد کننده
substitution of a different obligation
U
تبدیل تعهد
honours
U
انجام تعهد
warranties
U
تعهد کننده
fulfilment of an obligation
U
ایفاء تعهد
honored
U
انجام تعهد
preengagement
U
تعهد قبلی
peremptory undertaking
U
تعهد قاطع
honoring
U
انجام تعهد
subscription
U
تعهد پرداخت
termination of an obligation
U
انقضاء تعهد
honors
U
انجام تعهد
recognizance
U
تعهد نامه
fulfilment of an obligation
U
اجرای تعهد
honour
U
انجام تعهد
without engagement
U
فاقد تعهد
warranty
U
تعهد کننده
breach of an obligation
U
تخلف از تعهد
extinction of an obligation
U
انقضاء تعهد
nonalignment
U
عدم تعهد
novation
U
تبدیل تعهد یا مدیون
good performance bond guarntee
U
وثیقه انجام تعهد
pledging
U
تعهد والتزام گروگذاشتن
pledged
U
تعهد والتزام گروگذاشتن
warrantor
U
تعهد کننده ضامن
pledges
U
تعهد والتزام گروگذاشتن
pledge
U
تعهد والتزام گروگذاشتن
failure to comply with the transaction
U
عدم ایفاء تعهد
bond
U
تعهد موافقت نامه
joint bond
U
تعهد یا ضمانت مشترک
pre engaged
U
دارای تعهد قبلی
unilateral contract
U
تعهد یک جانبه ایقاع
binding cover
U
پوشش تعهد شده
promissory
U
وابسته به تعهد یا قول
liabilities
U
تعهد موجودی بانکی
plight
U
تعهد دادن گرفتاری
liability
U
تعهد موجودی بانکی
long tail liability
U
تعهد طولانی مدت
disengagement
U
رهایی از قید یا تعهد
covenants
U
منشور عقد بستن تعهد
covenant in low
U
تعهد ناشی ازحکم قانون
pacta sunt servanda
U
تعهد الزام اور است
long term credit commitment
U
تعهد اعتبار بلند مدت
dishonours
U
تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonouring
U
تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonoring
U
تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonour
U
تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonoured
U
تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonored
U
تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonors
U
تعهد خود رامحترم نشمردن
covenant
U
منشور عقد بستن تعهد
subscriptions
U
وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
subscription
U
وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
offset of one obligation against another
U
تهاتر حاصل شدن بین دو دین یا دو تعهد
tacit
U
تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
onerous property
U
دارایی یا ملکی که مستلزم انجام تعهد یا التزامی است
collateral
U
عین مرهونه مال گرویی وثیقه انجام تعهد
peremptory undertaking
U
تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
we underwrite the company
U
ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
implied assumpist
U
تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود
liquidated damages
U
خسارت عدم انجام تعهد مقطوع که بین متعاهدین مورد توافق قرارگیرد
novatio non presumiter
U
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
nonappropriated funds
U
اعتبارات غیر سازمانی اعتبارات تعهد نشده
uncommitted
U
غیر متعهد نشده تعهد نشده
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
warranty
U
امرمورد تعهد یا تضمین تضمین
warranties
U
امرمورد تعهد یا تضمین تضمین
locarno treaty
U
بلژیک و فرانسه به سال 5291 که ضمن ان بلژیک فرانسه و المان حفظ مرزهای موجود را تضمین کردند و المان حالت غیرنظامی "راینلند" را تعهد نمود
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com