Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
preengagement
U
تعهد قبلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
pre engage
U
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
pre engaged
U
دارای تعهد قبلی
Other Matches
presentiment
U
عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
presentiments
U
عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
consideration
U
وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
considerations
U
وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
warranty
U
تضمین تعهد تعهد قانونی
warranties
U
تضمین تعهد تعهد قانونی
provisional ball
U
گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
prior admission
U
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
subscribing
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
foregone
U
قبلی
previous
U
قبلی
predecessors
U
قبلی
fore
U
قبلی
prior
U
قبلی
preceding
U
قبلی
ex
U
قبلی
aforetime
U
قبلی
ex-
U
قبلی
one-time
U
قبلی
predecessor
U
قبلی
oblogation
U
تعهد
warranties
U
تعهد
obstriction
U
تعهد
commitments
U
تعهد
mandate
U
تعهد
bank bond
U
تعهد
assumpsit
U
تعهد
liabilities
U
تعهد
assurances
U
تعهد
assunption
U
تعهد
assurance
U
تعهد
liability
U
تعهد
committment
U
تعهد
mandating
U
تعهد
mandates
U
تعهد
mandated
U
تعهد
obligation
U
تعهد
sponsion
U
تعهد
guarantees
U
تعهد
guaranteed
U
تعهد
guarantee
U
تعهد
warranty
U
تعهد
bond
U
تعهد
undertaking
U
تعهد
engagements
U
تعهد
engagement
U
تعهد
contract
U
تعهد
assumes
U
تعهد
commitment
U
تعهد
onus
U
تعهد
assume
U
تعهد
obligations
U
تعهد
foredoom
U
محکومیت قبلی
foreordainment
U
حکم قبلی
chains
U
از کلمه قبلی
at sight
U
بی مطالعه قبلی
premeditated
U
با قصد قبلی
predilection
U
تمایل قبلی
predilections
U
تمایل قبلی
premonitions
U
اخطار قبلی
forewarning
U
اخطار قبلی
premonition
U
اخطار قبلی
forethought
U
اندیشه قبلی
chain
U
از کلمه قبلی
prefiguration or prefigurement
U
نمایش قبلی
preview
U
اطلاع قبلی
previews
U
اطلاع قبلی
premeditation
U
قصد قبلی
prefiguration
U
تصور قبلی
preexistence
U
موجودیت قبلی
predesignation
U
تعیین قبلی
preconidtion
U
شرط قبلی
preformation
U
تشکیل قبلی
pregiurement
U
احتساب قبلی
background
U
معلومات قبلی
backgrounds
U
معلومات قبلی
previous work
U
کارهای قبلی
pretreatment
U
معالجه قبلی
prepossession
U
تصرف قبلی
premeditatedly
U
با اندیشه قبلی
precompression
U
تراکم قبلی
precognition
U
اطلاع قبلی
pre arrengement
U
قرار قبلی
late war
U
جنگ قبلی
preoccupations
U
اشغال قبلی
preoccupation
U
اشغال قبلی
foretype
U
نمونه قبلی
presuppositions
U
فرض قبلی
presupposition
U
فرض قبلی
pre arrangement
U
قرار قبلی
predispostion
U
تمایل قبلی
foretoken
U
اعلام قبلی
undertakes
U
تعهد کردن
undertake
U
تعهد کردن
undertaken
U
تعهد کردن
to take on
U
تعهد کردن
without engagement
U
فاقد تعهد
termination of an obligation
U
انقضاء تعهد
enterprises
U
تعهد تجارت
enterprise
U
تعهد تجارت
take on
U
تعهد کردن
substitution of an obligation
U
تبدیل تعهد
peremptory undertaking
U
تعهد قاطع
subscriptions
U
تعهد پرداخت
subscription
U
تعهد پرداخت
breach of an obligation
U
تخلف از تعهد
extinction of an obligation
U
انقضاء تعهد
nonalignment
U
عدم تعهد
mature obligation
U
تعهد حال
liability to disease
U
تعهد امادگی
implied assumpist
U
تعهد ضمنی
discharge of an obligation
U
سقوط تعهد
recognizance
U
تعهد نامه
substitution of a different obligation
U
تبدیل تعهد
fulfilment of an obligation
U
ایفاء تعهد
fulfilment of an obligation
U
اجرای تعهد
covenants
U
تعهد کردن
warranty
U
تعهد کننده
honouring
U
انجام تعهد
committal
U
تعهد الزام
underwrite
U
تعهد کردن
honours
U
انجام تعهد
underwrites
U
تعهد کردن
underwriting
U
تعهد کردن
underwrote
U
تعهد کردن
honoured
U
انجام تعهد
underwritten
U
تعهد کردن
covenant
U
تعهد کردن
honored
U
انجام تعهد
subscriber
U
تعهد کننده
warranties
U
تعهد کننده
honoring
U
انجام تعهد
subscribers
U
تعهد کننده
honors
U
انجام تعهد
honour
U
انجام تعهد
A one-month notice.
U
اطلاع قبلی یک ماهه
premonitory
U
متضمن اخطار قبلی
forebedement
U
اخبار قبلی پیشگویی
at ten minutes notice
U
با ده دقیقه اخطار قبلی
pre indexing
U
فهرست سازی قبلی
prelibation
U
ازمایش یانوشیدن قبلی
pre indexing
U
شاخص گذاری قبلی
prior permission
U
اجازه قبلی پرواز
off the cuff
<idiom>
U
بدون آمادگی قبلی
prognostication
U
تشخیص قبلی مرض
prognostications
U
تشخیص قبلی مرض
bias
U
ولتاژ قبلی دادن
biases
U
ولتاژ قبلی دادن
as you were
U
به حالت قبلی برگردید
malice aforethought
U
سوء نیت قبلی
leave hanging (in the air)
<idiom>
U
بدون تصمیم قبلی
plight
U
تعهد دادن گرفتاری
warrantor
U
تعهد کننده ضامن
honored
U
ایفای تعهد کردن
promissory
U
وابسته به تعهد یا قول
honoring
U
ایفای تعهد کردن
unilateral contract
U
تعهد یک جانبه ایقاع
pledge
U
تعهد والتزام گروگذاشتن
pledged
U
تعهد والتزام گروگذاشتن
binding cover
U
پوشش تعهد شده
long tail liability
U
تعهد طولانی مدت
liabilities
U
تعهد موجودی بانکی
novation
U
تبدیل تعهد یا مدیون
liability
U
تعهد موجودی بانکی
joint bond
U
تعهد یا ضمانت مشترک
good performance bond guarntee
U
وثیقه انجام تعهد
honouring
U
ایفای تعهد کردن
pledging
U
تعهد والتزام گروگذاشتن
failure to comply with the transaction
U
عدم ایفاء تعهد
disengagement
U
رهایی از قید یا تعهد
pledges
U
تعهد والتزام گروگذاشتن
honors
U
ایفای تعهد کردن
honoured
U
ایفای تعهد کردن
bond
U
تعهد موافقت نامه
honours
U
ایفای تعهد کردن
honour
U
ایفای تعهد کردن
inherited error
U
خطایی در فرآیند یا عمل قبلی
sight read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
prenotion
U
احساس قبلی نسبت بچیزی
prepossession
U
اشغال قبلی تمایل بیجهت
premised
U
فرض قبلی فرضیه مقدم
prerequisite
U
شرط قبلی لازمه امری
premisses
U
فرض قبلی فرضیه مقدم
prognosticator
U
تشخیص دهنده قبلی مرض
pre condition
U
شرط لازم الاجرای قبلی
sight read
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
premise
U
فرض قبلی فرضیه مقدم
sight-reads
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
precognitive
U
وابسته به اطلاع یا الهام قبلی
sight-reads
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-reading
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-reading
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
prerequisites
U
شرط قبلی لازمه امری
sight-read
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
prefiguration
U
پیش بینی احتساب قبلی
sight-read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
prefiguration or prefigurement
U
تشبیه از پیش تصور قبلی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com