Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
plight
U
تعهد دادن گرفتاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
considerations
U
وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
consideration
U
وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
warranty
U
تضمین تعهد تعهد قانونی
warranties
U
تضمین تعهد تعهد قانونی
captivity
U
گرفتاری
hassling
U
گرفتاری
entanglements
U
گرفتاری
scrape
U
گرفتاری
scraped
U
گرفتاری
scrapes
U
گرفتاری
scraping
U
گرفتاری
assurances
U
گرفتاری
assurance
U
گرفتاری
nodus
U
گرفتاری
tanglement
U
گرفتاری
hassled
U
گرفتاری
hitches
U
گرفتاری
hitching
U
گرفتاری
hassles
U
گرفتاری
involvement
U
گرفتاری
enthralment
U
گرفتاری
hot potato
U
گرفتاری
hassle
U
گرفتاری
hot potatoes
U
گرفتاری
hitched
U
گرفتاری
hitch
U
گرفتاری
captive state
U
گرفتاری
entanglement
U
گرفتاری
snarled
U
گرفتاری گوریدگی
mire
U
لجن گرفتاری
addle
U
سختی گرفتاری
jeopardy
U
گرفتاری حقوقی
snarling
U
گرفتاری گوریدگی
snarls
U
گرفتاری گوریدگی
constraint
U
قید گرفتاری
snarl
U
گرفتاری گوریدگی
subscribes
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
ado
U
پرمشغله بودن گرفتاری
to be out of the woods
<idiom>
U
از گرفتاری فارغ شدن
to be over the worst
<idiom>
U
از گرفتاری فارغ شدن
to be off the hook
<idiom>
U
از گرفتاری فارغ شدن
to come out of the woods
<idiom>
U
از گرفتاری فارغ شدن
tangly
U
پر گرفتاری درهم وبرهم
to be over the hump
[American]
<idiom>
U
از گرفتاری فارغ شدن
disembarrass
U
از گرفتاری خلاص کردن
encumbrance
U
اسباب زحمت گرفتاری
encumbrances
U
اسباب زحمت گرفتاری
locomotor
U
دارای گرفتاری در اعضای حرکتی
locomotory
U
دارای گرفتاری دراعضای حرکتی
grunter
U
خوک یکجورماهی که هنگام گرفتاری خرخرمیکند
If this is your problem , it is no problem , it is no problem .
U
اگر گرفتاریت فقط اینست که اصلا" گرفتاری نیست
I didn't intend to involve you in this mess.
U
من نمی خواستم تو را با این گرفتاری
[دردسر]
درگیر کنم.
assurance
U
تعهد
guarantee
U
تعهد
assurances
U
تعهد
liabilities
U
تعهد
sponsion
U
تعهد
liability
U
تعهد
guarantees
U
تعهد
contract
U
تعهد
onus
U
تعهد
commitments
U
تعهد
obstriction
U
تعهد
oblogation
U
تعهد
commitment
U
تعهد
assumes
U
تعهد
assume
U
تعهد
engagement
U
تعهد
obligations
U
تعهد
bank bond
U
تعهد
guaranteed
U
تعهد
undertaking
U
تعهد
obligation
U
تعهد
assunption
U
تعهد
assumpsit
U
تعهد
warranty
U
تعهد
engagements
U
تعهد
mandate
U
تعهد
warranties
U
تعهد
mandated
U
تعهد
committment
U
تعهد
mandates
U
تعهد
mandating
U
تعهد
bond
U
تعهد
preengagement
U
تعهد قبلی
implied assumpist
U
تعهد ضمنی
subscribers
U
تعهد کننده
discharge of an obligation
U
سقوط تعهد
underwrote
U
تعهد کردن
warranties
U
تعهد کننده
liability to disease
U
تعهد امادگی
subscriber
U
تعهد کننده
honour
U
انجام تعهد
breach of an obligation
U
تخلف از تعهد
honoured
U
انجام تعهد
undertake
U
تعهد کردن
undertaken
U
تعهد کردن
undertakes
U
تعهد کردن
honouring
U
انجام تعهد
honours
U
انجام تعهد
covenants
U
تعهد کردن
warranty
U
تعهد کننده
recognizance
U
تعهد نامه
termination of an obligation
U
انقضاء تعهد
honored
U
انجام تعهد
underwriting
U
تعهد کردن
honoring
U
انجام تعهد
extinction of an obligation
U
انقضاء تعهد
honors
U
انجام تعهد
underwrites
U
تعهد کردن
underwrite
U
تعهد کردن
without engagement
U
فاقد تعهد
covenant
U
تعهد کردن
committal
U
تعهد الزام
subscriptions
U
تعهد پرداخت
substitution of an obligation
U
تبدیل تعهد
subscription
U
تعهد پرداخت
enterprises
U
تعهد تجارت
substitution of a different obligation
U
تبدیل تعهد
enterprise
U
تعهد تجارت
underwritten
U
تعهد کردن
nonalignment
U
عدم تعهد
to take on
U
تعهد کردن
peremptory undertaking
U
تعهد قاطع
fulfilment of an obligation
U
ایفاء تعهد
take on
U
تعهد کردن
mature obligation
U
تعهد حال
fulfilment of an obligation
U
اجرای تعهد
novation
U
تبدیل تعهد یا مدیون
honoured
U
ایفای تعهد کردن
honouring
U
ایفای تعهد کردن
honour
U
ایفای تعهد کردن
honoring
U
ایفای تعهد کردن
honors
U
ایفای تعهد کردن
failure to comply with the transaction
U
عدم ایفاء تعهد
good performance bond guarntee
U
وثیقه انجام تعهد
honored
U
ایفای تعهد کردن
unilateral contract
U
تعهد یک جانبه ایقاع
joint bond
U
تعهد یا ضمانت مشترک
promissory
U
وابسته به تعهد یا قول
liability
U
تعهد موجودی بانکی
honours
U
ایفای تعهد کردن
bond
U
تعهد موافقت نامه
pre engaged
U
دارای تعهد قبلی
pledge
U
تعهد والتزام گروگذاشتن
pledged
U
تعهد والتزام گروگذاشتن
binding cover
U
پوشش تعهد شده
disengagement
U
رهایی از قید یا تعهد
pledging
U
تعهد والتزام گروگذاشتن
long tail liability
U
تعهد طولانی مدت
pledges
U
تعهد والتزام گروگذاشتن
warrantor
U
تعهد کننده ضامن
liabilities
U
تعهد موجودی بانکی
dishonoured
U
تعهد خود رامحترم نشمردن
covenants
U
منشور عقد بستن تعهد
covenant
U
منشور عقد بستن تعهد
long term credit commitment
U
تعهد اعتبار بلند مدت
dishonors
U
تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonouring
U
تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonour
U
تعهد خود رامحترم نشمردن
pacta sunt servanda
U
تعهد الزام اور است
dishonoring
U
تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonored
U
تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonours
U
تعهد خود رامحترم نشمردن
guaranty
U
تضمین ضمانت یا تعهد کردن
covenant in low
U
تعهد ناشی ازحکم قانون
subscriptions
U
وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
subscription
U
وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
tacit
U
تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
offset of one obligation against another
U
تهاتر حاصل شدن بین دو دین یا دو تعهد
onerous property
U
دارایی یا ملکی که مستلزم انجام تعهد یا التزامی است
collateral
U
عین مرهونه مال گرویی وثیقه انجام تعهد
sign off
U
از زیر بار تعهد یامشارکتی شانه خالی کردن
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
peremptory undertaking
U
تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
we underwrite the company
U
ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
implied assumpist
U
تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود
liquidated damages
U
خسارت عدم انجام تعهد مقطوع که بین متعاهدین مورد توافق قرارگیرد
warrants
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrant
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranted
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranting
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
novatio non presumiter
U
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
pre engage
U
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
granted
U
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grants
U
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grant
U
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
nonappropriated funds
U
اعتبارات غیر سازمانی اعتبارات تعهد نشده
to leave someone in the lurch
U
کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
uncommitted
U
غیر متعهد نشده تعهد نشده
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com