English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
maintenance U تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
maintenance U نگهداری و تعمیر
maintenance U تعمیر و نگهداری
upkeep U هزینه نگهداری و تعمیر
maintenance routine U روال تعمیر و نگهداری
maintenance work U کار تعمیر و نگهداری
remote servicing U تعمیر و نگهداری از راه دور
remote maintenance U تعمیر و نگهداری از راه دور
serviced U بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
customers U نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
fit call U رده یکم تعمیر و نگهداری
service U بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
maintenance shop U کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
customer U نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
maintenance window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
service time window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
corrective maintenance U نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
preventive U ماده نگهدارنده وسایل نگهداری
spoin bank U محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
maintenance float U شارژ انباراضافی وسایل نگهداری اضافی
custodians U فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
custodian U فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
cryptocustodian U مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
communication security custodian U مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
fishnet U نوعی تور که برای نگهداری یاکاشتن وسایل استتار در محل خود به کار می رود
toolbox U جعبه حاوی قط عات لازم برای تعمیر , نگهداری و نصب قط عات
service area U منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
deadlines U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadline U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
sustentation U نگهداری
custody U نگهداری
detainer U نگهداری
safe guard U نگهداری
maintenance U نگهداری
safe keeping U نگهداری
sustention U نگهداری
conservation U نگهداری
keeping U نگهداری
guardianship U نگهداری
sustenance U نگهداری
landing, storage, delivery U نگهداری
guarding subsidy U حق نگهداری
upkeep U نگهداری
preservation U نگهداری
holding U نگهداری
storage U نگهداری
protection U نگهداری
retention U نگهداری
retinues U نگهداری
retinue U نگهداری
internment U نگهداری
detention U نگهداری
detentions U نگهداری
account U نگهداری حسابها
maintain U نگهداری کردن
categories of maintenance U انواع نگهداری
categories of maintenance U طبقات نگهداری
deffered maintenance U نگهداری مخصوص
depot maintenance U نگهداری امادگاهی
maintained U نگهداری کردن
conserved U نگهداری کردن
restraints U نگهداری خودداری
maintenance support U پشتیبانی نگهداری
field maintenance U نگهداری در صحرا
field maintenance U نگهداری صحرایی
field capacity U فرفیت نگهداری
energy preservation U نگهداری انرژی
restraint U نگهداری خودداری
conserve U نگهداری کردن
depot maintenance U نگهداری دپویی
care of supplies U نگهداری اماد
conserves U نگهداری کردن
support U نگهداری کردن
safeguarding U نگهداری کردن
interludes U نگهداری مقدماتی
interlude U نگهداری مقدماتی
hold U ایست نگهداری
holds U ایست نگهداری
safeguarded U نگهداری کردن
safeguard U نگهداری کردن
tenure U نگهداری اشغال
category U طبقه نگهداری
LSD U نگهداری تحویل
safeguards U نگهداری کردن
maintains U نگهداری کردن
maturing U نگهداری بتن
keep U نگهداری کردن
keeps U نگهداری کردن
upkeep U نگهداری کردن
tend U نگهداری کردن از
tending U نگهداری کردن از
tends U نگهداری کردن از
conserving U نگهداری کردن
cares U نگهداری موافبت
preventive maintenance U نگهداری حفافتی
preventive maintenance U نگهداری پیشگیری
preventive maintenance U نگهداری پیشگیرانه
maintenance cost U ارزش نگهداری
maintenance cost U هزینه نگهداری
program maintenance U نگهداری برنامه
record keeping U نگهداری سوابق
retentivity U قدرت نگهداری
maintenance period U دوره نگهداری
maintenance status U وضعیت نگهداری
care U نگهداری موافبت
tended U نگهداری کردن از
maintrain U نگهداری کردن
organizational maintenance U نگهداری سازمانی
keep track of <idiom> U نگهداری یاداشت
cared U نگهداری موافبت
maintain U نگهداری کردن
levels of maintenance U ردههای نگهداری
tenability U قابلیت نگهداری
the keeping of a festival U نگهداری عید
holding capacity U فرفیت نگهداری
granfather file U نگهداری می شوند
holding costs U مخارج نگهداری
to maintain a road U نگهداری کردن
holding time U زمان نگهداری
to maintain one's family U نگهداری کردن
warehousing U نگهداری در انبار
to take keep U نگهداری کردن
maintenance functions U کارکردهای نگهداری
manage U نگهداری کردن
maintenance U نگهداری از تاسیسات یاساختمان
moist curing U نگهداری مرطوب بتن
to bear up U نا امیدنشدن نگهداری کردن
gasholder U محل نگهداری بنزین
software maintenance U نگهداری نرم افزار
poor law U قانون نگهداری از تهیدستان
gasholders U محل نگهداری بنزین
system maintenance U تامین و نگهداری سیستم
power of reservation U حق نگهداری وذخیره کردن
membrane curing U نگهداری غشایی بتن
remote servicing U نگهداری از راه دور
custody of goods U حفافت یا نگهداری کالا
upkeep U هزینه نگهداری وتعمیر
management U اجرا و نگهداری شبکه
managements U اجرا و نگهداری شبکه
depositery U محل نگهداری سپرده
mewing U دراصطبل نگهداری کردن
mew U دراصطبل نگهداری کردن
mewed U دراصطبل نگهداری کردن
baby farm U محل نگهداری کودکان
entertainable U قابل پذیرائی و یا نگهداری
gurantee period U دوره نگهداری تاسیسات
support U تایید کردن نگهداری
hold something back <idiom> U نگهداری اطلاعات از کسی
schedule maintenance U نگهداری زمانبندی شده
keep time <idiom> U نگهداری میزان و وزن
ammunition depot U محل نگهداری مهمات
bestride U نگهداری ودفاع کردن از
remote maintenance U نگهداری از راه دور
patronises U نگهداری کردن مشتری شدن
carry over <idiom> U برای بعد نگهداری کردن
bee-keepers U متصدی نگهداری از زنبور عسل
to have custody of U نگهداری یا امانت داری کردن از
bee-keeper U متصدی نگهداری از زنبور عسل
patronised U نگهداری کردن مشتری شدن
patronize U نگهداری کردن مشتری شدن
patronized U نگهداری کردن مشتری شدن
to safeguard [against] U نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
administrative crypto account U نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
accountable supply distribution activity U سازمان نگهداری سوابق امادی
columbarium U جای نگهداری خاکستر مردگان
accountable depot U مرکز نگهداری سوابق حسابداری
warrens U محل نگهداری حیوانات وحشی
warren U محل نگهداری حیوانات وحشی
administrator U تنظیم و نگهداری شبکه دارد
administrators U تنظیم و نگهداری شبکه دارد
hold at disposal U در اختیار دیگری نگهداری کردن
confessio U [محل نگهداری جسد شهید]
stickboy U متصدی نگهداری چوبهای هاکی
tape library U اتاق مخصوص نگهداری نوار
patronizes U نگهداری کردن مشتری شدن
motor tool U ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل
threes U سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
bone-house U [جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
three U سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
buffer U کل حروفی که قابل نگهداری در بافر هستند
lay up <idiom> U ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
gross negligence U تقصیر در نگهداری مال تعدی و تفریط
apicultural U مربوط به پرورش و نگهداری زنبور عسل
bonded store U انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
maintenance calibration U تنظیمات مربوط به نگهداری تنظیم تعمیراتی
conservancy U نگهداری جنگلهاوشیلات ومنابع طبیعی دیگر
magazine area U محل نگهداری مواد منفجره یامهمات
cost of maintenance U هزینه نگهداری و ترمیم نفقه و خرجی
keep in trust U به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
file maintenaee U اصلاح و نگهداری پرونده پشتیبانی فایل
hand-held U آنچه قابل نگهداری در دست است
white paternoster U دعای نگهداری ازشر روح پلید
lay up <idiom> U گذاشتن درگاراژ یا محل نگهداری قایق
for keeps U برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
sacrist U متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
cycle stock U موجودی که جهت تولید در انبار نگهداری میشود
DBA U ول اجزا و نگهداری سیستم پایگاه داده ها است
holdup U بازگشت یا نگهداری یک مقدار یا خط ارتباطی یا بخشی از حافظه
holding station U محوطه نگهداری زخمیها وبیماران بطور موقت
fe U فردمسئول نگهداری و تعمیرسخت افزار و نرم افزارکامپیوتر
archive U کپی ای که در محیط ذخیره سازی نگهداری میشود.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com