English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reconditioning U تعمیر مجدد
retread process U تعمیر مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
rebuild U نوسازی تعمیر مجدد
rebuilds U نوسازی تعمیر مجدد
Other Matches
utilities'man U متخصص تعمیر دستگاههای حرارتی و برقی تعمیر کارتاسیسات
deadline U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadlines U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
disrepair U احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
charge U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement U پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerated U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
repair U تعمیر
face lifting U تعمیر
mending U تعمیر
spot repair U تعمیر در جا
instauration U تعمیر
repaired U تعمیر
renovation U تعمیر
remaking U تعمیر
repairing U تعمیر
upkeep U تعمیر
maintenance U تعمیر
repairs U تعمیر
serviced U تعمیر
service U تعمیر
serviceman U تعمیر کار
in disrepair U محتاج تعمیر
reparation U تعمیر عوض
refashion U تعمیر کردن
rehash U تعمیر کردن
to do up U تعمیر رکدن
rehashed U تعمیر کردن
repair kit U جعبه تعمیر
servicemen U تعمیر کار
repair time U مدت تعمیر
restored U تعمیر کردن
under repairing U دردست تعمیر
under repair U تحت تعمیر
under repair U در دست تعمیر
to patch up U تعمیر کردن
spot repair U تعمیر در محل
restore U تعمیر کردن
serviceability U قابلیت تعمیر
serviceability U تعمیر پذیری
restores U تعمیر کردن
restoring U تعمیر کردن
maintenance U نگهداری و تعمیر
maintenance U تعمیر و نگهداری
out of repair U نیازمند تعمیر
in bad repair U نیازمند تعمیر
mended U تعمیر کردن
gunner's mate U تعمیر کارتوپ
field service U تعمیر در محل
mend U تعمیر کردن
emergency repair U تعمیر اضطراری
aircraft repair U تعمیر هواپیما
mends U تعمیر کردن
patches U تعمیر کردن
over haul U تعمیر اساسی
rehashes U تعمیر کردن
refitting U تعمیر کردن
refitted U تعمیر کردن
refits U تعمیر کردن
refit U تعمیر کردن
fix U تعمیر کردن
fixes U تعمیر کردن
patch U تعمیر کردن
base repair U تعمیر اساسی
patch up <idiom> U تعمیر کردن
darn [conservate] U تعمیر کردن
repair U تعمیر کردن
serviced U تعمیر کردن
service U تعمیر کردن
repaired U تعمیر کردن
darner U تعمیر کننده
docking report U گزارش تعمیر ناو
communication technician U تعمیر کارفنی مخابرات
repair kit U دست ابزاروسایل تعمیر
repair pit U چاهک تعمیر اتومبیل
upkeep U هزینه نگهداری و تعمیر
maintenance routine U روال تعمیر و نگهداری
mean repair time U زمان میانگین تعمیر
mean time to repair U زمان میانگین تعمیر
pattern generator U مولد تعمیر کار
plate layer U متصدی تعمیر خط اهن
docked U حوضچه تعمیر ناو
dry docks U محل تعمیر کشتی
steam fitter U تعمیر کارلوله بخار
dock U حوضچه تعمیر ناو
vamp U وصله تعمیر کردن
maintenance work U کار تعمیر و نگهداری
docks U حوضچه تعمیر ناو
dry dock U محل تعمیر کشتی
service U بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
terminal U خرابی که قابل تعمیر نیست
customer U نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
customers U نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
remote maintenance U تعمیر و نگهداری از راه دور
motor tool U ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل
remote servicing U تعمیر و نگهداری از راه دور
mending U گردآوری شده برای تعمیر
terminals U خرابی که قابل تعمیر نیست
maintenance shop U کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
awaiting aircraft availability U زمان انتظار درخط تعمیر
to repair the roof U بام [خانه] را تعمیر کردن
deffered maintenance U تعمیر ونگهداری غیر معمولی
serviced U بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
fit call U رده یکم تعمیر و نگهداری
floating dock U حوضچه شناور تعمیر کشتی
dry docks U استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
dry dock U استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
maintenance programmer U برنامه نویس تعمیر ونگهداری
accumulation time U زمان تحت تعمیر بودن وسیله
awaiting aircraft availability U زمان تحت تعمیر بودن هواپیما
to repair a flat tire U لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
to mend a puncture U لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
green run U اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
relaying U برداشتن و دوباره جاگذاری سنگفرشهابرای تعمیر
bodywork U ساختن یا تعمیر اتاق و بدنهی اتومبیل
Can you repair my car? آیا میتوانید اتومبیلم را تعمیر کنید؟
unserviceable U غیرقابل تعمیر غیر قابل توزیع
overhauled U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
Can you get it repaired? U آیا ممکن است آن را بدهید تعمیر کنند؟
service time window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
maintenance window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
problems U یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problem U یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
dock trials U ازمایشهای بعد از تعمیر ناو ازمایش قبل از دریانوردی
meanest U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
mean U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
steeplejacks U بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
steeplejack U بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
Can you mend this puncture? U آیا میتوانید این پنچری تایر را تعمیر کنید؟
meaner U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
shipyards U کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
graving dock U اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
shipyard U کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. U به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
custodian U فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
custodians U فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
air man U کشی که کارش بنحوی باپرواز تعمیر یا راه اندازی هواپیما مربوط میشود
furthered U مجدد
renewed U مجدد
further U مجدد
seconding U مجدد
furthering U مجدد
furthers U مجدد
further on U مجدد
furthermore U مجدد
seconds U مجدد
reflorescence U مجدد
seconded U مجدد
second U مجدد
maintenance U قرارداد با شرکت تعمیری که بررسیهای مرتب و تعمیر با قیمت مخصوص در صورت خرابی دارد
reebtry U ورود مجدد
redrew U رسم مجدد
recreations U خلق مجدد
reebtry U دخول مجدد
reebtry U تملک مجدد
resurvey U بررسی مجدد
recreation U خلق مجدد
rededication U تقدیم مجدد
reeducation U تربیت مجدد
recurrences U رویدادن مجدد
recurrence U رویدادن مجدد
restatements U بیان مجدد
restatement U بیان مجدد
reentrance U دخول مجدد
reassurances U اطمینان مجدد
reassurance U اطمینان مجدد
retaken U گرفتن مجدد
re claim U تقاضای مجدد
comeback U دستیابی مجدد
re attachment U توقیف مجدد
replenished U پرکردن مجدد
replenish U تدارک مجدد
replenish U پرکردن مجدد
subdivisions U تقسیم مجدد
subdivision U تقسیم مجدد
re-run U نمایش مجدد
re-running U نمایش مجدد
re-runs U نمایش مجدد
replenished U تدارک مجدد
replenishes U پرکردن مجدد
comebacks U دستیابی مجدد
retake U گرفتن مجدد
redirection U راهنمایی مجدد
reallocation U تخصیص مجدد
replenishing U تدارک مجدد
resale U فروس مجدد
re-ran U نمایش مجدد
replenishes U تدارک مجدد
replenishing U پرکردن مجدد
reformat U فرمت مجدد
reporduce U تولید مجدد
reapparition U فهور مجدد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com