English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
base shop U تعمیرگاه نگهداری امادگاهی تعمیرگاه پایگاهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shop supply U وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
maintenance shop U کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
pooled U تعمیرگاه
pool U تعمیرگاه
repair shop U تعمیرگاه
workshops U تعمیرگاه
workshop U تعمیرگاه
pools U تعمیرگاه
docked U تعمیرگاه کشتی
docks U تعمیرگاه کشتی
field shop U تعمیرگاه صحرایی
pool equipment U وسایل تعمیرگاه
shop U کارگاه تعمیرگاه
base shop U تعمیرگاه پادگانی
shops U کارگاه تعمیرگاه
shopped U کارگاه تعمیرگاه
van U اتلیه تعمیرگاه
mobile repair shop U تعمیرگاه سیار
dockyard U تعمیرگاه کشتی
vans U اتلیه تعمیرگاه
dockyards U تعمیرگاه کشتی
dock U تعمیرگاه کشتی
Where is the nearest garage U نزدیکترین تعمیرگاه کجاست؟
railway shop U تعمیرگاه راه اهن
depot maintenance U نگهداری امادگاهی
depot supply U اماد امادگاهی
depot repair U تعمیرات امادگاهی
base repair U تعمیرات پایگاهی
bingle U ضربه پایگاهی
base unit U یکان پایگاهی
base operation U عملیات پایگاهی
corrective maintenance U نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
maintenance U تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
island bases U پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
detentions U نگهداری
detention U نگهداری
conservation U نگهداری
landing, storage, delivery U نگهداری
upkeep U نگهداری
safe keeping U نگهداری
internment U نگهداری
retinues U نگهداری
safe guard U نگهداری
custody U نگهداری
sustentation U نگهداری
sustention U نگهداری
retention U نگهداری
storage U نگهداری
holding U نگهداری
guarding subsidy U حق نگهداری
sustenance U نگهداری
keeping U نگهداری
protection U نگهداری
guardianship U نگهداری
preservation U نگهداری
detainer U نگهداری
maintenance U نگهداری
retinue U نگهداری
maintrain U نگهداری کردن
maintenance support U پشتیبانی نگهداری
maintenance status U وضعیت نگهداری
conserve U نگهداری کردن
conserving U نگهداری کردن
organizational maintenance U نگهداری سازمانی
deffered maintenance U نگهداری مخصوص
categories of maintenance U انواع نگهداری
conserves U نگهداری کردن
categories of maintenance U طبقات نگهداری
depot maintenance U نگهداری دپویی
conserved U نگهداری کردن
restraints U نگهداری خودداری
energy preservation U نگهداری انرژی
field capacity U فرفیت نگهداری
levels of maintenance U ردههای نگهداری
interludes U نگهداری مقدماتی
interlude U نگهداری مقدماتی
maintenance cost U هزینه نگهداری
maintenance cost U ارزش نگهداری
maintenance functions U کارکردهای نگهداری
maintenance period U دوره نگهداری
holding costs U مخارج نگهداری
holding capacity U فرفیت نگهداری
field maintenance U نگهداری در صحرا
granfather file U نگهداری می شوند
field maintenance U نگهداری صحرایی
tenure U نگهداری اشغال
category U طبقه نگهداری
holding time U زمان نگهداری
care U نگهداری موافبت
keep track of <idiom> U نگهداری یاداشت
maintenance U تعمیر و نگهداری
safeguard U نگهداری کردن
safeguarded U نگهداری کردن
safeguards U نگهداری کردن
support U نگهداری کردن
warehousing U نگهداری در انبار
to take keep U نگهداری کردن
account U نگهداری حسابها
to maintain one's family U نگهداری کردن
maintenance U نگهداری و تعمیر
cared U نگهداری موافبت
cares U نگهداری موافبت
restraint U نگهداری خودداری
care of supplies U نگهداری اماد
LSD U نگهداری تحویل
hold U ایست نگهداری
manage U نگهداری کردن
to maintain a road U نگهداری کردن
holds U ایست نگهداری
maintains U نگهداری کردن
maturing U نگهداری بتن
keep U نگهداری کردن
maintain U نگهداری کردن
keeps U نگهداری کردن
tend U نگهداری کردن از
tended U نگهداری کردن از
tending U نگهداری کردن از
tends U نگهداری کردن از
preventive maintenance U نگهداری حفافتی
preventive maintenance U نگهداری پیشگیری
maintained U نگهداری کردن
retentivity U قدرت نگهداری
upkeep U نگهداری کردن
record keeping U نگهداری سوابق
tenability U قابلیت نگهداری
program maintenance U نگهداری برنامه
the keeping of a festival U نگهداری عید
preventive maintenance U نگهداری پیشگیرانه
maintain U نگهداری کردن
safeguarding U نگهداری کردن
gurantee period U دوره نگهداری تاسیسات
remote servicing U نگهداری از راه دور
custody of goods U حفافت یا نگهداری کالا
membrane curing U نگهداری غشایی بتن
depositery U محل نگهداری سپرده
maintenance work U کار تعمیر و نگهداری
entertainable U قابل پذیرائی و یا نگهداری
remote maintenance U نگهداری از راه دور
moist curing U نگهداری مرطوب بتن
poor law U قانون نگهداری از تهیدستان
maintenance routine U روال تعمیر و نگهداری
schedule maintenance U نگهداری زمانبندی شده
system maintenance U تامین و نگهداری سیستم
hold something back <idiom> U نگهداری اطلاعات از کسی
keep time <idiom> U نگهداری میزان و وزن
to bear up U نا امیدنشدن نگهداری کردن
power of reservation U حق نگهداری وذخیره کردن
baby farm U محل نگهداری کودکان
gasholders U محل نگهداری بنزین
upkeep U هزینه نگهداری و تعمیر
upkeep U هزینه نگهداری وتعمیر
mewing U دراصطبل نگهداری کردن
bestride U نگهداری ودفاع کردن از
mewed U دراصطبل نگهداری کردن
mew U دراصطبل نگهداری کردن
support U تایید کردن نگهداری
maintenance U نگهداری از تاسیسات یاساختمان
ammunition depot U محل نگهداری مهمات
software maintenance U نگهداری نرم افزار
management U اجرا و نگهداری شبکه
gasholder U محل نگهداری بنزین
managements U اجرا و نگهداری شبکه
stickboy U متصدی نگهداری چوبهای هاکی
patronized U نگهداری کردن مشتری شدن
patronizes U نگهداری کردن مشتری شدن
accountable depot U مرکز نگهداری سوابق حسابداری
hold at disposal U در اختیار دیگری نگهداری کردن
accountable supply distribution activity U سازمان نگهداری سوابق امادی
patronize U نگهداری کردن مشتری شدن
patronises U نگهداری کردن مشتری شدن
patronised U نگهداری کردن مشتری شدن
warrens U محل نگهداری حیوانات وحشی
warren U محل نگهداری حیوانات وحشی
tape library U اتاق مخصوص نگهداری نوار
preventive U ماده نگهدارنده وسایل نگهداری
administrators U تنظیم و نگهداری شبکه دارد
administrator U تنظیم و نگهداری شبکه دارد
administrative crypto account U نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
confessio U [محل نگهداری جسد شهید]
to safeguard [against] U نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
customer U نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
customers U نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
bee-keeper U متصدی نگهداری از زنبور عسل
bee-keepers U متصدی نگهداری از زنبور عسل
carry over <idiom> U برای بعد نگهداری کردن
fit call U رده یکم تعمیر و نگهداری
to have custody of U نگهداری یا امانت داری کردن از
service U بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
serviced U بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
remote servicing U تعمیر و نگهداری از راه دور
remote maintenance U تعمیر و نگهداری از راه دور
columbarium U جای نگهداری خاکستر مردگان
sacrist U متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
three U سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
threes U سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
lay up <idiom> U گذاشتن درگاراژ یا محل نگهداری قایق
lay up <idiom> U ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
bone-house U [جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
white paternoster U دعای نگهداری ازشر روح پلید
cost of maintenance U هزینه نگهداری و ترمیم نفقه و خرجی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com