English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (6160 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
indict U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicted U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicting U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicts U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
arraign U احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
indict U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicting U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicted U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicts U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
presentment U اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
assize court U دادگاه جنایی
criminal court U دادگاه جنایی
state's evidence U گواه دادگاه جنایی
criminal court division U بخش دادگاه جنایی
contempt of court U اهانت به دادگاه [جرم جنایی]
contempt [criminal offence] U اهانت به دادگاه [جرم جنایی]
contempt of court U توهین به دادگاه [جرم جنایی]
assize town U شهر مقر دادگاه جنایی
contempt [criminal offence] U توهین به دادگاه [جرم جنایی]
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
dock U جایگاه متهم در دادگاه
docked U جایگاه متهم در دادگاه
docks U جایگاه متهم در دادگاه
committed for trial U تسلیم متهم به دادگاه
prisoner at the bar U کسیکه در نزد دادگاه متهم است
embraceor U متهم به اعمال نفوذ درهیئت منصفه یا دادگاه
actionable U قابل تعقیب در دادگاه
penal <adj.> U قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
indictable <adj.> U قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
chargeable <adj.> U قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
punishable <adj.> U قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
actionable <adj.> U قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
culpable <adj.> U قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
not even by [not even through] [not even by means of ] U نه حتی به وسیله [به طریق]
criminal investigation U شعبه بازجویی جنایی تحقیقات جنایی
radar tracking U تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار
purgation U روش باستانی دادرسی در CL که به موجب ان متهم بایستی دوازده تن ازهمسایگان را به بیگناهی خود به شهادت می گرفت ویااز طریق رفتن در اب جوش یا اب یخ یا اتش بیگناهی خودرا ثابت می کرد
per curium U به وسیله دادگاه
speculum U اینه طبی یاسپکولوم وسیله معاینه از طریق سوراخهای بدن
expandsionism U اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
solemn form U در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
docketed U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketing U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
dockets U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docket U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
export licence U جواز صدور مجوز صدور
photocomposition U کاربرد پردازش الکترونیکی درتهیه چاپ که مستلزم تعریف و تنظیم تحریر و تولید ان به وسیله پردازش از طریق عکاسی میباشد
remote data concentrator U وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
mask design U اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
provcation U در CL هرگاه برهیات منصفه ثابت شود که متهم در اثر فعل یا سخن یاهر دو تحریک شده باشدممکن است این موضوع باعث برائت متهم یا تجویز تخفیف بشود
neutralize track U هدف را تعقیب نکنید دررهگیری هوایی تعقیب موقوف
indictment U کیفرخواست
bill of indictment U کیفرخواست
indictments U کیفرخواست
witch hunt U محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunts U محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunt U محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
indictments U تنظیم کیفرخواست
traverse of an indictment U تکذیب کیفرخواست
indictment U تنظیم کیفرخواست
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
discharges U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
continuance U تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
try by martial law U به وسیله دادگاه نظامی محاکمه شدن طبق قوانین زمان جنگ محاکمه شدن
prize courts U دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
transfer of cause U احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
parquet U محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
purging a contempt of court U جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
remanet U احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
manadamus U حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
elevation tracking U دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
associative storage U یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
summary court U دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
writs U دستور دادگاه حکم دادگاه
writ U دستور دادگاه حکم دادگاه
sensor U وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
criminal U جنایی
criminous U جنایی
criminals U جنایی
state's evidence U گواه جنایی
criminal low U حقوق جنایی
criminals U جنایی کیفری
criminal U جنایی کیفری
assize U محکمهء جنایی
criminal conviction U محکومیت جنایی
criminals U جانی جنایتکار جنایی
assize court U محاکم سیار جنایی
criminal U جانی جنایتکار جنایی
trial lawyer U وکیل دادگستری که دردادگاههای جنایی حضورمییابد
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
to revisit a criminal case [judicial proceedings] U یک پرونده جنایی [رسیدگی قضائی] را بازدید کردن
peine for et dure U مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی
pursuits U تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
pursuit U تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
issuance credit U صدور
emissions U صدور
exporting U صدور
exported U صدور
export U صدور
export [to] U صدور [به]
issuance U صدور
exportation U صدور
issuing U صدور
emanation U صدور
emission U صدور
secondary emission U صدور ثانوی
releases U اجازه صدور
released U اجازه صدور
primary emission U صدور اولیه
release U اجازه صدور
specific emission U ضریب صدور
prescriptions U صدور فرمان
thermionic emission U صدور گرمیونایی
billing U صدور صورتحساب
date in issuing U تاریخ صدور
data export U صدور داده
issue U صدور مطلب
issued U صدور مطلب
issues U صدور مطلب
prescription U صدور فرمان
date of issuance U تاریخ صدور
emission U صدور خروج
issue note U برگه صدور
emissions U صدور خروج
issue a guarantee U صدور ضمانتنامه
emission U صدور الکترون
field emission U صدور میدانی
export licence U پروانه صدور
export bounty U جایزه صدور
emissive power U قدرت صدور
emission characteristic U مشخصه صدور
exportable U قابل صدور
electron emission U صدور الکترون
emissions U صدور الکترون
issues U انتشار دادن صدور
perfecting bail U صدور قرارقبولی کفالت
prohibition U صدور حکم منع
photo electric emission U صدور نور- برقی
secondary emission characteristic U مشخصه صدور ثانوی
bond issue U صدور اوراق قرضه
issued U انتشار دادن صدور
to request issuance U تقاضای صدور کردن
photo emission effect U صدور نور- برقی
issue U انتشار دادن صدور
secondary emission ratio U شدت صدور ثانوی
the export of ... is granted the premium. U صدور ... جایزه دارد.
taxed with U متهم به
prisoner at the bar U متهم
arretted U متهم
accused U متهم
culprits U متهم
culprit U متهم
asynchronous U داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawlers U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawler U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
loop U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loops U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
peripheral U مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
contention U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
looped U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contentions U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
connectivity U توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
issue [of something] [ID card or check] U صدور [چیزی] [کارت شناسایی] [چک]
prejudication U صدور رای پیش از رسیدگی
issuable U قابل صدور انتشار دادنی
devices U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in U نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
device U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
daisy chain U روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down U وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
charge U متهم کردن
denounced U متهم کردن
charges U متهم ساختن
denounces U متهم کردن
charges U متهم کردن
plea of accused U دفاع متهم
plea of accused U مدافعات متهم
denouncing U متهم کردن
denounce U متهم کردن
primary accused U متهم اصلی
charged U متهم شده
indict U متهم کردن
indicted U متهم کردن
indicting U متهم کردن
indicts U متهم کردن
taxed U متهم کردن
tax U متهم کردن
to give one the lie U متهم کردن
impeach U متهم کردن
impeached U متهم کردن
impeaches U متهم کردن
taxes U متهم کردن
impeaching U متهم کردن
charge U متهم ساختن
accuses U متهم کردن
bewary U متهم کردن
Recent search history Forum search
1The outright abolition of the death penalty.
1whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
4express, overexpression
4express, overexpression
4express, overexpression
4express, overexpression
1بدین وسیله از شما صمیمانه دعوت به عمل می آید، تا در برنامه ی که به مناسبت سپاس گذاری و قدر شناسی از مساعدت های مالی کشور جاپان، که از جانب اداره محلی بامیان برنامه ریزی گردیده است، شرکت ورزیده ممنون
1Regulatory label
1In dubio mitius
0coopling
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com