English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
self applauding U تعریف کننده از خود
self flattering U تعریف کننده از خود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
exponent U تعریف کننده
exponents U تعریف کننده
extoll U تعریف کننده
extoller U تعریف کننده
hot zone U ناحیه تعریف شده توسط استفاده کننده
self aggrandizing U تعریف کننده از مقام خود خودبزرگساز
soft keys U کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
user defined function U عملکردی که توسط استفاده کننده تعریف شده است
user defined key U کلید تعریف شده توسط استفاده کننده
Other Matches
default U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulted U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulting U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaults U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
definition U تعریف
complimented U تعریف
portrayal U تعریف
portrayals U تعریف
quality U تعریف
qualities U تعریف
description U تعریف
explanations U تعریف
explanation U تعریف
descriptions U تعریف
cell definition U تعریف سل
circumscription U تعریف
extolment U تعریف
compliments U تعریف
definitions U تعریف
complimenting U تعریف
definiens U تعریف
comkplimentarily U با تعریف
compliment U تعریف
complimenting U تعریف کردن از
the d. article U حرف تعریف
praised U تعریف کردن
definition of a problem U تعریف یک برنامهThe
praise U تعریف کردن
unreel U تعریف کردن
compliments U تعریف کردن از
complimented U تعریف کردن از
compliment U تعریف کردن از
praising U تعریف کردن
self aggrandizement U تعریف از خود
to crack up U تعریف کردن
say a good word for U تعریف کردن
undefined U تعریف نشده
data definition U تعریف داده
emblazon U تعریف کردن
articles U حرف تعریف
praises U تعریف کردن
definable U تعریف پذیر
anarthrous U بی حرف تعریف
glorifying U تعریف کردن
traducing U تعریف کردن
traduces U تعریف کردن
traduced U تعریف کردن
traduce U تعریف کردن
circular definition U تعریف دوری
glorify U تعریف کردن
glorifies U تعریف کردن
nosography U تعریف امراض
recounts U تعریف کردن
recounting U تعریف کردن
define U تعریف کردن
defined U تعریف کردن
job definition U تعریف برنامه
macro definition U درشت تعریف
macro definition U تعریف ماکرو
macro difinition U درشت تعریف
complimentary U تعریف امیز
article U حرف تعریف
recitations U تعریف موضوع
recitation U تعریف موضوع
defines U تعریف کردن
recounted U تعریف کردن
recount U تعریف کردن
block definition U تعریف بلوک
problem definition U تعریف مسئله
he is well spoken of U از او تعریف می کنند
honorable U شایان تعریف
depictions U نگارش تعریف
depiction U نگارش تعریف
operational definition U تعریف عملیاتی
field definition U تعریف فیلد
defining U تعریف کردن
contextual definition U تعریف ضمنی
well defined function U تابع خوش تعریف
ddl U زبان تعریف داده
undefined label U برچسب تعریف نشده
user defined U تعریف یا انتخاب کاربر
system v interface definition U تعریف میانجی سیستم 5
data description language U زبان تعریف داده
To blow ones own trumpet. U از خود تعریف کردن
data definition statement U حکم تعریف داده ها
data definition language U زبان تعریف داده ها
domain of definition U دامنه تعریف [ریاضی]
undefined entry U فقره تعریف نشده
dd statement U دستور تعریف داده
defined function U تابع تعریف شده
dimensioning U تعریف اندازه چیزی
Defined depth finder U تعریف عمق یاب
object oriented U تصویری که از بردارهای تعریف
portraiture U پیکر نگاری تعریف
indefinably U غیر قابل تعریف
self prasise U خودفروشی تعریف از خود
clear-cut U درست تعریف شده
indefinable U غیر قابل تعریف
redefine U دوباره تعریف کردن
redefining U دوباره تعریف کردن
definite a U The حرف تعریف چون
partially defined U پاره تعریف شده
predefined U از پیش تعریف شده
redefined U دوباره تعریف کردن
redefines U دوباره تعریف کردن
user defined U تعریف شده توسط کاربر
He Spoke very highly of you. U از شما خیلی تعریف می کرد
predefined function U تابع از پیش تعریف شده
predefined process U فرایند از پیش تعریف شده
accuracy U تعریف دقیق تر خواهد بود
to plaster any one with praise U تعریف زیادبار کسی کردن
expression U تعریف یک مقدار یا متغیر در برنامه
expressions U تعریف یک مقدار یا متغیر در برنامه
messages U قوانین از پیش تعریف شده که کد
message U قوانین از پیش تعریف شده که کد
quantification U معرفی عناصر یک جسم تعریف
self congratulation U تعریف از خود تجلیل نفس
self applause U تعریف وتمجید از خود خودستایی
ambiguity U آنچه به روشنی تعریف نشده است
ambiguities U آنچه به روشنی تعریف نشده است
cock-and-bull story U داستان جعلی برای تعریف ازخود
Do you know the definition (meaning) of this word? U تعریف این لغت رامی دانید ؟
cock-and-bull stories U داستان جعلی برای تعریف ازخود
parameters U ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
parameter U ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
cock and bull story U داستان جعلی برای تعریف ازخود
predefined process symbol U نماد فرایند از پیش تعریف شده
redefinable U انچه مجددا قابل تعریف است
country file U را برای کشورهای مختلف تعریف میکند
He told us what the score was. U جریان را برایمان تعریف کرد ( گفت )
predefined process symbol U علامت فرایند از پیش تعریف شده
Now I am going to tell you something. U حالا میخوام برات یه چیزی تعریف کنم.
Give me a full account of the events. U جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
the U حرف تعریف برای چیز یاشخص معینی
dd name U برچسبی که دستور تعریف خاصی را مشخص میکند
prosopopoeia U تعریف شخص غایب بصورت متکلم وحده
Have a jock with somebody . U شوخی ( لطیفه ) برای کسی تعریف کردن
polarities U تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
polarity U تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
types U تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
vdl U زبانی برای تعریف و معناشناسی زبانهای برنامه نویسی
typed U تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
type U تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
to recount something to someone [formal] U برای کسی چیزی را تعریف کردن [یکایک گفتن] [بازگفتن]
ntsc U انجمن آمریکایی که استانداردها برای تلویزیون و ویدیو تعریف میکند
codepages U تعریف حرفی که توسط کلیدی از صفحه کلید ایجاد شده است
short U امکانی در ویندوز که به کاربر امکان تعریف یک نشانه و اتصال آن به یک فایل یا برنامه دیگر میدهد
elastic banding U روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
shortest U امکانی در ویندوز که به کاربر امکان تعریف یک نشانه و اتصال آن به یک فایل یا برنامه دیگر میدهد
shorter U امکانی در ویندوز که به کاربر امکان تعریف یک نشانه و اتصال آن به یک فایل یا برنامه دیگر میدهد
critical path analysis U تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند تابه اهداف خود برسند و نیز PERT
pattern U محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
patterns U محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
pert U تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند که برای رسیدن به هدف مرتب شده باشند
nomenclature U سیستم از پیش تعریف شده برای انتساب کلمات و نشانه ها به اعداد یا اصط لاحات
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
volts U واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
volt U واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
file level model U نمونهای مربوط به تعریف ساختارهای داده برای کارایی بهینه برنامههای کاربردی یا بررسیهای پایگاه
point set curve U منحنی ایکه توسط یک سری ازپاره خطهای ترسیم شده میان نقاط تعریف میشود
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
defaulting U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
default U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
all points addressable mode U حالت گرافیکی که در آن هر پیکسل جداگانه قابل آدرس دهی است و رنگ و خصوصیات آن تعریف شده اند
defaults U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulted U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
protocol U ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
protocols U ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
null cycle U زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
eia U استانداردی که سیگنالهای واسط را تعریف میکند و نیز نرخ ارسال و قدرتی که برای ارتباط ترمینال به مودم ها به کار می رود
macro U زبان برنامه نویسی که به برنامه نویس امکان تعریف و استفاده از دستورات ماکرو میدهد
narrating U داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrates U داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrated U داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrate U داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com