English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
complimentary U تعریف امیز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
defaulted U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulting U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
default U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaults U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
rat race U عملیات رقابت امیز عنیف وشتاب امیز
suasive U ترغیب امیز تحریک امیز
expostulatory U سرزنش امیز تعرض امیز
antagonistic U خصومت امیز رقابت امیز
incriminatory U تهمت امیز اتهام امیز
tricky U خدعه امیز مهارت امیز
gratulant U تهنیت امیز تبریک امیز
trickiest U خدعه امیز مهارت امیز
admonitory U نصیحت امیز توبیخ امیز
trickier U خدعه امیز مهارت امیز
complimented U تعریف
descriptions U تعریف
portrayal U تعریف
portrayals U تعریف
explanation U تعریف
complimenting U تعریف
compliments U تعریف
extolment U تعریف
qualities U تعریف
compliment U تعریف
cell definition U تعریف سل
definiens U تعریف
definitions U تعریف
explanations U تعریف
comkplimentarily U با تعریف
circumscription U تعریف
quality U تعریف
definition U تعریف
description U تعریف
operational definition U تعریف عملیاتی
depictions U نگارش تعریف
traduces U تعریف کردن
traduced U تعریف کردن
depiction U نگارش تعریف
complimenting U تعریف کردن از
traducing U تعریف کردن
problem definition U تعریف مسئله
complimented U تعریف کردن از
compliments U تعریف کردن از
article U حرف تعریف
to crack up U تعریف کردن
self aggrandizement U تعریف از خود
nosography U تعریف امراض
say a good word for U تعریف کردن
emblazon U تعریف کردن
glorifying U تعریف کردن
define U تعریف کردن
glorifies U تعریف کردن
articles U حرف تعریف
definable U تعریف پذیر
traduce U تعریف کردن
the d. article U حرف تعریف
recount U تعریف کردن
contextual definition U تعریف ضمنی
praising U تعریف کردن
circular definition U تعریف دوری
block definition U تعریف بلوک
data definition U تعریف داده
praises U تعریف کردن
recounted U تعریف کردن
praised U تعریف کردن
honorable U شایان تعریف
anarthrous U بی حرف تعریف
recounts U تعریف کردن
recounting U تعریف کردن
exponent U تعریف کننده
exponents U تعریف کننده
he is well spoken of U از او تعریف می کنند
praise U تعریف کردن
recitation U تعریف موضوع
recitations U تعریف موضوع
macro difinition U درشت تعریف
unreel U تعریف کردن
defined U تعریف کردن
undefined U تعریف نشده
glorify U تعریف کردن
extoller U تعریف کننده
extoll U تعریف کننده
macro definition U تعریف ماکرو
definition of a problem U تعریف یک برنامهThe
defining U تعریف کردن
defines U تعریف کردن
field definition U تعریف فیلد
job definition U تعریف برنامه
macro definition U درشت تعریف
compliment U تعریف کردن از
predefined U از پیش تعریف شده
partially defined U پاره تعریف شده
domain of definition U دامنه تعریف [ریاضی]
object oriented U تصویری که از بردارهای تعریف
redefine U دوباره تعریف کردن
undefined label U برچسب تعریف نشده
data description language U زبان تعریف داده
user defined U تعریف یا انتخاب کاربر
dimensioning U تعریف اندازه چیزی
definite a U The حرف تعریف چون
redefines U دوباره تعریف کردن
redefining U دوباره تعریف کردن
well defined function U تابع خوش تعریف
ddl U زبان تعریف داده
To blow ones own trumpet. U از خود تعریف کردن
dd statement U دستور تعریف داده
data definition language U زبان تعریف داده ها
undefined entry U فقره تعریف نشده
redefined U دوباره تعریف کردن
indefinable U غیر قابل تعریف
Defined depth finder U تعریف عمق یاب
clear-cut U درست تعریف شده
portraiture U پیکر نگاری تعریف
defined function U تابع تعریف شده
self applauding U تعریف کننده از خود
data definition statement U حکم تعریف داده ها
self flattering U تعریف کننده از خود
self prasise U خودفروشی تعریف از خود
indefinably U غیر قابل تعریف
system v interface definition U تعریف میانجی سیستم 5
message U قوانین از پیش تعریف شده که کد
messages U قوانین از پیش تعریف شده که کد
expression U تعریف یک مقدار یا متغیر در برنامه
predefined process U فرایند از پیش تعریف شده
predefined function U تابع از پیش تعریف شده
quantification U معرفی عناصر یک جسم تعریف
self applause U تعریف وتمجید از خود خودستایی
self congratulation U تعریف از خود تجلیل نفس
to plaster any one with praise U تعریف زیادبار کسی کردن
accuracy U تعریف دقیق تر خواهد بود
He Spoke very highly of you. U از شما خیلی تعریف می کرد
user defined U تعریف شده توسط کاربر
expressions U تعریف یک مقدار یا متغیر در برنامه
cock-and-bull story U داستان جعلی برای تعریف ازخود
cock-and-bull stories U داستان جعلی برای تعریف ازخود
cock and bull story U داستان جعلی برای تعریف ازخود
country file U را برای کشورهای مختلف تعریف میکند
parameters U ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
ambiguities U آنچه به روشنی تعریف نشده است
parameter U ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
He told us what the score was. U جریان را برایمان تعریف کرد ( گفت )
Do you know the definition (meaning) of this word? U تعریف این لغت رامی دانید ؟
predefined process symbol U نماد فرایند از پیش تعریف شده
predefined process symbol U علامت فرایند از پیش تعریف شده
ambiguity U آنچه به روشنی تعریف نشده است
self aggrandizing U تعریف کننده از مقام خود خودبزرگساز
redefinable U انچه مجددا قابل تعریف است
hot zone U ناحیه تعریف شده توسط استفاده کننده
dd name U برچسبی که دستور تعریف خاصی را مشخص میکند
Have a jock with somebody . U شوخی ( لطیفه ) برای کسی تعریف کردن
Now I am going to tell you something. U حالا میخوام برات یه چیزی تعریف کنم.
user defined key U کلید تعریف شده توسط استفاده کننده
prosopopoeia U تعریف شخص غایب بصورت متکلم وحده
the U حرف تعریف برای چیز یاشخص معینی
Give me a full account of the events. U جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
user defined function U عملکردی که توسط استفاده کننده تعریف شده است
types U تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
typed U تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
type U تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
polarity U تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
polarities U تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
vdl U زبانی برای تعریف و معناشناسی زبانهای برنامه نویسی
to recount something to someone [formal] U برای کسی چیزی را تعریف کردن [یکایک گفتن] [بازگفتن]
ntsc U انجمن آمریکایی که استانداردها برای تلویزیون و ویدیو تعریف میکند
codepages U تعریف حرفی که توسط کلیدی از صفحه کلید ایجاد شده است
synalepha U هم امیز
murmurous U غر غر امیز
synaloepha U هم امیز
pattern U محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
critical path analysis U تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند تابه اهداف خود برسند و نیز PERT
patterns U محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
elastic banding U روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
nomenclature U سیستم از پیش تعریف شده برای انتساب کلمات و نشانه ها به اعداد یا اصط لاحات
short U امکانی در ویندوز که به کاربر امکان تعریف یک نشانه و اتصال آن به یک فایل یا برنامه دیگر میدهد
pert U تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند که برای رسیدن به هدف مرتب شده باشند
shortest U امکانی در ویندوز که به کاربر امکان تعریف یک نشانه و اتصال آن به یک فایل یا برنامه دیگر میدهد
shorter U امکانی در ویندوز که به کاربر امکان تعریف یک نشانه و اتصال آن به یک فایل یا برنامه دیگر میدهد
corruptive U فساد امیز
provocative U تحریک امیز
contrarious U مخالفت امیز
confusional U اغتشاش امیز
honorifics U افتخار امیز
adversative U نقض امیز
honorific U افتخار امیز
conciliative U صلح امیز
pacificatory U صلح امیز
apologetic U پوزش امیز
consultatory U مشورت امیز
competetive U رقابت امیز
jocular U شوخی امیز
catastrophical U مصیبت امیز
caressive U نوازش امیز
admissive U تصدیق امیز
calumniatory U افترا امیز
admonitive U نصیحت امیز
adulatory U تملق امیز
conciliar U توط ئه امیز
adventurously U بطورمخاطره امیز
affeluo'so a U عاطفه امیز
based on private motives U غرض امیز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com